باز می آییممم

  ســـــــــــــــــــــلام...

خوبید؟؟

اره دیگه من اومدم...اهای اینایی که میخواستین بزنینم..بکشیننم..خفم کنین..یالا بدویین که من اومدم...

بزارید از شیرین کاریه همین امشبم شروع کنم...

اقا ما امروز که یعنی دیروز باشه از صبح طی یه اتفاقاتی حالمون رو بهبودی گذاشت و ظهر که شد به کامنتا جواب دادمو قول دادم به چند نفر و از همه بیشتر به خودم که شب حتما حتما بیام یه اپ کنم...

خلاصه امشب طبق معمول همیشه تو نوبت کامی بودم (اخه این شبا که میشه داداش نسبتا گرام بنده از ساعت ۱۰ پای کامی به شغل شریف چت مشغولن هیچ رقمه اعمم از بیل..کلنگ لدر..دعوا..مرافعه فیلم بازی..لبخند ژکوند..خلاصه هر راهی که فکرشو بکنین از جاش جم نمیخوره تا ساعت حدودای ۱ و اینا..تازه اگه شانس بیارم... )که خوابم برد ییهویی... اخه کامی تو اتاق منه..خلاصه امشبم حدود ساعت ۱ و اینا بود که داداش گرام تصمیم گرفتن برن بخوابن پاشد رفت و گفت پاشو اینترنتو قطع نکردما...گفتم باشه...اقا نشون به اون نشون همون جور که داشتم با خودم فک میکردم من چرا اینقد خوابم میاد امشب خوابم برد تا ساعت ۳ که از خواب پریدم... دیدم بعله...کامی روشن همچنان اینترنت بیزبون وصل منم در خواب ناز... خواهش میکنم..کاری نکردم...وظیفه ام بود...حالا عوضش خواب الو نیستم الانه...

اخه کسری خواب شدید بود...شبا که الببته هنوز جغد بازی ادامه داره طبق معمول همیشه..ساعت ۲..۳..۴ هول و حوش همینا ولی خب دو..سه روزه صبحا هم ساعت ۷..۵/۷ بیدارم...این شد که اینطوری شد...

این از این...

خب دیگه چی بگم؟؟؟

اهان..یادتونه تو پست زیبای قبلی گفته بودم یه جای امن و راحت میخوام...اقا هرچی گشتیم پیدا نشد که نشد... یعنی یه دو سه جا هم شدا رفتم دیدم اصلا مورد پسند واقع نشد...این شد که گفتم بیخیال...و الان در خدمتم...ژیگولو و دوستانو عشق است فعلا...

دیگه اینکه تو هفته قبلی طی یه مراسم بی شکوه و مزخرفی بلاخره به قولم عمل کردم و رفتم بقیه دندونامو درست کردم...(حالا با خودتون حتما میگین فکر نمیکنی یه کمی زودی به قولی که ۳ ماه پیشی دادی که حتما داری میری دندوناتو درست کنی عمل کردی ؟؟؟)منم میگم چه کنیم دیگه... چون ایندفعه هم دوز جون باز یه دو روزی یه دردی کشیدم که نگو... ...خلاصه طی سه مرحله ۷ تا از دندونامو پر کردم...حالا زیاد کار نداشتا ولی خب این دکتره هم ادم معطل نمیکنه و بیخودی کلاس بذاره...ولی واقعا دهن ادمو به قول باقالی اسفالت میکنن این دکترای دندون تا درست کنن دندونو...اینقده چوب و از این وسیله های دندون پزشکی کرده بودن تو دهنم با کم دستیارش که میخواستم خفشون کنم نامردا... حالا تو هیری ویری هی یادمو این صحنه های بیتربیتی تو فیلمای بیتربیتی هم میافتادم... البته من که ندیدما... ولی خب از بس باهوشه بچه همون یه دفعای هم که محض فوضولی چشمش افتاده یاد گرفته..حالا هی یادمو اون میومد..داشت حالم بهم میخورد خب بگذریم داره بحث سیاسی میشه خوبیت نداره...

اره دیگه خلاصه دندونامم پر کردمو دکتره گفت دیگه فعلا مشکلی نداره دندونات...

اهان یه چیزه دیگه..این دکتر نامرد بی عشور یه جا داشت تو دندونم با این ویس ویسیه که اعصاب واسه ادم نمیزاره تو دندونمو میتراشید ییهویی سرش در رفت از رو دندونم و گرفت به گوشه زبونم...تا سه روز نه میتونستم حرف بزنم نه غذا بخورم...اینگده فحشش دادم که نگو..البته نزاکتو رعایت کردم تو دلم فحشش دادم...

دیگه چیکار کردم؟؟

اهان تو هفته قبلی بازم برای سومین دفعه از صبح تا ظهر تو محل تعویض پلاک الاف گشتیم به همراه پدر گرام و هی چشم غره های بابا رو به خاطر اینکه از کار بیکارشان کرده بودیم(چون هرچی این بابام زار زد که سند و به اسم خودت بگیر منو هی الاف نکن هر روز و منم بچه گوش به حرف کن گفتم نع..نمیخوامممممم بعدنا مشکلات پیش میاد و از این حرفا گفتم من سند نمیزنم..) زیر سیبیلی رد کردیم و هی سوت زدیم و اخرشم این ماشین پلاک ایران نشد که نشد...یه دفعه میگن برگ تحویل کارخونه ماشین نیست..دوباره میگن یه دونه از برگ سند نیست..حالا دوباره همین...اصن این ماشین از اولشم مورد داشت...حالا ماشینم پلاک تهران...خلاصه کلی معطلی...اونروزی دیگه بابام کاردش میزدی خونش نمی اومد از عصبانیت..منم سوت و فراررررررر... ...

و دیگه اینکه ما کلا باید ماشین سوار شدنو تعطیل کنیم یحتمل...اخه نه اینکه همه کارای کشور گل و بلبلمون دقیق و منظم سر جاشه..این کارت سوختم شده قوض بالا قوض...هرجا میری بنزین بزنی این یارو پمپ بنزینیا نمیدونم چرا الکی واسه خودشون خوشحالن با یه نگاه که احساس رییس بودن درش موج میزنه و با کمال خشانت میگن کارت سوختت کو؟؟؟ من ...بابا نداره..خب چیکار کنم...حالا برام قانون مدار شدن ییهویی...خلاصه که هر دفعه که بنزین میخوام بزنم باید ۳۰ کیلومتر بکوبم برم تفت(شهرستانای  نزدیکه یزده)بنزین بزنم برگردم...با حاله نه؟؟؟ ...

اخه یکی نیست بهشون بگه بابا جون من اول کارتو بند و بساتتنو درست کنین بعد مردمو الاف کنین...اقای مغز متفکر..باهوش...زیبا... بیخیال...

دیگه اینکه...هوممممم...

اهان یه کارم پیدا کردم تو دفتر نمایندگی بیمه...ولی به دلایلی نرفتم...

اول اینکه خیلی حقوقش بالا بود ترسیدم رو دل کنم اونننننن همه پول سر ماه یه جا میبینم چشام هشتا بشه... ماهی ۸۰۰۰۰ تومن پوله الکی که نیست که..تازه از ساعت ۸ صبح تا ۵ بعد از ظهر یه سره...حالا این حقوق زیادش به جهنم...

دومین دلیلش این بود که گفتن باید  با موتور شرکت روزی چند دفعه بری بانک و اینور اونر...منم بهداشتی.. عمرا موتور سوار بشم..اونم چی موتور شرکت..اونم کجا تو این شهر ما که هرجاش نیگا میکنی یه موتور داره میره..تو اسمونم هستن نامردا...گفتم نع داش ما نیستیم...

تازه گفتن چون با چک و پول اینا هم سر و کار داری باید یه چک ۱۰ میلیون ضمانتم بدی شرکت...

تازه از همه اینا بدتر...از ساعت ۸ صبح تا ۵ بعد از ظهر به جز یکی دو ساعتش بشینی تو دفتر پشت میز..اونم کی ؟ من...دیدم نع..هیچ رقمه با عقل جور در نمیاد..هیچ راه دلخوشیی نداره این کار..این بود که از خیرش گذشتیم و عطایش را به لقایش بخشیدیم..(بابا ادبیات )...

اینم از کار و زندگی ما...

خیلی اتفاقات دیگه هم افتا که دیگه بیخیال میشم و چون خیلی ور زدم بسه دیگه...

دیگه اینکه همینجا از همه دوستانو عزیزان به شدت معذرت میخوام...دست خود ادم نیست بعضی وقتا...این زندگی لعنتی بد جور فشار میاره که ادم طاقتش تموم میشه از زیرش در میره...خلاصه ممنون که به یادم بودین میخواستیم احینا بعضیاتون خفم کنین و این حرفا..ژیگولو متعلق به خودتونه هر کار دوست داشتین بر سرش بیارین..هیچ غمتون نباشه... حالمم خوبه...عزیزانی که نگران بودن نباشن دیگه..ژیگولوی یزد افت مافت نداره... خیالتون راحت...

و در اخر به قول خانوم مجریه دستباچه  برنامه تازه ها دیدین؟؟؟ عینهو نواری که رو دور تند گذاشته باشییه ریز حرف مینه... اخر برنامه هاشم میگه...:

مراقب خودتون باشین...منتظر ما باشین..روز و شبتون خوش ..تا فردا که بازم میام پیشتون...

البته در مورد من اون فردا رو شما میتونین فاکتور بگیرین...

فعلا..یا حق... 

نظرات 62 + ارسال نظر
نیلوفر دوشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 07:14 ق.ظ

اولللللللللللللللللللل
چه عجب اومدی
نه به این که نیستی نه به این که پستات ۳۷۴۶۵۹۲۶۵۸۰۹۸۱۶۵۷ کیلومتره
برم بخونم

ارههههههه...
خواهش میشه..عجبی نست...
:دی..شکنیم دیگه..ما اینیم..:دی(عینک دودی)...:دی

فاطمه دوشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:38 ق.ظ

من یه چیزی میخوام بدونم
نه اینو به من بگو
چرا تو خجالت نمی کشی.!؟ها؟؟!!!بابا آخه یه حرفو چقدر به آدم میگن....(عصبانی)
مگه من نگفتم آپ کردی خبرم کن (گریه)

بیا اینقد منو اذیت نکن...بد می بینیاااااااااااا:دی

بازم میخوام بدونم خجالت نمی کشی ....
نه اینم برام شفاف سازی کن....یعنی چی آدم میره تو مد غم بعد دو روز بعدش فاکتور گیریش می کنه می یاد بیرون...

و چرا باز خجالت نمی کشی...برو کارت هوشمند بگیر یعنی چی ؟؟؟؟پسر به این بزرگی....راستی الان دایی من یه سه ماهی میشه تو تفت هست (زبان) دیدیش سلام منو برسون...بگو دایی دوست دارم(سکوت)
علی دادا یه سوال داشتم...یزد چند ساعت راه داره تا کرمان؟؟!!!

دیگه...اممممممم.....فعلن چیزی ندارم وراجی کنم....بقیشو بعدن یادم اومد می گم....
خودت میدونی که تیکه تیکه کامنت گذاری شغل منه:دی

چیرو؟؟؟
خب چیرو باید بگم؟؟؟
خجالت بکشم...واسه چی اونوقت؟؟؟
ای بابا..من که خبرت کردم..واست اف گذاشتم..همون ساعت ۵ صبح که اپ کردم..به خداها...

من و اذیت..اونم کی؟؟ فاطمه خانوم گل..نه بابا اشتباه میکنی..:دی

ای بابا..باز واسه چی..من اگه اینقد خجالت بکشم که تموم میشم که...
خب میگی یعنی همون تو میموندم؟؟ تو همون مد غم..ایندفعه ایشالا پس حتما...

باز واسه چی..گریههههههه...
کارت هوشمند نمیدن بهم که..مهندس..وگرنه مرض ندارم که..:دی..ایوللللللل دایی..معرفیش کن من برم ناشناخته ببینمش این داییتو..نترس نمیخورمش گدا..:دی

مشکوک میزنیا..بازم میگفتی تا اردبیل یه چیزی...تا کرمان عادی با سرعت متوسط حدود ۵ ساعت ۵/۵ ساعت...حدود ۵۵۰ کیلومتره...

اینا چه حرفه..من خوشحال میشم حرف میزنی...
شغل خوبیه اتفاقا...مخصوصا که تیکه هاش اینجوری بزرگم باشه..حال میده...

یاس دوشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:13 ق.ظ http://myrules.blogfa.com

به به چقده کار کردی شمااااااااااااااااااااااااااا
ولی کار به این محشری رو دیگه نمیتونستی پیدا کنی!از دست رفت!
پس واسه هر ایتر بنزین،یه مسافرت تشریف میبرید

(عینک دودی)..این کارا همیشه جولو جلو من داره میرن...
اره خدایی..گریههههههههه...:دی
اره دیگه..اونم چه مسافرتی..با چراغ بنزین روشن و ترس و لرز که الانه که ماشینه جام میزاره..:دی...

نیاز دوشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:12 ق.ظ

سلام.....
خوب شد خودت با زبون خوش اومدی وگرنه...!!!!ژ
میگم یه چند وقتی هست وسیله ای به اسم مسواک اختراع شده....اگه شبا استفاده کنی مجبور نیستی ۷ تا دندونو با هم درست کنی(نیش)....
جالب بود این همه راه تا تفت برای بنزین؟؟؟...اونوقت نصفشو میسوزونی تا برگردی خونه تون که!!....
خوشحالم اومدی...دیگه هم دیوونه بازی در نیار....افرین

سلام نیاز خانوم عزیز...
اوخ اوخ..اره دیگه خودم فهمیدم هوا پسه...:دی
ااا. چه جالب..حالا چه شکلی هست این موجود..همون مسواک رو میگم:دی...
هیششششش نیدونی که من چه پسر خوبیم..شبا همیشه مسواک میزنم..صبحا هم اگه حالش باشه میزنم.این دندونا دیوونه هستن...:دی
اره دیگه..اره دقیقا..تا میرسم یزد میبینم چی همشو سوزوندم دوباره..گریهههههه...ولی حالا جدیدا پایانه هم بدون کارت کردن ولی خیلی شلوقه..کلا معضلی شده واسه خودش..گریهههه..:دی
مرسی...چشممممم..میسی...

پت دوشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:38 ق.ظ

سلامممممممممممممم
خوبی ژیگولو؟

سلاممممممممممممممم..
مرسی عزیز..اره خوبم..ممنون...

[ بدون نام ] دوشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:39 ق.ظ

از اول شروع می کنم.......
خب........
داداشت اگه قلقلکیه اینو امتحان کن..... قبلش بهش یه مقدار چایی و اب پرتغال بده بعد قلقلکش بده! احتمالا بلند میشه.... بیل و اینا جدیدا دیگه کار برد نداره......

اره..:دی
خب؟؟
قلقلکی؟ اره هست..خراب اونم..چایی با اب پرتقال..اثر میکنه یعنی؟؟؟

[ بدون نام ] دوشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:43 ق.ظ

راستی میدونی کیم من دیگه؟ پت می باشم! خوشبخت شدم از دیدنتون!
خب......
به مشاور املاکی سپردی؟ جای امن و راحت و میگم! اونا می تونن پیدا کنن برات!‌:دی ولی ما خوشحالتر می شیم که اینجا باشی..... مراحمی مادر.... خواهش می کنم!!!‌ :))
ببین هر کار اینطوری که داری یعنی باید یه هفته کار و زندگی رو تعطیل کنی تا در نهایت یه مقدار کارت تکون خورده باشه!
کارت بنزین که من نمیفهمم چطوری کار میکنه..... مسخره بازیه نه؟
ببین وقتی میری تفت یه تانکر با خودت ببر که تو راه که داری بر میگردی بنزین باکت تموم شد از همون پر کنی! :))

اره دیگه..بدون اسما میفهمم که تویی.البته فاطمه هم بعضی وقتا هستا ولی خب میفهمم کی به کیه...خواهش میشه..:دی...
اونا که اره..نامردایی هستن که اونسرش ناپیدا..مارمولکا اگه بگی واست پیدا میکنن.قبلشم کمیسیونشونو میگیرن که یهویی مردی ضرر نکرده باشن...اگه اینطوره پس من هستم حالا حالاها بیخ ریشتون..:دی
اره دیگه..من که میگم کارام به بن بست میرسه بعضی وقتا همینه دیگه...
اره بابا..اونم چه مسخره بازیی...
خندههههههه..اره باید تو ماشینمم بنزین بزنم...:دی

[ بدون نام ] دوشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:46 ق.ظ

اینا انگیزه اشون چیه از این حقوقای خفن بالا؟!...... فکر نمی کنن مردم با این پولا تا نوادگانشونو می تونن تامین کنن؟!...... اونم با موتور تو مملکت بی قانون که هر لحظه اش خطرناکه!!!! بهشون می گفتی منو استخدام کنن که آخر ماه براشون پول کارمنداشونو بشمرم یه موقع چون زیاده خسته نشن!!!!‌ واقعا که!!!! امیدوارم که کار خوبی پیدا کنی........

واقعا..یکی بهشون بگه خدایی..من اگه بخوام با تاکسی و خط واحدم برم سر این کاره هر روز فقط این حقوقه پول کرایمه...
خندههههه..اره باید برم بهشون پیشنهاد بدم خدایی...
ممنون..ایشالا...

[ بدون نام ] دوشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:47 ق.ظ

آخ دندونتو ننوشتم!
وای کاش جای منم این ۳-۴ تا دندونو آسفالت می کردی...... گفته ۲ بار دیگه باید برم پیشش...... منم که از دندونپزشکی بیزار....... تو که رفته بودی ۴ تا بیشتر!!!! تو ۷ که به چشم نمیاد! تازه وقتی بی حسه همه ی ۳۲ تا رو میشه گودبرداری و آسفالت کرد.......

دیر نشده که..:دی
نگفته بودی که خب..وگرنه چه قابلی داشت..میشد ۱۱ تا..هیچ اشکالی هم نداشت..الانم دیر نشده ها میخوای برم درستش کنم؟؟ هان؟
ولی واسه من بیحس نکرد که..هویجوری پر کرد رفت...
مگه بیحسم میکنن موقع اسفالت و گود برداری و این حرفا؟؟؟

[ بدون نام ] دوشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:49 ق.ظ

خواهش می کنم این حرفا چیه؟!...... گاهی پیش میاد دیگه..... معذرت خواهی نمیخواد که...... خوشحالم که خوب شدی.....
ببخشیدا! خانوم مجریه که بهتر از اون آقای مجریه است که همش شعرای مرحوم شاعرای محترمو چپکی می خونه و شب خوابشونو می بینه که دارن حرص میخورن!!! ( پت در نقش فمینیست!!!!)
خب.....
موفق باشی.... فعلا

ممنون مرسی..از وجود چارتا دوست خوبی مث تو هست که دارم..ممنونم واقعا...
خندههههههههه..فیمینیست..بعضی وقتا بهت میاد...:دی
اره خدایی اون اقا مجریه که دیگه اخرشه..اصن اگه یه شعرو اول اشتباه نخونه به دلش نمیچسبه انگاری..:دی
ممنون عزیز...مرسییی..فعلا..

Pat دوشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:21 ق.ظ http://zsagi.blogfa.com

چه بچه ی فعالی ...

حکایت همچنان باقیست

خواهش...

اره حکایت که همیشه باقیست..همیشه...

تو پت دومی انگاری...
خوش اومدی

yasi دوشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 04:00 ب.ظ http://www.yasi3pd.blogfa.com

salaaaaaaaaaam
khoshhalam ke oomad:)
ziadam doale jaye rahat nagard! nist;) gashtam nabood:D;)felan ababy

سلامممممممممممممممم یاسی خانوم گلم...
ممنون مرسی عزیز...
باشه دیگه نمیگردم..تو هم قول بده دیگه نگردی...
فعلا عزیز..

راستی تو معلومه کجا غیبت زده؟؟؟نگرانتما...

اقلیما دوشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 05:04 ب.ظ

سلام
به به ببینن کی اینجاست؟؟
جناب مستدام ژیگولو موگولوووووووووو
کار خوبی کردی اومدی داشتی خدای نکرده از یادمون میرفتی
بعدا نظر میدم
فعلا بای

سلاممممممم...
به به ببین کی اومده..یاد ترانه اریس افتادم ناخوداگاه..:دی
خواهش میشه...
ایوایی..یعنی من دو روز نیام فراموشم میکنی...؟؟
اهان..پس منتظرتما...
فعلا...

پت دوشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:17 ب.ظ

یه پت و مت دیگه هم پیدا شده!

اره جدیدا..میدیدمشون جاهای دیگه فک میکردم تویی..ولی فهمیدم نه یکی دیگه هستن...

عسل بابا سه‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 06:24 ق.ظ http://man-o-babayi.blogfa.com

سلام

خیلی خوشحالم که خوبی!! باور کن بچه ها به خاطر خودت نگران می شن وگرنه من قول می دم هیچ کدوم بلایی سرت نیارن!! :ی

خیلی خوب کاری کردی که بالاخره دندوناتو درست کردی! منم خیلییییییییی می ترسم از دندون پزشک!! شل سیلور استاین یه کاریکاتور داره در مورد ؛ترس من از دندان پزشکی؛ دیدی ش؟؟ اون دقیقا حرف دل منه!!

سلامممممممم عسلی..

خواهش..ممنونم...میدونم عزیز..همه بچه ها لطف و محبت اارم بهم..ممنونشونم..همشون...و تو و همه بچه ها..ممنون واقعا..بلا هم خواستید سرم بیارید غمی نیست...هرکار دوسات دارید بکنین..هر چه از دوست رسد نیکوست..:دی

اره دیگه دلو زدم به دریا و رفتم درستش کردم...اره خدایی اعصاب خورد کنه..نه ندیدم اون کاریکاتورو..شایدم دیده باما ولی اسمشو یادم نباشه..به هر حال..امیدوارم همیشه دندونات سالم باشه...

نیلوفر سه‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 07:01 ق.ظ

من نمیدونم شما بلاگ اسکایا چرا جواب نمیدین کامنتا رو؟

جان؟؟؟

چه دروغی میگیا..من که همیشه جواب میدم..همه پستام جواب دادم به همه کامتا..به غیر از پست دوتا قبلی که اونم جواب میدم...
بیشتر بچه ها هم جواب میدن که...

مرجان سه‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:56 ق.ظ http://shaghayeghe-vahshi.blogsky.com

سلام ژیگولو جونم !
همون وایسا تکون نخور که منو گیگیلی داریم میاییم واسه کتک زدنت ! میخواییم اون چندتا دندون تعمیریتو هم بریزیم تو دهنت که خیالت از بابت دندونات راحت بشه .
انقده کتک زدن باحاله که نگو ! تو فکر فرار هم نباش که فایده ای نداره گیگیلی میدونه چطور گیرت بیاره

نصفه شبی پاشدی آپ کنی اینهمه حرف از کجات دراومد ؟ (چشمک)

خوش باشی

سلامممممممم مرجان خانومی...
وایییییییی(ترس...گریههههههه)..:دی..خندهههههه...
نه بابا...به دندونام فقط کاری نداشته باشین..:دی
باحال که اره هست..:دی..نه بابا من فرار نمیکنم خیالت راحت..زحمتتون نمیدم...:دی..راستی این گیگیلی کیه؟؟من نفهمیدم...

خندههههههه...در اومد دیگه...(چشمک)...
تو هم عزیز...

فاطمه سه‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:15 ب.ظ

ژیگولو جواب این نیلوفرو بده....داره به ما بلوگ اسکایا چپ چپ نیگا می کنه(نیش)

نیلوفررررررررررررررررر(زبون درازی)

جوابشو دادم..اونم از نوع دندون شکنش..:دی...
نه بابا شوخی کرده نیلو...:دی

نیلو تحویل بگیر..خندهههه...

بنفشه سه‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 02:38 ب.ظ

سلام
چطوری ؟
خوشحالم که بالاخره به خودت اهمیت دادی و دندونات رو درست کردی
راستی گفتی دندون یاد دستت افتادم:دی
دستت چطوره؟

تو کشتی این بابای بیچاره تو با این شیرین کاریهات
دست از سر این بنده خدا بردار

برای کار هم نگران نباش خدا روزی رسونه
خودش درست میشه ایشالله

خوش باشی گلم

سلامممممممم بنفشه خانومی...
خوبم مرسی ..تو خوبی؟؟؟
اره بلاخره رفتم درستش کرده...من کلا به خودم اهمیت نمیدم..دوست ندارم..نمیدونم چرا...
ایولللللللل حافظه..هیشکی دیگه یادش نیست...خیلی اذیت میکنه..بهش محل نمیدم.باید برم عمل کنم.دکترم رفتم...گفته هرچه زودتر بهتر..حالا باید یه روز برم...کار زیادی نداره..ولی اینجورم خیلی داره اذیت میکنه...

گریههههههههه..خندهههههه..چه کنم خب..ترسیدم سند بخوره به نام من دادشم شاکی بشه دیدم خوبیت نداره گفتم بیخیال..یه درد که نیست..فکر همه جاشو باید کرد...

اشیشالا..نمیدونم..دعام کن..زودنر درست بشه...

ممنون..تو هم خوش باشی عزیزم...

منگول سه‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 03:04 ب.ظ http://mangulateina.persianblog.com

سلام..
خوشخال میشم که به من هم سر بزنی!

سلام...

اگه وقت کردم حتما...

مونیکا سه‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 06:31 ب.ظ

سلام
خوبه برگشتی.امیدوارم این دوره های غصه که آخریشم نبوده کوتاه باشن.ببخش من بعدا میام می خونم نظر میدم
تا بعد

سلاممممممممم مونیکا جان...
ممنون عزیز..امیدوارم...مرسی...
خواهش میشه اینا چه حرفه..هروقت بیای قدمت رو چشم...
فعلا...

عاطی سه‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 06:43 ب.ظ http://dokhtare-tehrooni.persianblog.com

سلام
خوش به حال خودم که خواهرمو شوهرش دادم رفت و تک و تنها بدون سر خر و بدون خون و خون ریزی میام نت!
بعدم اینکه دندون گفتی و داغ دلم تازه شد! ۱ سال از آخرین وقت دندون پزشکیم گذشته! دیگه گذاشتم تابستون برم انشالله!
خیلی بی تربیتی!!!!!!!
کار خوبی بود حیف بود با این حقوق بالا از دستش دادی!
راجع به ماشین و کارت هوشمند سوخت و پلاک و اینام که همش همه جا حرف همین چیزاس! بالاخره یه جوری باید سر ملتو با پنبه ببرن دیگه
موفق باشی
بای

سلاممممم..
ایولللللللل..من حسودیم شد الان..ولی من فک کنم باید خودمو شوهر بدم تا راحت بشم...:دی
اره خدایی..هرکی هم میبینی یا رفته و یا داره دردشو میکشه یا باشید بره...ایشالا بدون درد باشه تابستون و زود کارش تموم بشه...
:دی..:دی..فهمیدی چیو میگم؟؟؟
اره خدایی حیف شد..(بخوره تو سرشون)..:دی
اره دقیقا..همینطوره که میگی...خدا...
تو هم موفق باشی و شاد..فعلا...

...¨¯¨`*•~-دختر آبی ,.-~*´¨ سه‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:56 ب.ظ http://asmon8tom.blogfa.com

دلم برای آن صدای آبیت کمی گرفت



برای مهربانی همان سیاهیت کمی گرفت



دلم برای آن حرارت دو دست تو



به حال آن صفا و مهربانیت کمی گرفت



دلم برای آن کلاغ خوش نوای پیر



که می سرود در نگاه شاکیت کمی گرفت



دلم برای سر شکوفه های سرخ سیب



برای آن ترنم بهاریت کمی گرفت



دلم فقط کمی که بی کران و ساده شد



برای اوج عشق بازیت کمی گرفت



دلم برای آن نگاه دلکشت درون شب



برای دل نوازی صدای آبیت کمی گرفت...........




زیبا بود...جدی می گم .........به آسمون منم بیا.........یه آسمون جدید

ممنون عزیز..اینم که تو نوشتی قشنک بود..ممنون..اومدمو خونمدمش کامل..ولی کامنت دونی نداری نه؟؟؟

به هر حال ممنونم...

پردیس سه‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:37 ب.ظ http://www.bekhateretovaman.persianblog.com/

سلام
خوشحالم که باز اومدی
به وبلاگ منم بیا
راستی منم خیلی از دندونپزشکی بدم میاد

سلاممممممم..
خواهش میکنم..ممنونم...
باشه چشم..حتما.امشب اومدم...
اره..کیه که خوشش بیاد..مزخرفه..اه اه...

نیلوفر چهارشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 07:37 ق.ظ

به به فاطمه خانم
دارم برات
زبون درازیییییییییییییییییییی؟

اوخ اوخ..من فرارررررررررر...الانه خین خین ریزی میشه..:دی

دختر باران چهارشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:18 ق.ظ http://www.dostevagheyi2006.blogfa.com

سلام داداش علی خوبی؟
شرمنده اگه دیر اومدم از افهات هم فقط یکی رسید اونی که نوشته بودی آپ کردی
خوبه که خداروشکر دندوناتو درست کردی(خنده)منم از دندونپزشکی میترسم ولی آقایی گفته قول میده بدون درد واسم درست کنه هنوز که درستشون نکردم
واقعا خوشحال شدم پست خوشحال کنندت رو خوندم
امیدوارم همیشه همینطور سلامت و شاد باشی
مواظب خودت باش

سلاممممممممممممم ابجی خانوم گلم...
خواهش میکنم دشمنت شرمنده..هر وقت اومدی خوشحالم میکنی...
نمیدونم ولی من خیلی واست افف گذاشته بودم...

اره دیگه تو که اقایی رو داری..هیچ غم و ترسی به خودت راه نده..یه جوری درستش کنه که هیچی نفهمی..:دی
منونم عزیزم...ممنون مرسی...
تو هم مواظب خودت باش عزیز..فعلا...

دختر آریایی چهارشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:57 ق.ظ http://ariangirl.blogsky.com

سلام ژیگولو جان....
خوبی؟
ببخشید نیومدم یه مدت...
وقت نشد...
اصلا نشد بیام تو نت....
حالت خوبه الان.....دیگه قاطی نیستی؟

۸۰۰۰۰....چی بگم....دلم میخواد فحششون بدم...ولی خب من با ادبم (خنده)
اما مزه میده ها...آدم باباش حرص بخوره...بعد تو بخندی....
من خیلی اینجوری دوست دارم...دیوونه ام خب...

فعلا...

سلامممممممم نگین جان..خوبم مرسی...
اهان...گفتم باز چی شده کجا رفتی...
الان بهترم.اره..نه دیگه قاطی نیستم فعلا...

اره دیگه..فحشم حقشونه نامردا...با ادب....:دی

خندهههههههه خب اینم یه جورشه دیگه..ولی من نمیخندیدما..حداقل اونجا..:دی

فعلا عزیز...

دختر آریایی چهارشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:57 ق.ظ

راستی..........
دستت درد نکنه...خوب اون وبلاگ منو لینک کردی....

فعلا...

چی؟
ببخشید به خدا..وقت نکردم..خدت که مبیینی چه اوضاعی بودم.ولی یادم نرفته..حاتما چشممممممممم...

فعلا..

پت چهارشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:38 ق.ظ

سلام ژیگولو!
این حرفا چیه؟! آخه من عادتم شده که هی ارسال میکنم بعد می بینم که هنوز حرف دارم که بزنم...... البته گاهیم در ضمن خوندن نظر میدم و هی ارسال می کنمش...... نه برای جبران و این صوبتا.......
من که خوب وسیع و رستگار شدم دیگه.....

سلاممممممممم...
ممون عزیزم..منو خیلی خوشحال میکنی که به همه نوشتم توجه میکنی نظر میزاری واسش جداا جدا..ممنونم از توجهت...ایشالا که قدر بدونم..منم شوخی کرده بودم.:دی..میدونم که میدونی.میدونی که میدونم...
همیشه وسیع باشی ایشالا...

مونیکا چهارشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:20 ب.ظ

سلام خوبی؟
تو از کجا فهمیدی شیطون؟؟
آقا بنده کرم کتابم بعد نمایشگاه باشه من نرم ؟؟میشه؟دارم میرم خودمو تو کتافا خفه کنم
برمی گردم حتما

سلام مونیکا جون...خوبم مرسی...
حالا دیگه...:دی
مگه شبانه روزی میخوای بری نمایشگاه کتاب تو اخه؟؟؟
هر جور خودت میدونی..منتظرتم..به شدت..زود بیا...

مثل هیچکس چهارشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 07:02 ب.ظ

خوشم می یاد حرفاتو جالب بیان می کنی

خیلی جالبه چند روز قبل به این فکر می کردم که خود دکترا بیشتر یاداون فیلمای با ادبی می یفتن

اینجا که دکتراشون خیلیییییی با ادبن وای به حال ایران عزیز...

بازم جای شکرش باقیه که حرفاتو ازش قایم نمی کنی واین خیلی خوبه







ممنون مرسی...

خندهههههه..اره خب شایدم...نمیدونم..ولی خدایی خیلی شبیه میشه ها...

کجایی مگه تو؟؟...........:دی

اره خب..شایدم..ممنوم..کاش یه ادرسی چیزی گذاشته بودی..بارم بیا این طرفا خوشحال میشم...

هیرودیا چهارشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 07:14 ب.ظ

سلام ژیگولو جون
خوفی عزیزم؟
ببخشید بخدا!
هم اینکه سرم خیلی شلوغ بود!کار و درس و زندگی تکراریم!هم اینکه یه جورایی خوب نبودم و دوران سختی رو می گذرونم تقریبا!
اومدم گم که وبلاگم به روز شد!البته خجالت هم می کشم بگم.چون ژست های تو رو هنوز کامل نخوندم.چند تا عقبم.فقط اومدم که گفته باشم به یادت هستم !

سلامممممم هیرودیا جان عزیز...
ممنون مرسی..
خواهش میکنم...
خیلی نگرانت بودم..از نبودنت..اپ نکردنت..اینجا نیومدنت..خوشحال شدم دیدم اسمتو الان..واقعا..ایشالا که اوضاع و احوال بهتر شده باشه..ایشالا حالت خوب خوب شده باشه...

ممنون عزیز..خجالت نداره که..من همیشه به یادت بودمو هستم..اشکالی نداره هروقت وقت کردی . خواستی بیا بخونش..منم میام حتما حتما...

منون که به یادم بودی..مرسی...

سایه چهارشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:04 ب.ظ http://ghamnameyesayeh.persianblog.com/

اونوقت می گن من زیاد حرف می زنم!
((به دل نگیریا من اینقدر پرحرفیو با چایی دوست دارم!))
در مورد کار هم اگه پیشنهاد به این خوبیو رد می کنی حداقل این فرصتو در اختیار بقیه هم بزار و خبری بده!
بای

:دی..کی گفته؟؟..:دی
عینهو خود من..:دی..من به دل نمیگیرم..من حرف گوش دادنو با چایی خیلی بیشتر از اونم دوست دارم..خیلی...
باشه ایندفعه تورو خبر میکنم حتما...:دی
فعلا...

ریحــــانه چهارشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:13 ب.ظ http://reyhan274.blogfa.com

آدم می دونه راجع به کدوم قسمتش صحبت کنه !!‌
ولی اون چیزی که بیشتر از همه نظر منو به خودش جلب کرد اینه که .. ااااااااا تو هنوز در گیر دندون پزشکی هستی ؟؟
آخی!!!!!!!! :ی
نازی !!!

راستی واقعا حیف که اون پست قبلیتو ندیدم همون موقع !!
در ضمن اگه یه جای امن و راحت واسه مردن پیدا می شد که هممون می رفتیم می مردیم !

ادم نمیدونه..:دی
هرجاش که دوست داری ریحان جان...
اره دیگه..:دی..خندهههههه...
:دی...
وووییی...

نه زیادم حیف نبود.همون بهتر تو رو دیگه ناراحت نکردم مث بقیه...
اره فک کنم..از بس که هممون یه جورای دیوونه ایم..نه؟؟؟

ریحــــانه چهارشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:14 ب.ظ http://reyhan274.blogfa.com

منظورم از ؛می دونه ؛همون ؛نمی دونه ؛ بود طبیعتا!!

اره طبیعتا..خودم با کمی تفکر البته گرفتم چی شد..:دی

مرجان چهارشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:14 ب.ظ http://55726.mihanblog.com

آخی چه زود به داد دندونات رسیدی ..! اون قضیه بنزین رو هم میشه یه کاریش کرد هرجا رفتی بگو کارت ندارم یکی رو همونجا خفت کن کارتش و بگیر بنزینت رو بزن :ی

شه کنیم دیگه..:دی...
اوخ اوخ..این ادما کارت ندیده..نه بابا از این کارا نمیشه کرد که...من این مردمو میشناسم.به خصوص که حالا اولشم هست...
به هر حال ممنون از پیشنهادت...
در ضمن خیلی خوش اومدی...

ریحــــانه چهارشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:48 ب.ظ http://reyhan274.blogfa.com

من رفتم الان!‌کاریش نمیشه کرد :-؟؟

در ضمن یادمه چی گفتی روش هم فکر کردم ولی خودم دوست ندارم اون جوری !

ای بابا..بیخیال شو ریحان جان تو رو خدا...

نمیدونم..خیلی بده..اخه دوریت واسه ماها سخته که..نشته هاتو واقعا دوست ارم.تو استعدادت بلاست واسه نوشتن..ایشالا زودی از این کارت پشیمون بشی و برگردی...

ایلیا پنج‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:50 ق.ظ http://score07.blogfa.com

سلام. وبلاگ بسیار جالبیه. چرا که مطالب با حس دلپذیری

نوشته شده. اگه دوست داشتی به منم سر بزن

سلام..ممنون نظر لطف شماست...ممنون..
چشم حتما میام...

مرجان پنج‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:12 ق.ظ http://shaghayeghe-vahshi.blogsky.com

سلام ژی ژی جونم !
جونم برات بگه که این گیگیلیه من ، کودک درونمه اسمشو گذاشتم گیگیلی (نیشخند)

اون یکی دیگه مرجان که برات کامنت گذاشته اولش فکر کردم خودمم . هی خوندم هی خوندم کم کم داشتم به خودم شک می کردم فکر می کردم دو شخصیتی شدم (چشمک) بعد تازه دوزاریم افتاد که اون مرجان یکی دیگه است (نیشخند)

سبز باشی

سلامممممممممممم مرجان خانومی گلم...
اهان..یه حدسای میزدما..ایولللللل خوشم اومد...خوب اسمی هم گداشتی واسش...بهش میاد...

خندهههههههههههههه..اره اولش منم به اشتباه افتادم..:دی..مرجان دو شخصیتی؟!!!واییی..:دی..خندههه...

تو هم خوش باشی پایدار..فعلا..ممنون...

سعید پنج‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:42 ب.ظ

بههههههه اقا...:دی

[ بدون نام ] جمعه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:33 ق.ظ

مگه تو می دونی من کدوم دانشگاه درس می خونم!؟

از نوشته هات و جو دانشگاه و تعرفای اون دوستم که گفته بود کدوم دانشگاست فهمیدم که کجایی...

[ بدون نام ] جمعه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:33 ق.ظ

هیرودیا هستم!

عجله داشتیا...:دی...

عسل بابا جمعه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:01 ب.ظ

آهاییییییییییییی! کجایی شما؟؟

اهاییییی..اینجام من عسلی خانوم...

ستاره جمعه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 04:54 ب.ظ http://www.meykade-ava.blogfa.com

سلام عزیز
وبلاگ قشنگی داری
راحت مینویس ادم از خوندنش لذت میبره
خوشحال میشم پیش من هم بیای

سلام عزیز...
ممنون مرسی..چشمات قشنگ میبینه...
ممنون..نظر لطفته..خوشحالم...
اومدم عزیز همین امشمب...

ممنون..بازم بیا...

ارغوان جمعه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:15 ب.ظ http://www.harfayetanhayi.persianblog.com

سلام خوبی؟ اوووووووووووووووووووووووووووههه چقدر نوشتی. ولی همشو خوندم خیلی روان مینوسی. در مورد دندون پزشکی هم که نگو. سر ارتدنسی دندونام زجر طاقت فرسایی رو متحمل شدم! پر کردن دندون که خوبه حالا. دوست داشتی پیش منم بیا. با تبادل لینک موافقی؟

سلام ارغوان جان...اوهههههههههه..:دی...ممنون مرسی...اوه اوه...اره واقعا نیگا کردنشم زجر داره وای به حال این که بخوای تحملم بکنی...اره پر کردن بدون عصب کشی زیاد مشکلی نداره...
چشم حتما..اومدم همین امشب..ممنون..خوشحالم کردی اسمتو دوباره دیدم...
اره حتما...

ستاره شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 06:02 ق.ظ http://www.meykade-ava.blogfa.com/

سلام عزیزم
ممنون که لطف کردی و اومدی










































کاش در این قفس بسته تنگ
گل آزادی من می خندید
آن کبوتر که لب بام نشست
کاش احساس مرا می فهمید
به هواخواهی گیسوی نسیم
کاش یک لحظه نمی آسودم
کاش در آن افق نیلی رنگ
شور یک فوج کبوتر بودم
مرغ در دام گرفتارم آه
به دل سوخته ام چنگ مزن
پروبالم شده خونبارو کبود
اینهمه جور مکن سنگ مزن
بازکن بازکن آن پنجره را
سوی آن وسعت خالی زملال
زندگی تلخترین خواب من است
خسته ام خسته ازین خواب و خیال
کوله بار من دلخسته کجاست
دلم آرام ندارد نفسی
آه می خواهم ازینجا بروم
باز از دور مرا خواند کسی
بندیان خانه سیمرغ کجاست
سوی آن با من پرواز کنید
آه باید بروم تا اشراق بال احساس مرا باز کنید





































اجازه که هست بازم بیام؟

سلامممممممممممم ستاره خانوم عزیز...
خواهش میکنم...




واقعا چه شعر زیبایی..ممنونم واقعا..ممنون..خیلی قشنگه...






خواهش میکنم اینا چه حرفیه..هر وقت دوست داشتی اومدی خونه خودته قدمت روی چشم عزیز...

صمیم شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 07:18 ق.ظ http://alisa5050.persianblog.com

سلام ژیگول خان!!
من اگه اون شرکت بیمه هه بودم با این شرایط هم تو رو استخدام نمیکردم!!!چون حال گیری از تو خیلی حال داره!!ولی تو چقدر فیفیلی!!هستی که موتور سوار نمیشی.زمون ما!!!مادر جون تک چرخ اگه نمیزدیم خوار و خفیف بابای خدا بیامرزت میشدیم ننه !!!!!منظورم از بابات همون آقامونه ننه!!
میگم راستی علی محمد!تو مگه بیشتر از ۸۰.۰۰۰ تومن در ماه خرج داری!!!؟با مترو و اتوبوس میری و میای و سالی یه تی شرت میخری و یه جین رو هم تا سه سال میپوشی!!دیگه دنبال کار رفتنت چیه پسرم!!الحمدلله جی اف می اف هم که نداری که خرج رو دستت بذارن!!پس خدا رو شکر کن و به درس و مقشات!!برس!خیر ببینی بچه!!

سلاممممممممم صمیم خانوم...
ااااااا شراااا اخه..من گناهی...
اهان پس قضیه حالگیری از منه..خب به سلامتی...:دی...
فیفیلی..حالا تو پستم توضیح میدم..نه بابا موتور سواری و اتفاقا دوستم دارم ولی رو حساب و کتاب و به روش خودش..اساسی..نه اینجوری...خندهههههههههههههههه...ایولللللل...
جان علی محمد؟؟؟من به طور عادی و معمولیش نه بیشتر خرج ندارم..ولی الان به پول احتیاج دارم از نوع قلمبش...

خندههههههه..باشه..اطاعت امر صمیم خانوم...

سایه شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:31 ق.ظ http://ghamnameyesayeh.persianblog.com/

ای بابا
حالا یه پیشنهاد شغلی که این همه کلاس نداره که بری و دیگه نیای آپ کنی!!!!

...
کلاس کدومه..حال ندارم..ظهر میگم شب شبم که خسته ام باز میگم فردا ظهر..ولی امشب چشم شیطون کر گوشش کور..:دی..می اپم ایشالا...

مرجان شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:23 ب.ظ http://shaghayeghe-vahshi.blogsky.com

سلام ژی ژی جونم !
تو رو خدا جون هرکی می پرستی بیا آپ کن که می ترسم هی نیای نیای آپ کنی بعدش یهو نصفه شبی پاشی برامون تومار بنویسی اونم نه ۱۰۰ خط و ۲۰۰ خط ، بلکه ۱۰۰۰ خط
ای خدا ! ژی ژی قصد جون منو گیگیلیو کرده ، نجاتمون بده (نیشخند)

سلامممممممم گیگیلی جونم...بوسسس...
خندهههههههه..نه امشب زودتر اومدم...:دی
ژی ژی غ ق لط کرده..خندهههه...

فاطمه شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:25 ب.ظ

سلام علیکم

عحلتن مثل اینکه امشب میخواد اپ بشه

۱-دادا خان شما باز کجایی؟؟؟؟

۲-داداخان دیگه طرف وبلاگای ما نمیای؟؟؟؟

۳- داداخان من یه تصمیم گرفتم فک کنم ازش خبر نداری
میخوام یه مدت بزرگ شم....اون حس کوچولویی یه کم خفش کنم...نظرت چیه؟؟؟

۴-دادا خان این نیلوفر کجاست بعد زبون درازیییییی من رفته نیستش...میگم نکنه با من قهریده(گریههههههههه)

۵-داداخان حس کردم ایندفعه کم حرف زدم دوباره اومدم تا تو کمتر وراجی کنی تو پستات یعنی ک به من جواب بدی بعد خسته بشی ...دیگه زیاد حرف نزنی...هر چند وقتی مشا میوفتی تو دور حرف زدن یادت میره ساعت ۵ صبحه(سکوت)

۶ـدادا خان دیگه خوابم میاد میخوام برم بخوابم...به همه سلام برسون
۷ـدادا خان دارم باز امید گوش می کنم ...میدونی که(چشمک)

۸ـ دادا خان هی یادم میره میخواستم چی بگم...آره می گفتم...باز یادم رفتتتتتتتتتتتتت...
۹ـدادا خان قول میدم ۱۰ تاش بکنم

۱۰ـخوب دیگه شبت بخیر...آپ کردی خبرم کن

فعلن بای ...به همه دوستانی که میان اینجا سلاممممممممممممممممممم

سلاممممممممممممم فاطمه خانوم گل...

اونشب که نشد ولی امشب میشه ایشالا...:دی

۱- داداخانم همینجاست...زیر سایه بزرگواران..:دی

۲-داداخان همیشه میاد که..یکمی فقط دیر کرده بود...معذرت...

۳-این تصمیمتم که الان دیگه کنسل کردی میدونم..و چه بهتر..تو همینجوریس خیلی خوبی...

۴-نمیدونم کجاست ایا..به من کلا کم سر میزنه..نه بابا نیلو دخمل خوبیه قهر نمیکنه...

۵-تو هرچی دوست داری اینجا حرف بزن..دادا خوشحال میشه هوارتاااا..قد ده تای بچگیا...نه امشب زودتر اومدم به ۵ صبح نکشه...

۶-اره عزیز برو بگیر بخواب خسته هم هستی...چشممم حتما...
۷-باز امید...نکن اینوقت شب این امید رو گوش..نکن فاطمه جان..بگیر بخواب...

۸-چی میخواستی بگی؟؟ بگووووو...

۹-شما ۱۰ تاش و بکن راحت باش...:دی

۱۰-شب شما هم به خیر خانوم خانوما...چشم حتما خبرت میکنم...

فعلا عزیز...اهای به همه دوستان فاطمه با شما بود...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد