۲۱

سلاممممممممم...

اهههههههههه...خدایا...این همه نوشتم با این حال خرابم و طی یک اقدام شهادت طلبانه کاری کردم که همش دود شد رفت هوا...گریههههههههههههههههههههههه...

خوب خلاصه بگم که من هنوز حالم خوب نشده که هیچ خیلیم این سرماخوردگیه خراب شده لعنتی شدیدتر هم شده...دارم میترکم...درست بدنم درد میکنه...داغون داغونم...

اخه خدا مرامتو شکر تو این فصل گند مزخرف لعنتیه گرم که خرما با اون قیافش پخته میشه سرماخوردگی دیگه کجا بود که دادی به من بخورم...

خلاصه که دکترم نرفتم قصدم ندارم برم...اصلا خوشم نمیاد...

امتحانامم امروز تموم شد راحت شدم فعلا من...یه شانسم اوردم که جمعه ای ناخوداگاه رفتم تو سایت دانشگاه دیدم وای بر من که نزدیک بود خودمو بیچاره کنم...

فکر میکردم یکشنبه دوشنبه امتحان دارم نگو شنبه و یکشنبه امتحان داشتم......اره دیگه نزدیک بود که یه شیرین کاریه اساسی بکنم من......

خوب دیگه تا در این مکان مقدس و پشت این وسیله مقدستر (کامی عزیز)من شهید نشدم برم......

از لطف تمام دوستانی که میان اینجا به من لطف دارن صمیمانه تشکر میکنم...حالم که خوب شد جبران میکنم اساسی...

خوب دیگه من فعلا...بایتون...

نظرات 20 + ارسال نظر
... دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 06:31 ق.ظ

سلام...


سرما خوردگی که مرض نیس...

بیماریه..(نیش)خوب میشه...

سلام...
پس چیه؟ از صدتا مرض بدتر...
ااااااااااااااا ببخشید خانوم دکتر...ممنون از راهنماییاتون...

... دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 06:31 ق.ظ

ادامه حکرفت چی بود؟؟!خوب دیگه من فعلا چی...!!!

همون هیچیه که همه چیزه...فقط نمیشه گفت...

... دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 06:33 ق.ظ

ماهم یه شب رفتیم بیرون همه سرماخوردن..

ولی من اونقد جوجه کباب خوردم که دیگه جا واسه سرما نبود..

سیر بودم...

ایوللللللللللل...
ای شکمو...بیچاره جوجه کبابا...گریههههههه...
همون سیر بودی تو...

... دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 06:34 ق.ظ

این شبا خیلی سرد میشه...

اصن اونایی که جنبه ندارن هرچی دم دسشونه میخورن نباید برن بیرون..چون اونموقع تا سرما رو میبینن میخوان بخورن بعد آخر عاقبتشون میشه عین تو..

شبا؟ اره سرد میشه...
خودت جنبه نداری...در ضمن سرما منو خورد من که سرما نخوردم...

... دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 06:36 ق.ظ

خوب دیگه زیاده عرضی نیس جز اینکه عین ا.. خر است گاو من است...

بیچاره اون خره...دی*

... دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 06:41 ق.ظ

سوغاتی من رو بده...

دزد..خودم میتونم نیگهش دارم و محفوظ بدارمش...

بده به خودم..

لازم نکرده پیش تو محفوظ بمونه..

چشممممممممم...
خنده...ااااااااا گفتم یه وقت نمیتونی زحمتت میشه...
باشه میدم بهت صبر کن...
جان؟

... دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 06:44 ق.ظ

این آهنگ مارتیک که میگه همه چیم یار رو چن بار شنیدی؟؟!!!


مارتیککککککککک؟؟؟
هیییییییییششششششششش بار...

... دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 06:44 ق.ظ

دیدی گول خوردی...(نیش)

اگه شنیدی بودی میفهمیدی مارتیک نخونده عارف خونده...

گول نخوردم که...نیش
تو خودت خودتا گول میزنی اره؟ حال میکنیا...

... دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 06:45 ق.ظ

ما یه عروسی بودیم نمیدونم این خواهر و داداشم چهجوری با این آهنگ رقصیدن ولی همه تو کف اون دوتا بودن ...

شماها خانوادگی کارتون درسته...۲۰ هستین...نه اصلن ۱ هستین...همه چی هستین شماها...قبول نداری از عین ا... بپرس...!!!

... دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 06:47 ق.ظ

الان من یاد اون عروسیه افتادم..

نمی دونم عروسیای شما چه جوریه ولی همه اینقد جو گیر داداشم با اون رقصش بودن که ۶۰ تومان شفاش بهش دادن..اونم همه رو برگردوند به عروس و دوماد...

میگم همتون بیستین...ایول به داداش دست و دل باز...

... دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 06:49 ق.ظ

الان من یه عروسی میخوام با این آهنگه با داداشم و خواهرم..:(

بیا اینم عروسی...دیم دیری دیری ...

الهه تنهایی دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:36 ق.ظ http://myheaven.blogsky.com/

ای بابااااااااااااااااااااااااااااااااااا تو چرا مریض شدی پسر جون؟؟؟؟


امیدوارم حال روحیت خوب باشه !

چمیدونم...من کلا کلکسیون دردم...

حال روحیم هم متعادل نیست گاهی خوبه و گاهی هم بسیار بد...

مریم دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 01:33 ب.ظ http://www.roozanehayam.blogsky.com/

خوب خدا رو شکر که بهتری
حالا که امتحاناتت هم تموم شد فکر کنم بیشتر به ما سر بزنی
حالا ببینیم؟!!

بگم نه میترسم ناشکری بشه...اره بهترم...
من که بهت سر میزنم مریم جون...ولی بازم چشم...

فصل غم دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 04:42 ب.ظ http://www.faslegham.blogfa.com

سلام خو بی آخی همنوز خوب نشدی؟؟
ببین علی محمد یه توصیه میکنم خوب کاری کردی نرفتی دکتر چون بری دکتر بلایی که سر من اومد سر تو هم میاد خداییییییییی نکرده زبونم لال.....مخصوصا اگه پنیسیلین بده که ددیگه هیچی...

سلام معصومه جان...
دیر گفتی اینقدر بهم گفتن تا مجبور شدم رفتم دکتر دو تا هم پنسیلین داد...یکیشو زدم که هنوز بعد از دو روز جاش درد میکنه شدید...هیچ فرقی هم نکردم...

مریم سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 01:26 ق.ظ http://maryam-1.blogfa.cmo

یادت باشه حتما ...
جبرانو میگم .. خودشم اساسی .
..
این علی رضا چی میخواد از جون ما مثل بختک چنبره زده رو زندگی این سریاله ؟
حیفه نوشین ... واقعا حیفه نوشین .. لیاقت این علی رضا همون اذر بود ..
نوشین جون بیا ما خودمون باهاتیم .
نی شوووووووووووووون

جبرانه رو میکنم اساسی...
ای گفتی ... نمیدونم چی میخواد...
اره واقعا حیف...نه بابا اذر هم زیادیش بود...
اره سلام منو بهش برسون حتما بهش بگو ما باهاشیم...
نی شونننننننن...

پردیس سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 08:02 ق.ظ

من که نظر داده بودم!خوردیش؟!

کو پس؟؟؟
من نه نخوردمش...من یه سرما خوردم هنوز سیرم...

گیلاسی چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 01:28 ب.ظ

ببین عزیزم فقط باید بری دکتر!!!
نری یه ده روزی دیگه باید دست و پنجه نرم کنی....بعدشم بیماری کهنه میشه و بدتر میشی...
هان؟ یکی اینا رو باید به خودم بگه؟ خوب حالا من مریض شدم تو بیا بگو....فعلا که سالمم و سرما نخوردم....
دیگه اینکه پاشو برو دکتررررررررررررررررررررررررر همه اینجار و ویروسی کردی!!! عطسه میکنی روت رو برگردون اونوررررررررررررررر ((((:*
پونه...چهار تخم.... شیر داغ.... بخور..خوب میشی انشاءالله...

ااااااااا...درست میبینم...چه عجب وقت کردی تو گیلاسی...یا شایدم اشتباهی شده...ولی نه اشتباه نشده...
رفتم دکتر...ولی فایده ای نداشت...
هیچ فرقی نکرده بدترم شده...تازه حالا بعد از ۴..۵ روز زده به سینم...سرفه میکنم که خودم باید بشینم گریه کنم...اخه سینه درد من یه دوسالی هست که گرفتارشم...با هر سرمایی که میخورم خیلی بد میشه...
اره یکی باید به خودت بگه...میام میگم غمت نباشه...ولی خدا کنه هیچ وقت سرما نخوری و مریض نشی که من بخوام بگم...
خواهش...ویروس از خودشه...
من عطسه نکردم که...
مرسی از راهنماییت..چشم حتما امتحان میکنم...
دیگه اینکه با اومدنت به اینجا خوشحالم میکنی...ولی مث اینکه زیاد واسه من وقت نئاری...ولی هرجور خودت راحتی...

... چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 04:02 ب.ظ

بهم بگو زنده ای..هنوز نمردی..

کاش میمردم...دیگه نمیخوام زنده باشم...نه به خاطر این سرما خوردگیا نه...کلا خسته شدم...دیگه حوصله زندگی کردنو ندارم...

معصومه چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 07:01 ب.ظ http://www.faslegham.blogfa.com

زنده ای؟؟وای زبونم لال...
حالت که خوبه؟؟

اره زنده ام...خدا نکنه معصومه جان...
یه بار دیگه هم گفتم فکر کنم ...میترسم بگم نه ناشکری بشه...میگم اره شکر خدا...

سولماز چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:00 ب.ظ http://www.antianjoman.blogsky.com

سلام دوست گلم
خدا بد نده
انشاالله که زودتر خوب بشی
موفق باشی

سلام سولماز جان...
ایشالا...مرسی...
تو هم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد