کشیدمش...

سلامممممممممممممممممممممممممممممممممم...سلام...سلام...

خب..دیروز بلاخره بعد از اون درد کشیدن اونشبش خیلی خیلی وحشناک و خفن بود دیگه عزممو جزم کردم و دلو به دریا زدم و رفتم شنا..نه ببخشید رفتم دندون پزشکی...(ممنون متشکر..نه تشویق نکید..خجالتم ندید اصلا کاری نبود... )...

رفتم پیش دکتر و با بغض... بهش میگم اقای دکتر دندونممممممم... ..دکتره میگه اخی طفلی بچه دوساله...منم عصبانی..اومدم یه چی بهش بگم که دیدم اشناست زشته یهو میره پیش بابام سوتی میده ابرومو میبره..اخه رفیقه بابامه...گفتم بیا یه نیگا به این طرف دهنم بکن ببین کدوم نامردی منو اینجور داره نابود میکنه از درد حدود ۱۵ روزه... میگه اخه مگه نمودونی کدوم دندونته...؟ میگم نه خب اگه میدونستم که تو رو میخواستم چیکار...

خلاصه که بعد از یه ساعت معتل کردن الکی پاشده اومده بالا سرمو همینکه دهنمو باز کردم ببینه میگه عقلته...

بهش میگم اخه من که همین ۲..۳ ماه پیبشی کشیدمش یه دونشو اونم به دستای توانمند خودت..میگه اونیکیشه...من: ...دکتر: ...من:

گفتم خب چیکارش کنم...میگه برو بکشش...

منم کلی نگاه عاقل اندر سفیه و از این چیزا بهش کردم و بهش میگم خب مثلا من الان اومدم پیش دکترا که مثلا شما باشی...فک میکنم البته ها...ااا نکنه اشتباهی اومدم

بهم میگه نه اخه میدونی چیه؟..میگم نه..میگه ببین الان صبحه و من دست تنهامو این دندونای تو هم که مث همه دندونا نیست که...دوباره من: ...

میگم خب پس چرا اوندفعه ای کشیدی اونیکیشو..میگه خب اون فرق فوکولید...میگم چه فرقی...که اخرش گفته این دندون عقله پایین یهویی عکس میخواد یا موقع کشیدن جراحی و بخیه و این چیزا میخواد منم مجهز نیستم زیاد بیا برو این کلینیکی که من ادست میدم...

گفتم خب باشه بابا..

اره دیگه ادرسو گرفتمو همی روان شدیم به سوی کلینیک...

حالا این کلینیکه هم یه جای شلوغ ق شهر(سه راه شحنه...قابل توجه نیاز خانومی که اینجا هست میدونه کجاست)..مگه پیدا میشه..تا اینکه یهویی تابلوشو دیدم دیگه با هزار مکافات سه تا کوچه پایینتر ماشینو گذاشتمو رفتم تو کلینیکه...

حالا رفتم پایین میبینم واییییی خداتا ادم جورواجور اونجا نشستن تو صف... ..داشتم میرفتم بیخیال بشم و برم پی کارم که یادمو درد نصفه شبیه اومد گفتم حالا که اومدم بذار تا اخرش برم ...هیشکی هم که نبود بگه بهم اره برو من باهاتم..تو میتونی و اینا که... ...

دیدم نه اونجوریا هم نیست خلاصه که تا اخرش که از شر دندونه خلاص شدم یه نیم ساعتی بیشتر نشد...

اخه گله ای کار میکردن اونجا لامصبا ...۶ تا دکتر بودن و یه ۷..۸ تا از این دانشجویایه دندنونپزشکی که واسه چه میدونم اسمش کار اموزیه چیه اینه بودن...

ولی دکتره وقتی داشت دندونمو میکشید میخواست خفم کنه... اخه لامصب ریشه که نبود..حدود یه سانتو نیم...وقتی کشیدو کرد تو بپلاستیک گذاشت کف دستم گفت ببین این بوده بلای جونت..خودم که دیدم وحشت کردم... ولی خیلی اذیت شدم..هم من هم دکتر بدبخت..با تمام زوری که داشت به این انبرا وسیله هاش فشار میاورد..مگه کنده میشد لعنتی..خلاصه که خیلی مقاومت میکرد...

اره دیگه از دیروز تا حالا هم زیاد اذیت نکرده رو به بهبودیه...

ولی من موندم اخه این چه کاریه...

همین خود من حدود ۴...۵ سال پیش به علت بزرگ بودن بقیه دندونام جا نداشت میخواست دندون عقلام در بیاد سرویسم کرد تا بیرون اومد..حالا دوباره منو بیچاره کرده تا بکشمشون..اخه ادم بی عقل چیکار به این همه دندون عقل داشته خدا؟؟؟هان؟؟؟

حالا همون دکتر اولیه شمرده حدود ۵..۶ تا از دندونامو باید برم پر کنم... مامانننننننن...

از شنبه گفته برم پیشش...

حالا نمیدونم مقاومت کنم و نرم تا بشه مث اینیکی که ایگده اذیت کرد...یا مث بچه ادم پاشم برم درستش کنم؟؟؟

اره دیگه این بود سرگذشت یه دندون بد...

دیگه اینکه این سریال باق مزفرم قسمت اخرشه امشب... ..اخه چرا؟؟؟

ماه محرم داره میاد دیگه...تو شهر ما تا سیزدهم محرم که غوغاست...حالا پست بعدیم میگم چه جحوریاست..دوست دارم..خیلی جالبه...

خب دیگه خوب خوش بدون درد دندون باشین همگی...

فعلا..بایتون...

 

پ.ن : امشب قد ۱۰ تای بچگیا دلم گرفته...امشب قد همون ۱۰ تای بچگیا دلم گریه میخواد...امشب دارم میرم قد همون ۱۰ تای بچگیا بشینم گریه کنم...

اینو الان اضافه کردم..ساعت ۱۱:۱۱ دقیقه شبه...

نظرات 24 + ارسال نظر
سامیه جمعه 29 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:03 ق.ظ http://www.tintinior.persianblog.com

اول شدم!!!!!

ببین؛بچه ی خوب مقاومت نمیکنه..میره دندوناشو درست میکنه...به صورت آقا منشانه!!
باغ مظفر ؟؟..آخیی..راست میگیا منم دلم واسش تنگ میشه!!
در ضمن ژیگولو خان؛اسمم...سااامیه است!!

ایولللللللل....:دی

اها..یعنی از خودم بیخود مقاومت نشون ندم؟ چشمممم...(اخه میخوام بچه خوبی باشم که:دی)...اهان..اره همون اقا منشانه...(عینک دودی)...
اره خدایی با حال بود...
در ضمن سامیه جان میدونم...اشتباه یه حرفو کم گذاشتم....ببخشید...

[ بدون نام ] جمعه 29 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:31 ق.ظ

بابا وسعت زیاد...
چش حسودا بترکه اپی کردم همچین توپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپ
آلبوم جیگر طلارو گذاشتم...تا بعضیا فکر نکنن فقط خودشون وسعت دارن...ایششششششششششششش

علی آقا ممنون از پی امت ...بنده خوبم...۹ روز مونده..هوراااااا


امروزم نهار میمیون داریم(گریه)

سلامممممممم فاطمه خانوم...
الهی بترکه...توپی به جمالتون...(وایی چی گفتم...:دی)...
بعضیا دیگه غ ق لط بکنن بخوان فکر کنن. اصلا...ایششششششششش...

خواهش...خدا رو شکر خوبی...ایشالا اون ۹ روزم ز.دتری بگذره راحت بشی...


خندههههههه...مهمون که خوبه...اونم جمعه...:دی

samira جمعه 29 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:20 ب.ظ

salaaaaaaam
bah bah mobarake mibinam ke aghel shodi:D
rafti az share in dandoone rahat shodi dige...affarin pesare khoob:d
boro baghiasham por kon:D;)

سلامممممممم سمیرا خانوم گل...
خواهش..عاقلیت از خودته خانوم...:دی
اره دیگه واقعا راحت شدم..چی بود...مرسییییییییییی...:دی
چشمممممممم...این هفته که تموم شد..از هفته دیگه ایشالا...:دی...مرسی...

گیلاسی جمعه 29 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:19 ب.ظ

برو مث بچه های خوب درستشون کن.... افرین !
تومی تونی من میدونم !

سلام گیلاسی خانومی...تو با این حال خرابت منو شرمنده کردی که...چشمممممم گیلاسی جان...

مرسییییییییییییی...نه تو اینگده منو تشویق میکنی من دیگه جرات ندارم نرم نرم دیگه که...:دی

دختر آریایی جمعه 29 دی‌ماه سال 1385 ساعت 04:16 ب.ظ http://ariangirl.blogsky.com

سلام ژیگولو جــــــــــــــــــون ....
خوبی ؟
بهتری ؟
الان دیگه خوب شدی‌؟؟ آفرین که رفتی کشیدیش ...
پسر خوبیم باش از شنبه برو پرشون کن .... آفرین ....
دیگه دردم نمیکشی ... مثل این دندونه ....
دندونرو چیکارش کردی ... من جا تو بودم میدادمش موزه با این ریشه ای که تو میگی داشت ....
من حوصلم سر رفته ....
چیکار کنم ..؟؟ خـــــــــــــــــــــــدا
چقدر بده آدم روز جمعه بیکار بشه ... اه اه ... اعصاب خرد کنه

فعلا......

سلاممممممممممم نگین جون...
خوبم مرسی...
اره بهترم...
اره دیگه...مرسییییییی...
از این شنبه ای که قرار بود برم که نرفتم..ولی از شنبه بعدی حتما...
اره خدایی..باشه چشم...
دندونه رو انداختمش دور اینقده درد داشتم اونوقتی که همین که دیدمش کلی بهش فحش دادم و انداختمش دور...اره بد ریشه ای داشت..خودمم داشتم میترسیدم ازش...:دی...
اخی چرا حوصله ات س رفته عزیز؟؟؟
خب جمعه هست..حالش همینجوریه که ادمو داغون کنه..با یه چیزی خودتو سرگرم کن...
اره دیگه میگم که...جمعه ها اصن روزای مذخرفین..اه اه...

فعلا عزیز...

بادبادک جمعه 29 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:01 ب.ظ http://freekite.blogsky.com

آفرین چه گل پسری رفته دندون کرموشو نجات داده
قول میده پسر خوبی باشه و به داد بقیه شون هم برسه. یه کف مرتب
راستی من لینکت کردم با اجازه

(خجالت)...مرسیییییییی...
اره دیگه چون میخواد همون گل پسره باشه قول میده که حتما بره درستشون کنه......
مرسی از لینک..منم کردم فک کنم... با اجازه البته...

نیاز شنبه 30 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:59 ق.ظ

سلام....چه عجب!!!...بالاخره یکی از شماها رفت دکتر!....خوب حالا چطوری....درد که نداری.....دوباره لوس بازی در نیار....برو بقیه شو درست کت که هی نیای بشینی اینجا غرغر کنی.....اره سه راه شحنه خیلی شلوغه اگه مسیرم اون طرفا باشه ماشین بر نمیدارم....اخه موتوریهای اینجا خیلی خفن هستن....یه دفعه مثله عزرائیل میپرن رو داشبورد!.....شاد باشی و بدون درد!...راستی گریه چرا؟

سلاممممم نیاز جان...عجبی نیست...:دی
کدوم ماها ایا؟؟؟
خوبم الان..نه دیگه درد نداره خدا رو شکر...
چشممممممم خانوم...نه دیگه لوس نمیشم..:دیچشم چشم...میرم درست میکنم غر غر م دیگه نمیکنم..خوبه؟
اره همون به صرفه هستش ادم ماشین ورنداره...موتوریا که دیگه اره..یه چیزی اونورتر از خفن هستن...(خنده)اره دقیقا...از ه.وا زمین همینجور میبارن...
مرسی عزیز...تو هم ...گریه؟؟؟ نمیدونم..بد جور دلم گرفته اساسی بازم نمیشه...بیخیال...

پردیس شنبه 30 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:01 ق.ظ

اوخی . منم برم دکتر البته به همینجاها می رسم ولی برو خودت که دیدی در کل درد خاصی ـجز جیب درد ـ نداره.شاذه بنا به دلایل خودش وبشو بسته من نمی دونم درست.منم دیشب خیلی دلم گرفته بود.

سلام..اوخی...
اره فک کنم...:دی...درد خاص که زیاد داره...اره جیب دردم یکی از بدترین درداشه..مخصوصا واسه ادمی تو وضعیت الان من...
دله دیگه میگیره...شایدم بهتر باشه بگیره تا وقتی شادیم قدرشو بدونیم..دلت بی غم عزیز...

یکی مثل خودم شنبه 30 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:10 ب.ظ http://tanhadostman.blogfa.com

چرا تو...


خوشحال شدم که ....



به من هم سری بزن

نمیدونم...



خوشحال شدی که چی؟؟؟ من از اشناییتون خوشحالیدم...


چشممممممم...

صمیم یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 08:01 ق.ظ http://alisa5050.persianblog.com

سلام ژیگولوی مهربون و اوخناکم
آخی! بمیرم.چقدر درد و مرض داری تو مادر جان.تکلیف این دندونت رو هم زودتر باید یکسره می کردی.میبینم که زده دهنت رو سرویس کرده!خدا سرویسش کنه!!!!
راستی بهونه ای شد بیام ازت جدا تشکر کتم که حتی تو سه خط مسخره نوشتنام همراهی می کردی و منو شرمنده خودت کردی.خیلی ها کلا حوصلشون سر رفت و دیگه هم نیومدن.دلم واسه کامنتاشون تنگ شده .به هر حال تا تو هستی جهان به کامم هست....

سلاممممممممممممم صمیم خانومی گلم...چه عجب اینطرفا؟؟؟
خدا نکنه صمیم خانومی...اره سرویسمون کرد..اساسی هم نامرد...خدا از زبونت بشنوه...:دی
تو هیچ وقت نوشته هات مسخره نبوده و نمیشه...همون سه خط نوشتناتم کلی حالی به حولی بود..خواهش میکنم عزیز...نمیدونم خیلیا رو...اشتباه کردن ولی که دیگه نیومدن...ایشالا که میان دوباره...
اختیار دارین..نظر لطفته عزیز...تو هم همینجور..مرسییییییی...

شاذه یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 11:04 ق.ظ

سلام.
والا ما نه سلامی دیدیم نه علیکی. اینم پردیس رودرو گفت اومدم دیدم. کار بد شما؟ من از گرم گرفتن زیادی آقایون بدم میاد. واسه همین بستم. البته فقط تو نبودی.
پ.ن ما هم حکمت این دندون عقل رو نفهمیدیم!

سلام شاذه خانوم...
والا شما حتما دقت نکردی...اخه اینجوری که میگی از سلام و علیک پسرا حتالت بهم میخوره...شاید دلیلش همین باشه...
اهان...دست پردیس درد نکنه...
من کی گرم گرفتم..من با همه همینجوریم..اگه یخورده دقت میکردی میدیدی و میفهمیدی..من به هیشکی بی احترامی نمیکنم..من چی گفتم مگه...جز اینکه گفتم از داستانات خوشم میاد...من گفتم منتظر خوئدت داستانات هستم..زودی برگرد و از این حرفا...اگه اینا جرمه و گرم گرفتن زیادی...چشمممممم من غلط بکنم دیگه واستون کامنت بذارم..نقدم که تو میگی من یکی دو دفعه هم ایراد گرفتم هم سوال کرم راجع به داستانات...نویسنده هم نیستم که نقد به اونچنانی بکنم داستاناتو...اندازه وسع خودم...
میتونی وازش کنی...ما دیگه اگه گرم گرفتن زیادی دیگه نمیکنیم..موفق باشی...

نمیدونم..شایدم اصن حکمتی نداشته باشه...
خوش باشی و موفق...ولی این رسمش نیست...یا حق...

بادبادک یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:59 ب.ظ http://freekite.blogsky.com

دوستان همگی به یکباره نایاب می شن!

ما که اینجاهاییم..نمیدونم نمیشه...یا داداش مزاحم میشه یا دل بیصاحاب مونده یا کارای دیگه..خودمم میدونم دیر کردم...

بنفشه دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 11:20 ق.ظ

سلام
چطوری بی دندون ؟!
ژیگولو بی دندون... افتاد تو قندون.... انبر بیارید..... درش نیارید
با دندون نداشتنت چطوری؟
خدا رو شکر دیگه درد و مرد که نداری؟! ببینم دیگه چی رو بهونه میکنی که خودتو عذاب بدی


خوش به حالتون
من تعریف محرماتونو شنیدم
و اون علامت بزرگه ُچوبیه که مثل یه گنبده رو هم اومده بودم دیدم
خیلی دلم میخواست میتونستم بیام
یه سالی بالاخره میام و محرم یزد و محرم اهواز رو با اون سنج و دمامش میبینم
...........................
ببخشید دیر اومدم
خیلی دست تنهام تو کار
همکارمم که نیست باید کارای اونم انجام بدم
بازم ببخشید
...........................
تو دوباره چت شده عزیزم؟!
چرا دلت گرفته ؟!
البته میدونم برای پرسیدن دیره ....اما ماهی رو هر وقت از اب بگیری تازس :دی ......... دوس داشتی بیا پیشم با هم حرف بزنیم
............................
راستی ژیگو ....دقت کردی ما اینجور وقتا همیشه این حرفا رو بهم میزنیم اما هیچ وقت با هم حرف نمیزنیم؟!!:دی

دلم برات تنگ شده بود...........

مواظب خودت باش و خوش باشی

سلاممممم بنفشه خانوم عزیز...
خوبم با دندون...
مرسی از این شعرای دوران طفولیتت...جالب بود...حالا چرا درم نیارن؟؟؟ گناهم که..گریهههه..:دی...
دندون عقل بود که بنفشه تو هم..بود و نبودش فرقی نداره زیاد...
نه زیاد..درد و مردو هم اگه داشته باشم بهشون رو نمیدم که...
دیگه هیچی...:دی


مرسی عزیز...
اره اون اسمش نخل...یه سنبل...روز عاشورا بعد از اینکه نماز جماعت ظهر و خوندن اینایی که حاجت دارن یا نذری چیزی کفشاشونو در میارن میرن زیر این نخله وایمیستن...اخه خیلی خیلی سنگینه...و با زدن طبل و یه راهنما که بالای نخله وایمیسه شروع میکنن به چرخوندن...بلند میکنن و میچرخونن...سه دور اینکارو تکرار میکنن...و بقیه مردمم که زیر نخله نیستن پشت سر نخله تو سر و سینه میزنن و میدونو نوحه میخونن...اره باید بیای و از نزدیک ببینی..خیلی جالبه...ایشالا که بتونی یه روز بیای محرم..خوشحال میشم..امسالم هنوز دیر نشده ها...

خواهش میکنم عزیز..تو هروقت بیای قدمت سر چشم...خسته هم نباشی از این همه کار...

نمیدونم..یه دل گرفتگیه گندست...به این سر و سادگیا دست از سرم نمیخواد برداره انگاری...
چشممممممممم..مرسی خانوم...

اره خب...جوابتو تو وبلاگ خودت دادم...ولی الان دیگه میشه...چشممممم...

منم خیلی...
تو هم مواظب خودت باش عزیز...فعلا...

الهه تنهایی دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:53 ب.ظ

سلامممممممممم دوست خوبم
چرا دلت گرفته ؟؟؟
بمیرم برات ای کاش میتونستم کاری برات انجام بدم تا از ناراحتی بیرون بیای

سعی کن بی خیالی طی کنی
موظب خودت باش

سلامممممممم الهه جان...
نمیدونم عزیز..به خاطر خیلی چیزا...
خدا نکنه عزیزم...همین که به یادمی و بهم سر میزنی بزرگترین کمکه عزیز...

اره باید همین کارو بکنم..ولی اخه بعضی وقتا دیگه کم میتارم خب...
چشممممممم...مرسی...

پویا دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 03:31 ب.ظ http://paraantez.blogsky.com

سلام. از گیلاسی اگه خبر دارین لطفا به من اطلاع بدین.. ممنون

سلام..مگه نمیتونی بری تو وبلاگش؟؟؟

این ادرسشه :
http://ch-lady.blogsky.com/

خواهش...

بنفشه دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 04:18 ب.ظ

سلام چطوری بی دندون؟
اینم ایدی من :
paktar_az_aab
ببینم دیگه چه بهانه ای داری
دیدم همین الان که یه ۲۵ دیقه پیش برام کامنت گذاشتی دعا میکنم که هنوزم باشی و نرفته باشی
بیا تا با هم بحرفیم

سلاممممممممممممممم..خوبم با دندون...

مرسیییییی...
من و بهانه؟؟؟
انگاری رفته بودم..اخه این دادش مزاحم که واسه ادم حواس نمیزاره که...معذرت...

پت سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:20 ق.ظ http://www.chocoholic.persianblog.com

سلامممممممم
خوبی؟
شرمنده دیر شد! بچه رو گاز داشت ته میگرفت مجبور شدم هی هم بزنم که نچسبه!
مبارکککککککککککک باشه.... شیرینی داره ها!!!! حالا که سرت هوار شدیم شیرینشم می گیریمممم...
شیرینی وسعتم باید بدی.... من که این هفته ۲ روز کمبود وسع پیدا کردم...
موفق باشی

سلامممممممممم...
خوبم مرسی...
اهان..پس حسابی مواظبش باش ته نگیره..هی تند تند همش بزن..:دی
کشیدن دندون..اونم عقل...شیرینیش کجا بود اخه؟؟؟
شما بیایید هوار بشین..شیرینیم چشممممممم...حتما...
اونم چشم...
اره حسابی..معلومه..چیکار میکنی..امتحانتم که تموم شده فک کنم...
خوش باشی...

پت سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:21 ق.ظ http://www.chocoholic.persianblog.com

الان دلت باز شده؟ آدم گاهی اینطوری می شه.... امیدوارم تا الان خوب شده باشی...

اره یخورده بهترم...
اره دقیقا...
مرسی عزیز...

پت سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:31 ق.ظ

یکی مونده بود به پایینی رو جا انداخته بودم.... الان خودمو رسوندم! :))

(خنده)...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 07:41 ق.ظ

کوشی تو؟

من کم پیدام یا شما ها؟؟؟آیا؟؟؟

ژیگولو بی تربیت:دی

من؟؟

اینه هام..اینجام...دتی...

خب معلومه که تو کم پیدایی...پس که چی...

من بیتربیتم؟؟؟ چرا اخه..ماماننننننن..:دی

راوی خاطرات بزها چهارشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:20 ق.ظ http://boza.blogsky.com

من هیچ نظری درباره دندون پزشکی ندارم چون تا حالا راهم به اونجا نیافتاده . اگه بیافته احتمالا یه جوری کجش کنم. اما برات آرزوی صبر دارم چیزی که همه وقتی میخوان برن دندون پزشکی از خدا می خوانش.
در مورد لینک هم در اولین فرصت که دوباره آپ کنم لینکت خواهم کرد
خوش باشی

اهان..خوش به حالتون ..امیدوارم که حالا حالاها هم نظرتون به اونجاها نیفته..اصلا جای خوبی نیست...منم خیلی کجش میکنم راهمو...ولی بعضی وقتا دیگه چاره ای نیست...
مرسی دوست خوبم...
مرسی از لطفت...منم همینطور...
تو هم..فعلا...

دختر آریایی چهارشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 07:44 ب.ظ

سلام ژیگولو جان .....
خوبی ؟
چرا دلت گرفته ؟ نبینم دوستم دلش گرفته باشه ... منم ناراحت میشم ....
نبودم .... از وقتی که آپ کردم نیومدم توی نت تا الان .... اول رفتم نظرارو تائید کردم بعد اومدم تو وبلاگ دوستام ...
اولین نظری که دارم میدم توی وبلاگ توست ....
راستیییییییییییییییییی.....
جواب نظرتو توی وبلاگم دادم .... برو حتما ببین ..... حتما هاااااا.... حتما بخونش .....
ببینم !!!!!!! تو چرا آپ نمیکنی ؟

فعلا.....

سلام نگین جان...
خوبم مرسی...تو چطوری عزیز؟
به خاطر خیلی چزا به خاطر هیچی...میگیره دیگه بعضی وقتا خب...باشه من خوبم تو ناراحت نباش نگین...
اهان..خودم حدث میزدم نیومدی احتمالا..دو سه دفعه هم اومدم دیدم خبری نیست گفتم حتما سرت شلوغه...
اهان...
مرسییییییییییییییی عزیز..تو بهم لطف داری نگین جان...
چی؟
اره رفتم خوندم..امیدوارم اینطوری که گفته بودی باشه...

نمیدونم خیلی چیز واسه گفتن دارم..اما این مغزم انگاری کار نمیکنه..نمیتونم متمرکز بشم و حواسمو جمع کنم و مطالبو یکجا کنم...ولی حتما میخوام..یعنی باید بکنم..فک کنم یا امشب یا فردا...

مرسی...فعلا...

تاینا چهارشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:12 ب.ظ http://www.hich-o-pooch.persianblog.com

سلام ژیگولو ! آخه نی نی کوتولو چلا مسواک نمی کنی ها!؟
ببین تبادل لوگو هستی ! فقط باید قول بدی که بری دندون پزشکی !‌
باسه !؟

سلامممممممم...
مسواک میکنم که من اخه..این دندون عقلا کلا با من مشکل داشتن..:دی
اره هستم...چشممممممم قول میدم برم...
باسه...

در ضمن خیلی خوش اومدی...بازم بیا از اینطرفا...

نیمفا پنج‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:30 ق.ظ http://while.blogsky.com

تا حالا ادمی مث تو ندیدم
خیلی جالبی(:
اجازه هست بلینکم؟؟؟
راستی یه سر بزن ذوق مرگ میشم:دی

سلاممممم...
مگه من چطور ادمیم به نظرت؟؟؟
جالب؟؟؟از چه نظر...
خواهش میکنم...
ذوق مرگ نشو...باشه چشمممم حتما...اومدم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد