اخر دنیا کجاست؟؟؟

ســــــــــــــــــــــــاـــــــــــــــــــــــــــــا م

سامو علیکم...

خب قرار بود مشغولیت ذهنیمو بنویسم تو این پستم...و اینو همین اول بگم که اصلا موضوع خوشایندی نیست...گفته باششششششم...

شاید خیلی از شماها هم به این موضوع فک کرده باشین..نمیدونم...

ولی من زیاد فکر میکنم بهش و اخرم به هیچ نتیجه ای نمیرسم..جز اینکه بعضی وقتا از زندگی کردنو زنده بودنمم نا امید میشم...

فکر کردن به اخر دنیا...

چی ؟؟؟ اخر این دنیا ؟؟ نه اصلا...چون اخر این دنیا که معلومه چی به چیه...ببخشینا ببخشینا روم به تیفال جناب عزراعیل و مرگ تموم شدن این دنیا...

چیزی که مخ منو منهدم میکنه اینه که اخر اون دنیا کجاست...؟؟؟

میشینم فکر میکنم خب اون دنیا طبق دین و قران و پیرو پیغمبر یه جهنمی هست و یه بهشت...که قضیه شو همه میدونن دیگه...خب یه عده میرن تو بهشت برین و یه عده هم تو جهنم و بهشتیا هی بهشون خوش میگذره و حالی به حولی و جهنمیا هم که هی میسوزن هی میسوزن..تا کی؟ اونشم هیشکی نمیدونه مث بقیه چیزاش...

خب که چی؟؟؟ همه چیز همینجوری پیش میره تا به کی من میخوام بدونم...میخوام بدونم اخرش چی میشه...خب روز قیامتم میشه و به حساب همه هم رسیدگی میشه و همه هم تکلیف خودشونو میدونن...یا اینوری یا اونوری...من میخوام بدونم تا کی خدا میخواد ادامه بده...اخرش چی میشه...

اصن میخوام بدونم اخر دنیا کجاست...

نمیدونم میتونم درست منظورمو بفهمونم یا نه...؟؟؟

من میگم اخرش که معلوم نیست خدا چیکار میخواد بکنه...پس همه چیز بی معنی میشه...زندگی...مرگ...بهش...جهنم...عذاب...هوری بهشتی...اتش...

اینجوری که من فک میکنم میشه یه چیز بی هدف...میدونم خدا هیچ کاریش بی هدف نیستا...ولی من میمونم توش که اخه خدا چیکار میخواد بر سر مخلوقاتش بیاره...

تا کی میخواد اون دنیایی که میگن جاودانه هست و همیشگی رو ادامه بده... اصن ادامه بده که چی بشه؟؟؟

خب ادما بقیه مخلوقاتش که خسته میشن یه روزی...

این دنیا میدونی که هیچ کس موندنی نیست اینجا...همه یه روزی بار سفر رو میبندن...دیر و زود داره و ولی سوخت و سوز نداره به قول معروف...اخر این دنیا کاملا مشخصه...که اونم چیزی نیست به جز مرگ...

ولی وقتی میری اون دنیا میخوام بدونم اخرش چیه...واسه چی اصن دیگه ادما حالا هرجایی که خدا قرارشون داده زندگی میکنن...دنیایی که جاودانه هست و دیگه همیشه زنده ای...نمیدونما..شایدم تو اون دنیا هم بمیری مثلا...ولی باز کجا میری...دیگه ایا دنیایی هست؟؟؟ اگه نیست چی میشی بعد از مرگه؟؟؟

تو این دنیا ادما و کلا مخلوقات به یه امیدی دارن ادامه حیات میدن...ولی اون دنیا چی...به چه امیدی ؟؟؟ با چه هدفی...اونا که جهنمی هستن که همیشه هستن و دیگه تلاشی نمیکنن میدونن جاشون کجاست و اوناییم که بهشتی هستن که اونا هم همیشه خوش به حالشونه...حالا مثلا بگیم نه خدا مثلا به یه جهنمی میگه تو ۳۰۰ سال مثلا میسوزی بعد اگه ادم شدی و صلاح دونستم میبرمت بهشت...یا مثلا اگه یه بهشتی بدی کنه خدا جریمش میکنه و مثلا ۱۰ سال میندازدش جهنم...من میخوام بدونم تا کی اگه مثلا اینجوریم باشه تا کی ادامه داره....اصلا سال دیگه معنی میده...اصلا چه چیزایی در اون صورت معنی پیدا میکنه...اخه یه روزی باید به یه جایی ...چیزی برسن یا نه؟؟؟ یا ادامه بدن و خدا هم دنیاشو ادامه بده تا به کی اخه؟؟؟

اره دیگه اینچیزاست که هرچی بهش فکر میکنم بدتر میشه و کمتر به نتیجه میرسم...

خدایی نکرده اصلا نمیخوام خدا و اون دنیا رو زیر سوال ببرما...نقضش کنم یا تاییدش کنما...نه اصلا...

فقط میخوام بدونم اخرش که چی؟؟؟ چی میشه...اخر دنیای جاودانه کجاست؟؟؟خدا تا به کی میخواد ادامه بده؟؟؟

نمیدونم اصلا تونستم درست منظورم و فکرمو بیان کنم یا نه...

به هر حال...اخر هربار فکر کردن بیخیال میشم و تا چند روزی هم نا امید به زندگی...یعنی همه چی واسم پوچ و بی ارزش میشه...

نمیدونم والا...

و در اخر ...خدایا اگه حرف بدی زدم رو حساب بچگی و نفهمیمم ببخشم...خودت خوب میدونی که چگده دوستت دارم خدا جون...

خب دیگه اینم از اون مشغولیت ذهنیه بنده...

خوش و خوب و سلامت باشین همگیه دوستای خوبم..همیشه...

دوستتون دارم...فعلا...

 

نظرات 25 + ارسال نظر
پت جمعه 8 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:41 ق.ظ http://www.chocoholic.persianblog.com

سلامممممم
اوللللللللللل
می بینم که وسعت وسیع شده!!!!
موضوع پیچیده ای مطرح کردی.... در واقع همین الان ترسیدم... هر موقع فکرشو می کنم نمی دونم چرا می ترسم!!!!
بعضیا می گن آخرت همینجاس... یعنی هر کاری که می کنی نتیجشو همین جا می بینی!!!
نمی دونم....
( هنوزم شاکیم اینجا شکلک نداره!!!!)
موفق باشی و وسیع

سلامممممممممم...
مرسی...
اره دیگه...این وسعه به خیلی چیزا بستگی داره دیگه...میدونی که خودت؟...:دی
اره پیچی ده اس...ادمو میبره به مرز جنون...ای وای باعث ترسیدنت شدم...معذرت خانوم...اره خودمم همینجوریم...اخره فکره به ترس ختم میشه...
اره اینم میگن...گفتم که هنوز هیچکس خبر نیاورده که چه جوریه...
خدا خودش رحم کنه..نمیدونم..بیخیال...
اخی...من شرمنده...
تو هم همینجور...

شاذه جمعه 8 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:52 ق.ظ http://negarin.blogfa.com

سلام. بابا هولی؟ سه سه تا کامنت میذاری؟ دوست داری خدا رو شکر. شوخی نکردم کویریم. ولی یزد نیستم. یه جایی همین طرفا. راستی توی کتاب خوندم یزدیا به جای وا میگن ماش. راسته؟ به نظرم خیلی بامزه بود.
آخر دنیا کجاست؟ مطمئنم که دور نیست. وقتی بهش فکر میکنم از ترس میمیرم.

سلام خانوم...نه هول نیستم...اصن دلم خواست چی میگی تو؟؟:دی...اره دوست دارم...اهان...شهرتو بگو دیگه؟ خیلی واسم جالبه بدونم...چه بد...کاش بودی...اهان پس نزدیکیم...؟
اره دیگه راسته...ماش...چند نوعم داره..مثلا از تعجب اگه باشه کشیده میگن..مااااش...
نمیدونم مزشو..شایدم..:دی
نمیدونم دیگه...اره دور که نیست...ای وای اصلا یادم نبود خانوما روحشون حساسه و احساساتشون زیاد..وگرنه مطرح نمیکردم...معذرت...ولی خب اخه خودمم وقتی بهش فک میکنم میترسم...:دی

فاطمه جمعه 8 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:57 ق.ظ

یا اللههه

سلام علیکم
چارد س کنید نا محرم اومد....
اولندش اشتباه کردی من خودم فاطمه ام((فکر نکنم جز من کسی اهل اذیت تو نت باشه))<سکوت)

دومندش:یعنی من بی وفام...قلبمو شکستی<ناراحت>ـــــــــــــ<نیش>

سومندش:هنوز نخوندم اینقد حرف زدم برم ببینم تو چرا غیب شده بودی....
از گیلاسی خبری داشتم که نمی یودم برا شما بنویسم چرا همه غیب شدن....((نابغه))<<با من بد اخلاق شدم>>>
<گریه>

بفرما تو...شما که دیگه غریبه نیستی فاطمه خانوم..بفرما تو هوا سرده...

سلامممممممم فاطمه خانوم...
شما مهرمی خانوم...
نه دیگه اشتباه نکردم که..همونجا گفتم که فاطمه ای که...(اختیار دارین...اگرم باشه..اذیتتم خوبه..)

دومندش...نه به خدا نگفتم که تو بی وفاییکلا گفتم..وگرنه که تو خیلی هم با معرفت و خوبی...جدی میگم...

سومندش...اهان..ولی چیزی از غیب شدن نگفتم تو این پستم...جایی نبودم همین دور و اطراف...

: دی...:دی...:دی...خواهش میکنم..(نیش)...نه خوبه..جالبه..خوشم میاد یهو میزنی رو دنده بد اخلاقی...
گریه نکن..افرین...

پاستیلی جمعه 8 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:57 ب.ظ

سلام...........من امسال یزد بودم و چون احساس آشنایی میکنیم!!!!مرتب میام میخونم مطالبتو.جالبن
شاد باشید

راستی من ت و بازار قدیمیه یزد گم شدم.آی ترسیدم..یهو یادم اومد
هههه

سلامممممممم...
ااااااا جدی یزد بودی...مرسی و ممنون که احساس اشنایی میکنی باهام دوست خوبم...هیچ وقت کامنت نداده بودی فک کنم...نه؟
مرسی از لطفت...
شما هم...

ااااااا نه بابا...ترس که نداره که اخه...ولی خب اره میدونم اون بازار قدیمی با اون شکل و شمایل واسه تو که غریبه بودی یخورده ترس داره...بازم بیا یزد...خوشحال میشم...

در ضمن بازم از این کارا بکن...خوشحال میشم دوستی مث تو دارم...مث بقیه دوستام صمیمی و با وفا...

سارا جمعه 8 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:01 ب.ظ http://www.dokhtare-nashenas.blogfa.com

آخر دنیا نداریم اونا میسوزن همچنان تا آخرش همینطوری اونا هم تو بهشت خوشن تا آخر ... آخر آخر ...

خوش به حالشون واقعا !

همون..منم تو همینش میمونم که اخه یعنی چه...چرا اخر نداره دنیا...نمیتونم تصور کنم که دنیا اخر نداشته باشه...

نمیدونم...یخورده فک میکنم به نتیجه ای نمیرسم بیخیال میشم...
شایدم حرف تو درست باشه...

ولی اره واقعا..خوش به حالشون...

دختر باران جمعه 8 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:20 ب.ظ http://www.dostevagheyi2006.blogfa.com

سلاممممممم
ببین به نظر من زندگی در اون دنیا هم وجود داره تنها این نیست که بری بهشت و یا جهنم و یا عذاب ببینی و یا پاداش
بلکه بعد از مرگ بعد از دیدن عذاب یا پاداش زندگی دوباره شروع میشه حتی تشکیل خنواده میدی و ...
امیدوارم جوابتو داده باشم
ممنون از لطف و محبت همیشگشت
شاد باشی

سلامممممممم باران جان..
اهان...اره دیگه شایدم اینجور باشه..هرکسی یه جور فک میکنه...منم با نظرت موافقم..فقط به این فک میکنم که زندگی کردن اون دنیا تا به کی ادامه داره..ایا دوباره میمیریم؟ دوباره همین چرخه ادامه داره...تا به کی؟؟/من تو ایناش میمونم...بیخیال....یطوری میشه دیگه...:دی

اره مرسی...

خواهش میکنم عزیز...
تو هم شاد باشی و موفق همیشه...

دایانا جمعه 8 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:08 ب.ظ http://www.diyana1363.persianblog.com

یه بار نشد من اینجا کامنت بذارمو نپره.آپ کردم.از بابت این همه معرفت هم ممنون.من کی گفتم به لینک پسونداضافه کنی همون جوری هم خوب بود.منم خیلی وقته می خوام لینکامو درست کنم اما فرصت نمی شه.

سلام دیانا خانوم...ببخشید شرمنده..این بلاگ اسکای حالش خوب نیست..من معذرت...
اره همونروز اومدم خوندم اپتو...
خواهش میکنم...
نه خب همه دوستام واسه من عزیزن خیلی..جدی میگم..میخواستم از همون اولم بذارما یه چیزی که لایقت باشه ولی خب نمیدونم چی شد که ثبت نشده بود...به هر حال مرسی از اینکه گفتی بهم...
اهان...ایشالا وقت کنی و درستش کنی...:دی
و زود به زودم اپ...
مرسی...

ورونیکا جمعه 8 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:59 ب.ظ http://www.veronikaa.blogfa.com

سلاااااااامممممممممممم
چطوری؟ بابا منم یه مدت مدیدی به این مسئله فک کردم آخرم به هیچ جا نرسیدم! بعدم دیدم بهتره بی خیالش شم!!!
توام بی خیال شو....در ظرف ادراک ما نمی گنجد!!!(حال کردی جمله رو؟:)
فعلا....:*:*:*

سلاااااااااممممممم ورونیکای عزیز...
خوبم...مرسی
اره دیگه فک کردن به این مسئله اخرش به اینجا میرسی که بیخیال بشی کلا...
من بی خیالم...:دی
اره همون..اصلا...(اره خدایی عجب جمله ای از خودت در کردیا...:دی)...
خوش باشی...فعلا...:*

ستاره شنبه 9 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:50 ق.ظ http://setarehu.blogfa.com

سلام.اومدم یه سلامی بکنم و تشکر.معذرت این روزا یکم گرفتارم.انشاالله امتحانا خوب بگذره مفصل از خجالتت در میام .ممنون هزار بار

سلام ستاره خانوم عزیز...
سلامت باشی..ممنون...
خواهش میکنم...به امتحانات برس تو فعلا..وقت زیاده...
اره دیگه میگم که ایشالا امتحاناتو خوب پشت سر ذار من هستم همیشه..وقت زیاده..مرسیییییییی...
خواهش میکنم...

پردیس شنبه 9 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:35 ق.ظ

والا من چون آیکیوم زیر سطح موزاییکه راجع به این پست هیچی نگم سنگینترم و اما گیلاس..نمی دونم کجاست؟

ااااااا..اینا چه حرفیه پردیس جان...من به این نتیجه رسیدم ادما کلا راجع به این مسئله اصلا فک نکنن خیلی بهتره...

خدا رو شکر پیداش شد...مرسی...

بنفشه شنبه 9 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:11 ب.ظ

سلام ژیگو جونم
داغونم داغون
دلم میخواد تا اخر همون دنیایی که تو داری دنبالش میگردی گریه کنم فقط
مامانی حالش بهتره اما هنوز انژیو نکرده
کارم هم حل شد
اما بد داغونم
برام دعا کن

سلام بنفشه خانوم عزیز...
خدا نکنه داغون باشی..چرا اخه خانومی...
ای وای..اخی...نه گریه نکن دیگه...دلتم نخواد..ایشالا همه مشکلاتت حل بشه از غم و غصه هات کم بشه...تو وب خودتم گفتم بهت..اگه وقت داری و میتونی بیا برو یه مسافرت سه چهار روزه...میخواستی بری مشهد..اگر اونجا شد که چه بهتر...ارومت میکنه عزیز...

خدا رو شکر..ایشالا که روز به روز بهتر میشه...همیشه دعا میکنم...
خدا رو شکر...
خسته ای تو بنفشه...میفهمی..خسته ای..خیلی این چند وقته فشار تحمل کردی همه جوره..بیا و اگه میتونی به حرف من نفهم گوش کن برو یه سه چهار روز پا بوس امام..مطمئنم اروم میشی...

همیشه دعات میکنم...بازم چشم...

فاطمه شنبه 9 دی‌ماه سال 1385 ساعت 06:56 ب.ظ

سلام ژیگولو خان

عیدت مبارک....<گل>

سلام فاطمه خانوم...

عید شما هم مبارک...و همچنین سال نو میلادی..البته با تاخیر اینجا مینویسم...

گل...گل..گل

پت یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:59 ق.ظ http://chocoholic.persianblog.com

سلاممممممممممم
عید شما مبارک!!!
من دوباره عید شد آپیدم!!!
هنوز اینجا به این اشکال مجهز نشده!!!!
موفق باشی

سلامممممممممممم عزیز...
عید شما هم مبارک...
ایوللللللللللللل...مرسی..اومدم خوندمش...
نه...نمیدونم چرا این بلاگ اسکای اینقد عقب افتاده هستش...من دیگه دارم خجالت میکشم...
تو هم همینطور...مرسی

شاذه یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:44 ق.ظ http://shazze.persianblog.com

سلام.
سرعت نت دوباره لنگید. ولی امروز چشم نخوره بهتره. منم دنبال تفریح نمیرم. میرم که بنویسم. در ضمن به همه سر میزنم. راستی جواب این سوال پایینی منو ندادی.
بسلامت....

سلام عزیز...
ای وای..اره اصن همه چی روهم دره...
ایوللللل ..مرسی از اینکه اهمیت میدی به خواننده هات..مرسی و ممنون...

جواب دادم همون پایین...
موفق باشی همیشه...

پت یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:21 ب.ظ http://www.chocoholic.persianblog.com

سلام
۱- هر دفه که میام امیدوارم اینجا شکلک داشته باشه حالا می بینم که حتی آدرس و اسمم حفظ نمی کنه!!!! آخه این چه تکنولوژیییه!!! فقط به خاطر گل روی شماس که زنگ نمی زنم بهشون بگم!!!
۲- یزدی که اگه بخوای درست حسابی صحبت کنی واسه خودش یه زبونه!!! جدی می گما... تلویزیون یه فیلم یزدی نشنون می داد من یه کلمشم نفهمیدم!!!‌ ولی می شه یه کم لهجه اشو ایجاد کرد!
۳- منم هنوز نفهمیدم کدوم ور خوبه کدوم ور بده!!! به مت که می گم تو مال کدوم وری میگه من مال خارج اصفهانم!!!! تصور کن!!!!‌ بالاخره اونم یا اینور میشه یا اونور دیگه!!!!

موفق باشی و وسیییییییییییع

سلام...
۱- گفتم که عقب افتاده اس این بلاگ اسممونی...من معذرت..اصن من دارم خجالت میکشم حالا دیگه...نه تو برو زنگ بزن هرچی میخوای بهشون بگو..من مشکلی ندارم..اصلا خودمم میرم میگم..جدی میگما...
۲- اره دقیقا...درسته خودش یه زبونه واسه خودش...اره میدونم دیگه..تازه چند نوعم داریم که بعضی از یزدیا که دیگه منم نمیفهمم چی میگن...اره فیلم یزدیه...:دی...اره خب میشه شبیهشو دراورد...
۳- عجب بابا..این اصفهانیا خیلی ادمای جالبین...خوشم میاد ازشون...اصن همشون خوبن...بیخیال...

تو هم همینجوررر...مرسی...

ورونیکا یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:39 ب.ظ http://www.veronikaa.blogfa.com

سلامممممممممم(مثل خودت خوشگل گفتم؟:دی)
مرسی عزیزم....من سعی میکنم...همیشه...فقط گاهی میزنه به سرم!!! اگه نه زیاد به غصه رو نمیدم که سوارم شه(چشمک)
مرسییییییییییی...فعلا....

سلامممممممممممممم خانوم...(تو اره خوشگل گفتی...از منم بهتر...)
خواهش میکنم...اره تمام سعی تو بکن...خوبه...اره میفهمم چی میگی...ولی خب نذار که زیاد بمونه...ایوللللللل اره این خوبه(چشمک...غلط میکنه بخواد سوار بشه...)..اصلا دلم نمیخواد دوستای عزیزمو غصه دار ببینم...

خواهشششششش...فعلا...

پردیس دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:59 ق.ظ

عیدتوام مبارک

مرسیییییییییییی...

الهه تنهایی دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:56 ب.ظ http://myheaven.blogsky.com/

سلاممممممممممممممم
خوبی ؟ چه خبر ؟

ممنون که بهم سر میزنی خیلی خیلی خوشحال میشم وقتی میبینم یه دوست خوبی مثل دارم که برام کامنت میذاره و جویای حالمه ..
این سوالی که برای تو پیش اومده برای اکثر ماها پیش اومده و جوابی هم نداریمممممممممممممم ... سوالت خیلی به جا بود جدی آخر این دنیا کجاس؟ اصلا برای چی ما به این دنیا اومدیم ؟؟؟؟ برای عذاب ؟‌برای امتحان ؟ برای ارتحال ؟؟؟؟

سلامممممممم الهه عزیز...
خوبم مرسی...سلامتی...

خواهش میکنم عزیز...نمیخوام غمتو ببینم..میخوام همیشه خوشحال باشی...منم تا اونجایی که وقت بهم اجازخه بده مزاحمت میشم...
اره خدایی..به هیجا نمیرسه ادم با این سولا...اخر این دنیا..اخر اون دنیا..

بیخیال غصه شو نباید بخوریم..تو. این عمرای کوتاه و این زندگیا..تو هم سعی کن رمحیتو بدست بیاری شاد بشی...

خوشحالم کردی..خوش باشی و سلامت...فعلا...

[ بدون نام ] دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:45 ب.ظ http://khalse.tk

نمی نویسم.........
نمی دونم چرا اصلا....
گیر نده

خسته نباشی...
اهان...این که خیلی بده که نمیدونی؟؟؟به هر حال هر جور راحتی عزیزم...

گیر؟؟؟ چشممممممم...

دختر آریایی دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:49 ب.ظ http://ariangirl.blogsky.com

ســـــــــــــــــــــــــلام ژیگولو ......
خوبی ؟
مرسی خیلی با معرفتی .... همیشه میای به سر میزنی ... مرسی ....
من به خدا خیلی کم میام نت ... بذار تا یه ۷ـ۸ ماه دیگه کارام که همتر میشه ... همشو جبران میکنم .... همش میام بهت سر میزنم ..... وگرنه من بی معرفت نیستم هااااا ....
هنوز آپ جدیدتو نخوندم اول اومدم اینارو بگم ....
راســـــــــــــــــــتی .... عید گذشتت مبارک باشه ... دیر شد میدونم ولی باز هم تبریکه دیگه ....
راستی ..... تولد تو کیه ؟

فعلا.....

سلامممممم نگین جان...
خوبم مرسی..ت.و خوبی؟
خواهش میکنم عزیز...معرفت از خودته خانوم...خواهش...
اهان..باشه عزیز..هروقت وقت داشتی و اومدی خوشحالم میکنی...
میدونم عزیز...کرمانیا ادمای خوبین...جدی میگم..ت گه دیگه هیچی...
مرسی عزیز...
خواهش میکنم عزیز...عید توام مبارک..البته با همون تاخیره...:دی
مرسی عزیز...قبوله دیگه...

تولدم؟؟ به همین زودیا...

فعلا...

دختر باران سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:38 ق.ظ http://www.dostevagheyi2006.blogfa.com

سلام ژیگولوی عزیزم
خوبی؟
گفته بودی حالت خوب نیست خدا بد نده(غمگین)
امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشی
عیدتون هم مبارک با تاخیر
منتظرم آپ کنی
احتمالا من آپ میکنم

سلام عزیزم...
خوبم..تو خوبی؟؟؟
اره...نه خوب میشه چیز زیا مهمی نیست...مرسی به یادم بودی...
ناراحتم نباش...چیزیم نیست عزیز...

منم همینطور...

عید شما هم مبارک خانوم...

مرسی یا امشب یا فردا ایشالا...

اره حتما..میام میخونم...

زری سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:31 ب.ظ http://respina00.blogfa.com

سلام خوبین


بابا چرا این همه نوشتی ؟؟؟؟؟ ....................

سلامممم...چه عجب این طرفا...


خب نوشم دیگه...نوشتنم میومد...خب حوصله نداری نخون زور که نیست که عزیز...

بنفشه سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:52 ب.ظ

سلام عزیزم
ببخشید که باز نگرانت کردم نمیتونستم بیام
نگرانم نباش حال خوبه اما باید از خودم به خودم برسم
یه کمی سردرگم شدم
باید پیداش کنم ....باید خودمو پیدا کنم
بهت سر میزنم

سلام بنفشه خانوم عزیز...
خواهش میکنم...اهان...
باشه..ولی اخه نمیشه که...اره اومدم پستتو خوندم ؛(اوا)..تو به زمان نیاز داری و پشتکار خودت...
میفهممت بنفشه...
اره اره..ایشالا به زودی خودتو پیدا کنی و حالت خوب بشه از این سردرگمی نجات پیدا کنی...
مرسی...

شاذه چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:20 ب.ظ http://shazze.persianblog.com

سلام. اینقدر آپ نمیکنی آدم مجبور شه کامنت سومی رو بذاره خودش از رو بره!!!!!
هر دو تا داستانام تموم شد. همین!

سلام خانوم خانوما...
تو از لطف و معرفتته که کامنت میزاری واسمو به یادمی...از رو رفتن یعنی چی..اینجوری نگو ناراحت میشم...
چند دفعه باز کردم که بخونمش ولی هر دفعه یه جوری نشده...ولی امروز دیگه حتما میخونمشون...
اپم که امروز..یعنی الان دارم میرم اپ کنم...
مرسی از سر زدنت...

[ بدون نام ] چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:27 ب.ظ

ژیگولو وب گیلاسی فیلتر شده(گریه)(گریه)

سلام فاطمه جان...

فیلتر که نشده که...ولی بدتر از اون واسه یه مدت نا معلومی خداحافظی کرده...منم گریه...خیلی ناراحتم...):

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد