۱۱

سلاممممممممممممم

من الان حالم یخورده بهتره...یعنی این درجه اش کم و زیاد میشه الان خوبم...

ممنون از همه دوستای خوبم که تنهام نذاشتن...مرسی

راستش از ۶ تا الان کلاس بودم...الانم مثلا  کاراموزی هستم من دارم کارازموده میشم فجیه...وحشتناک...

حالا من یه شانسی اوردم تو این کاراموزیم ایشالا شب میام میگم ...اخه الان خیلی عجله دارم...

بعد از ظهر ساعت ۶ دوباره باید برم دانشگاه  میان ترم ریاضی دارم...بازم...اینگده هم خوندم این درس شیرینو که دارم کور میشم...

ولی از درس خوندن زیاد اگه کور نشم فکر کنم از کم خوابی کور بشم...

خوب من فعلا برم یه نگاهی همچین مختصر و مفید به این کتابه بندازم ایشالا شب میام بقیه هنر نمایامو میگم

خوب فعلا...بای همتون...

نظرات 3 + ارسال نظر
جودی آبوت دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:55 ق.ظ http://judy-abbott.blogsky.com

سلام ای ول بابا کلاس و وووووووووووووو موفق باشی

سلام...
شما هم...
در ضمن خیلی هم خوش اومدی...مرسی...

نگار دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:19 ب.ظ http://khalsehayenamahdood.persianblog.com

سلام خوبی؟
من عجله دارم بازم میام فقط خواستم بدونم شما چرا از اومدن و یا نیومدنتون خبر ندادین؟
منتظرم
خواستید بیاید وبلاگم توضیح کامل داره تا الان ۲۰ نفر شدیم منتظر شما هستم خبرم کنید
فعلا بای

سلام ..خوبم...
اومدم گفتم بهت...

نگار سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:51 ب.ظ http://khalsehayenmamahdood.persianblog.com

ایکاش میتونستی بیای...
بابا خیلی از بچه ها هم از شهرستان میان گفتم شاید شما هم افتخار بدید.....
خوشحال میشدم بودی ولی نمی تونم به کسی زورکنم...موفق باشی و شاد
فعلا بای....

خیلی دلم میخواد به خدا...
حالا خدا را چه دیدی ...شایدم فرجی شد و اومدم...
تو هم همچنین...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد