فرش میشوریم...

 سلاممممممممممممم به همه برو بچ ز خوب و باحال و مهربون...

 دوستای گل خودم...که هیجا اینجور دوستا رو نمیشه پیداشون کرد...

ایشالا که حال و احوالاتتون خوب باشه عزیزان...

خب اول از همه اینو بگم که بسلامتی خانوم گیلاس خانوم تشریف فرما شدن فقط با یه تغییر خونه جدید...یه نقل مکان ..رفتن یه محله دیگه..بلاگ فا..ایشالا هر جا که هست خوش باشه و ارامششو به دست بیاره...

ممنونم و مرسی و متشکر و به صورت فت و فراوون از همه شماها که واسش دعا کردین و دل این بنده حقیر رو بسی شاد فرمودین..خدا دلتونو شاد کنه و نگه داره همیشه..آمیـــــــــــــــــن

خب از کجا شروع کنم ایا؟؟؟

از اینجا شروع میکنیم که هیشکی یخورده خواب اضافی از نوع تا لنگ ظهرش سراغ نداره به من بده؟؟ اخه این چند روزه به شدت دچار کسریه خواب گشتیم که البته زیادم بد نیستا..یعنی خوبم بود ولی خب سختیش واسه وسط روز هستش که با یه عالمه کار خوابتم بگیره ...

ولی خب تقریبا جبرانش کردیم دیشب ۴ ساعت و امروزم ۱ ساعت... ...

خلاصه هرکی داشت با این شماره تماس بگیره انسانی رو از وضع نا هنجار بی خوابی نجات بده...اینم شماره تماس..۰۹۱۳۳۵۷۵۴۵۶۷۳۴۶۵۴... اوه اوه..چه شماره رندی هم دارما خودم خبر نداشتم خدایی..برم بزارم تو مزایده مخابرات..۳۶۵۸۱۳۵۶۸۵۴۵۶۳ تومن بفروشمش وضعم خوب بشه... ...

یه سمیه بود اون قدیما که هنوز مارو فراموش نکرده بود اون استاد خواب بود یادمه..اگه اینو یه روز خوند بهم میده خواباشو میدونم...

راستی اگه خاباتون خوابای خوب خوبم توش داشته باشه پور سانتم میدم...خوابای متاهلی بهتر از خوابای مجردیه..بیشتر پور سانت میگیرین... ...

خب این از خواب و کسریشو پور سانتو از این حرفا...

بهدش اینکه...

باز قاطی کردم من نیدونم چرا...

در طول روز با خیلی اتفاقات و چیزای جالب روبرو میشم یا میبینم یا از تی وی میبینم که واقعا جای بحث داره کلی حالی به هولیه ولی شب که میام بنویسمشون کلا مخم تعطیل میکنه کر کره رو میکشه پایین میره خونشون محل سگم به من نمیده..نامرد بیشعور نمیگه بابا اینم مثلا ادمه... ابرو داره پیش دوست و اشنا..نکنه و اینجور مارو ضایع نکنه... ...

دیگه اینکه اقا یادتونه من دم عید بود گفتم این پسر خاله نیمه محترم بنده دارن شبانه روزی زحمت میکشن و با تمام وجود کار میکنن تا یه میز واسم بسازن...نشون به اون نشون که الان ۸۰ روز از دم عید گذشته و هنوزم که هوزه میز مربوطه در فر به سر میبرد و دارد پخیته میشود همچنان تا جا بیافتد اساسی... حالا خیلی این اتاق ریخته واریختمون شیک و خشگل بود امروز فرش و فروش دیگشم جمع کردیم که دیگه همه چی تموم بشه همچین کاردرست..البته چشم شیطون کر گوشش کور ...اره دیگه چند روزه مامان جان گیر دادن که یالا زنگ بزنین این قالیشویی بیاد این فرشارو ببره بشوره و ما همچنان مقاومت از خودمون در کردیم تا به امروز که دیگه خط شکسته شد و مقاومت بی مقاومت فرشارو جمع کردیمو زنگ زدیم قالی شوری اومد قالیها رو برد تا بشوره...دیدین تی وی تبلیغ میکنه...این اقا مسخرهه هست میگه :؛ میبره.. میشوره..میاره..حالا ما قسمت اولشه فعلا برده...حالا اینقده این خونمون جالب انگیز ناک شده که نگو حال و پذیرایی بدون فرش..اتاق بنده بدون فرش...اشپزخونه بدون فرش...خلاصه یک اوضاعی شده این خونه ما که نگو... حالا مثلا خوبه مهمون سرزده بیاد خونمون... بیچاره همون دم در میترسه فرار میکنه دیگه این دور و برا هم پیداش نمیشه..عین این خونه هایی که دزدشون زده... همسایه ها هول میکنن زنگ میزنن اتشنشانی... ...الان خونه ما عند مهمونی گرفتن و پذیرای از مهموناست..مخصوصا از نوع سرزدش... ...

اینم از وضعیت خونه ما... ...

خب دیگه بریم...

بابا جان گرام هم زنگ زدن سر شبی که فردا صبح خواب و بیخیال میشی(حالا نه اینکه هر روز دیگشم مخصوصا تو این هفته تونستم صبح بخوابم ) پیکور برقی رو برمیداری صبح زود بعد از نماز میای ده..(همون روستا)اخه بابام اونجا کار میکنه...با این توصیفا یعنی الان من دیگه میتونم برم..یعنی نماز صبحه رو از نوع اول وقتش بخونم و برم... که عمرن... اخه واسه من راحتره اگه الان برما..ولی خب حدود نیم ساعتم تو راهم اونجا که میرسم باید همه رو بیدار کنم علاوه بر تشکر جانانه یه فصل کتک جانانه تر هم نوش جان نیوش میکنم احتمالا... ...فک کن..مثلا الان ساعت ۳ هستش حدود نیم ساعت سه ربع دیگه میرسی اونجا پیکورو دست میگیری(البته خیلی سنگینه ها..دست گرفتنش به این سادگیا نیستش)...میدوی بالا سر بابا عین این بچه سرتقا هی صداش میکنی هی صداش میکنی... باباه هم پا میشه اینجوری میگه چی میگی تووووووووو؟؟؟بعدشم که دیگه هیچی خودتون میتونین حدث بزنین چی میشه......

اره دیگه مث اینکه دارم چرت و پرت میگم اساسی حالا دیگه...همون برم یه ساعتی بخوابم بعد برم بهتره..هر چند که خوابم نمیبره میدونم ...

راستی از دیروز تا حالا مامان بزرگم بیمارستانه...در اثر دو سه تا سرما خوردگیه پشت سر هم ریهاشون عفونت کرده و دکتر گفته باید ۴..۵ روزی بستری باشن...به شدت التماس دعا دارم ازتون..ممنونم...

و یه چیزه دیگه اینکه اون بابا بزرگمم بود بابای مامانم که گفتم مضه..اونم بنده خدا حدود دو ماهیه شیمی درمانی رو شروع کرده تا اون بیماریش خوب بشه..خیلی خیلی فشار بهش میاد بنده خدا پیر مرد..انقده ضعیف شدن که نگو...خدا کنه این شیمی درمانیا خدایی نکرده قبل از بیماریه بابا بزرگمو از پا در نیاره...دعاش کنین...

ممنونم مرسی..از لطف و مهربونی و دعاهای همیشگیتون..به خدا منم همیشه همتونو به یاد دارم و سر نمازام دعاتون میکنم...همیشه...   

یه چیزه دیگه هم اینکه لینک جدید گیلاسی هم گذاشتم...به جای همون قبلیه فقط خونه جدیدشه..اگه کسی نداره اینجا میتونه بگیره...

خب برم دیگه اگه خدا بخواد... 

خوب و خوش سلامت باشی...مواظب خودتون باشین...فعلا..یا حق...    

 

پی نوشت...۲۱/۳/۸۶...

دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم...

                                        تو روزگار بی کسی یه عمره که در به درم...

کوشولو نوشتم که هم من یادم بره و هم زیاد تو چشم نباشه...حرفای غم انگیز نباید تو چشم باشه...نباید به دوستات بگیش..نباید نباید..گناهه... گناهه..منم الان گناه کارم...یخورده...خدایا منو ببخش...

هیچی...هویجوری...

نظرات 19 + ارسال نظر
علیرضا جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:14 ق.ظ http://hajiani.blogsky.com

عشق و شباب و رندی مجموعه ی مرادست
چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد

کاش معنیه این شعر رو نوشته بود علیرضا خان...

بهر حال ممنون...

[ بدون نام ] جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:03 ب.ظ

اولللللللللللل

جون من این رنگ فونت عوض کن کور شدم

اصلن خودم میرم عوضش می کنم:-p
برم بخونم
فعلا بای

نخیر..دوممممممم..:دی

چشم عوضش کردم..همون دیشب اومدم عوض کنم دی سی شدم دیگه هم هر کار کردم وصل نشد...ببخشید عزیز جان...

اره خودتم که میتونستی عوضش کنی که..خب عوضش میکردی اشکالی نداشت...
اها..باشه..مرسی...
فعلا...

دم جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:17 ب.ظ http://damdamy.persianblog.com

سعیتو بکن یه چیزی میشی


تبادل لینک می کنی

آهان..ممنون از راهنماییت...

نه بابا من سعی نکرده هم خیلی چیزا هستم..:دی

اره...خوشحال میشم...

ارغوان جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:39 ب.ظ http://www.harfayetanhayi.persianblog.com

سلامممممممممممممم ژیگولو جان.خوبی؟ در مورد کسر خواب که گفتی منم شدیدا دچارشم یعنی این روزا که امتحانامه :(.آپ کردم راستی.منتظر حضور تو دوست خوبم. فعلا. موفق باشی عزیز جان

سلاممممممممم ارغوان جان عزیز...خوبم مرسی...اخ گفتی..واقعا ادمو کلافه میکنه این کسری خواب..امتحانات..اوه اوه..ایشالا که موفق باشی و امتحاتتم به خوبی بدی و مزد این بی خوابیاتو بگیری...
چشمم حتما میام میخونم..ممنونم خبر دادی...
تو هم موفق باشی و شاد...یا حق...

یکی از ما دونفر (خط هشتم) جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:48 ب.ظ http://mehrzadeh.blogfa.com

سلام
خوشحالم ازین که گیلاس برگشته؟
یه جای این دنیای مجازی یه پستی هس که چشم انتظار کامنت نیس
اگه دلت خواست و رفتی و دل خوندنش رو داشتی کامل بخونش
این پست برای کامنت نیس ... این یکی فرق میکنه این برای ...

سلام...
اره باعث خوشحالیه...
چشمم حتما عزیز...منم همیشه واسه خوندن مطالب دوستانم میرم...کامنت فقط واسه یاد اوریه...چشم حتما میام..ممنونم خبر کردی...حالا میام ببینم چیه...

یکی از ما دونفر (خط هشتم) جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:48 ب.ظ http://mehrzadeh.blogfa.com

سلام
خوشحالم ازین که گیلاس برگشته
یه جای این دنیای مجازی یه پستی هس که چشم انتظار کامنت نیس
اگه دلت خواست و رفتی و دل خوندنش رو داشتی کامل بخونش
این پست برای کامنت نیس ... این یکی فرق میکنه این برای ...

ااا.این که همونه...دو بار سند شده حتما...

نیلوفر جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:49 ب.ظ

باز که ترکوندی انقد نوشتی
برم بخونم بیام :)

سلام نیلو جان..خوبی؟؟ چه عجب این طرفا...
اها..باشه مرسی...

غریبه شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:29 ق.ظ

قالب وبلاگ زیاد جالب نیست اما رنگش فوق العاده س

مطالبشم بس که زیاده حوصله می خواد که من ندارم اصلا
بای.

سلام غریبه جان...

من عاشق رنگشم..اینقدی که به قالبش توجهی نکردم...

اهان..چه جالب..باشه هر جور راحتی...فعلا...

سایه شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:42 ق.ظ http://www.ghamnameyesayeh.persianblog.com/

سلام
ایشالا که مامان بزرگ زود زود خوب بشن
گوش شیطون کور خوب شدی!
ایشالا همیشه خوش خوشانت باشه
در مورد میز ما هم ۶ ماهه منتظریم از تو فر در بیاد
تازه همه اثاثای خونه هم قراره اون درست کنه
حالا تاریخ نگاران چک کنن کیا از اون وسائل استفاده می کنن

سلام سایه جان...
ممنون مرسی..ایشالا...
اره گوشش کور دندشم نرم..:دی
ممنونم..تو هم همینطور عزیز...
اره این میزا فک کنم خیلی بد پخت!!! باشن که همیشه تو فرن...:دی
خندههههه..اینش دیگه از همه بهتر..چنان درست کنه واست که کیف کنی...
اره دقیقا..:دی

آرامیس شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:28 ق.ظ http://mem00l.blogsky.com

سلام

برای روز میلاد تن من،
نمی خوام پیرهن شادی بپوشی
به رسم عادت دیرینه حتی،
برایم جام سرمستی بنوشی
برای روز میلادم اگر تو،
به فکر هدیه ای ارزنده هستی
منو با خود ببر تا اوج خواستن،
بگو با من که با من زنده هستی
که من بی تو نه آغازم نه پایان،
تویی آغاز روز بودن من
نذار پایان این احساس شیرین،
بشه بی تو غم فرسودن من

من آپ کردم بیا ممنون

سلامممممم...

عجب شعر قشنگی..همیشه این شعر رو دوست داشتم..همیشه..ممنونم نوشتی...

چشم حتما میام...خواهش...

نیاز شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:03 ب.ظ

سلام بر پسره همیشه فعال....
امیدوارم فرشاتون سالم از قالیشویی برگرده ما که تجربه خوبی نداریم!!....
فعلا خوش به حال مامانته که مهمونداری تعطیله...ولی خدائیش من اعصابم خورد میشه فرش نباشه!!...
ایشالا مادر بزرگت و پدربزرگت هم زودتر حالشون خوب بشه!
شاد باشی و خوشبخت

سلام نیاز خانوم عزیز..چه عجب اینطرفا؟؟ خوش اومدین خانوم...
امروز صبح برگشت..اونم در کمال حیرت من سالم برگشت..اخه میدونم چه بلایی سر فرشا میارن..ولی خب الان تابستونه سرشون خلوته زیاد خرابش نمیکنن...
اره فعلا که خوشبه حالش و حالمون..ولی از چهارشنبه کارمون در میاد اساسی..حالا میگم بهت...
ممنونم مرسی..ایشالا...
تو هم همینطور عزیز...

مامان امیرارسلان یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:03 ق.ظ http://www.ahaimardom.persianblog.com

سلام ژیگولو خان
خوبی؟انگار یزد هستی نه؟
من وپسرم هم همین دور برا هستیم.تو یکی از خونه های این شهر کویری .خوش باشی

سلام مامان خانوم...:دی
خوبم مرسی...آره یزد هستم...
خیلی خوشحالم که یه همشهری هم اومده دیدنم..البته یه چند نفری هستنا..ولی بازم خوشحالم...پس نزدیکیم..تو این دل کویر..الانا هم که دیگه گرم و سوزان...
مرسی سر زدی..خوشحال شدم...

بنفشه یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:45 ب.ظ

سلام
اقا میخرم
پورسانت رو که میدم هیچی نصف پورسانت ژیگو رو هم میزارم روش زیاد تر میخرم

سمیه خانومی که ژیگو خواباتو میخواد بخره من گرونتر میخرم به من بفروش(دوستان صدیق ......زهی خیال باطل)

این اصطلاح "دزدشون " اخر لهجه یزدی بودا
مثه ...چکا میکنی.....

پیکور برقی چیه ایا؟؟؟؟؟؟
میشه زیر سیکلم حرف بزنی؟

انشالله به زودی زود خوب بمیشن اگر قابل باشم براش دعا میکنم

الهی...شیمی درمانی بیشتر زجر کش میکنه ادمو تا مریضی
خدا شفاش بده الهی .... امین

خوب بخوابی
مواظب پیکور بابا و کتک باش :دی

سلامممممممم بنفشه خانومی عزیز...
چیو میخری؟؟
اها..اوه اوه...چه خبره؟؟:دی

نه اخه سمیه ساعت ۸ شب میخوابید تا اونجایی که من میدونم فرداش ساعت ۱ بعد از ظهر پا میشد..خندههههههههه..واسه همین گفتم اون خواب زیاد داره میدتش بهم..:دی

اخه این دزدشون زده کجاش یزدیه ؟؟ ایا؟؟
حالا اون جکا مکنی رو یه چیزی..:دی

بابا پیکرو..از اینا که میلرزونه ادمم باتهاش میلرزه..گنده هاش خیابونا رو باهاش میکنن..از این دستگا زردا که اسفالتا میکنن...از نوع کوچیکش و فرض کن شما..که برقی هست...اینا زیادی زیر سیکل شما که خانوم مهندسی متوجه نمیشی فک کنم...

ممنونم مرسی..ممنون از ذعاهای خوبت...

اره خدایی..زجر کش میکنه ونم چه زجر کشی..ولی واسه زنده موندنشون هیچ چاره ی دیگه ای نیست...ایشالا...

ممنونم...
بودم..چشمک...:دی

عسل بابا یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:25 ب.ظ

سلاممممم

خوبی شما؟

فرش شستنتون مبارک!!

من هم تازگی ها خواب ندارم...همه ش هم استرس دارم و نگران کنکورم...

مرسی که دعامون می کنی!! من خیلیییییییییی نیاز دارم بهش...

موفق و خوب و خوش باشی!

سلامممممممممممم عسلی خانومی...

خوبم مرسی عزیز...

ممنونم مرسی..:دی

اخیی..الهیی...بابا نگران نباش اینقد..میدونم چقدر استرس زا هست این کنکور لعنتی..ولی تو هرچی بیشتر ارامش داشته باشی نتیجه بهتری میگیری...

خواهش میکنم..وظیفمه...تو رو هم همیشه دعا میکنم...

ممنونم و مرسی عزیز..تو هم همینطور ایشالا...

راستش خیلی دلم تنگ شده بود واست..چند دفعه هم اومدم وبلاگت ولی بستیش انگاری...هیچ راه دیگه ای هم نداشتم ات خبر دار بشم.خیلی خوشحالم کردی اومدی..اینروزا عجیب به فکرت بودم و امتحان کنکورت..همچنین ایدا..و بچه های کنکوریه دیگه...واستون دعا میکنم..خیلی خیلی زیاد...
خوشحال شدم عسلی.ممنونم..

اقلیما دوشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:36 ق.ظ

سلاممممم
خوبی تو؟؟
دوباره آپ کردی بی خبر؟؟ عیبی نداره ادامه بده ما عادت کردیم!!
آقا من بگم که اول از همه اومده بودم یعنی همون موقع که اپ کردی ولی DC شدم.
امیوارم بابا بزرگ و مامان بزرگت هم خوب بشن.
راستی خوب کردی رنگه فونت رو عوض کردی مادر!!!
بر عکس تو من خیلی می خوابم. تا اطلاع ثانوی دلت آب!!!

سلاممممممممم اقلیما جان...
خوبم مرسی...
اخه اونشبی که اپ کردم خیلی نت اذیت کرد و نشد که خبر بدم..بعدشم که دیدم دیگه کهنه شده..ببخشید...
اوهو ..اره دقیقا همون شب..کلا نت داش بازی در میاورد...

ممونم مرسی..ایشالا...
:دی...قابلی نداشت...
گریهههههههه...:دی

مونیکا سه‌شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:58 ق.ظ

سلام پسر غرغرو.باز تو چشم منو دور دیدی دو روز اومدی مردمو سیاه کردی؟؟؟دعا واسه مامان بزرگ و بابا بزرگ رو چشم.یه دعای اساسی هم در حق خودت باید بکنیم جمیعا شاید عاقل شی.تو اگه اینقد کم بخوابی میمیری که برو بچه دختر زغال فروشو رنگ نکن.
بعدم ای بی معرفت بشکنه دست من نمک نداره.پشت سسر گیلاسیو نیاز آه و ناله راه میندازی بعد من نیستم هیچی به هیچی؟؟جدا که بقول دکی پدرام خیلی ...و. هستی.من نقطه چینا یادم رفته فحشش سخته معنیشم از خودش بپرس چه می دونم.امیدوارم یه کتک مفصل از بابهه بخوری دلم خنک شه.
کوشولو گنده نداریم ها .نبینم از این چیزا دیگه.در بلاگتو می بندم ها.
مواظب خودت باش

سلامممممممم خانوم نا محسوس...کجایی تو معلومه؟؟ما بی رنگ بی رنگیم..(عینک دودی):دی...ممنونم مرسی..مامان بزرگ حالش بهتره...
اون که اره...خندهههههه...ایشالا...:دی...الان مردم من دیگه..اینم ژ یگولو روحمه که اینارو مینویسه...اینو خوب اومدی اره..دختر ذغال فروش..خندههه...
ااا شراااااا اخه...اهان..من اهو ناله هام واسه تو در خفا و پنهانی بید...جدیا..اینگده تو وبلاگ فاطمه دادو هوار کردم ازش پرسیدم تا کشفت کردم که دختر ذغال فروش کجا غیبش زده...خب اگه سخته خو یه فحش راحتر میدادی که یادت باشه منم گیج نشم دیگه...:دی...کتک که نخوردم ولی یه اتفاقاتی همون روز جمعه ای پیش اومد که از ۱۰۰۰ تا کتک بدتر بود..شما به دلت بگو خنک بشه...
اوخ اوخ..نهههههههه نبندش..باشه چشم دیگه نمیگم...
چشم..شما بیشتر...ممنونم...

فاطمه سه‌شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:16 ق.ظ

میشه اینقد هی خسته نشی:-W
اخرش میدونم از دست من میمیری!!!!!:|

آره که میشه..چرا نمیشه...:دی

ااااا نهههههه...واسه چی...؟

نکنه جمله معکوس گفتی الان اره؟؟ایا؟؟

نیاز سه‌شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:59 ق.ظ

سلام....بدو بیا بازی دعوتت کردم....خوشحال میشم قبول کنی!

سلامممم نیاز خانومی...

ایولللللل بازی...اومدم...

ممنونم..الان میام...

بنفشه سه‌شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:39 ب.ظ

ژیگو جونم سلام
اومدمبگم من باهات قهرم
اولاکه چرا به من سر نمیزنی
دوما چرا بهم سر نمیزنی
سوما چرا بهم سر نمیزنی


چهارمن من مهندس بودم؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!۱
من روانیم ... روانشناسی خوندیده بودم
یادت رفتیده؟؟؟؟؟؟؟؟/

سلاممممممممم بنفشه خانومی گل...
ااااااا شراااااا اخه؟؟ گریههههه...
اخخخخ...
نزن خب بزار بگم...
ببخشیدا..معذرت..
ولی اخه باز نمیشه واسه من از پریروز تا حالا وبلاگت...نیدونم چرا خی پیام خطا میده..کن نات نمیدونم چی چی...
ولی چشم..من میام مزاحمت میشم...

تو خودت نمره بیستی..تو مث هیچ کسی نیستی...
اهان..اره حتما یادم رفتیده بودیده..معذرت...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد