یا فاطمه...

سلام...

یا علی رفتم بقیع اما چه سود...

           هرچه گشتم فاطمه انجا نبود...

                        یا علی قبر پرستویت کجاست...

                                     ان گل صد برگ خوشبویت کجاست...

                                                 

شهادت حضرت فاطمه(س)را تسلیت میگم...

 

خب...چه خبرا..خوش میگذره ایشالا...

اخه یکی نیست بگه الان چه وقت مرخصی رفتنه؟؟هان؟ اصن چه معنیی میده...دیگه شورشو در آوردن دو..سه تایشون... دارن حالمو بهم میزنن با این ادا و اصولاشون ...اصلا اگه همینجور پیش بره اخراجشون میکنم... ...اصن میفروشمشون میرم از هرکدوم یه دونه نو خوبشو میخرم که هر روز نخوان برن مرخصی..اونم بی اجازه همینجور سرخود...

وقتی هم میرن خوشیاشونو میکننو یخورده بهتر میشنو بر میگردن ازشون میپرسی کجا بودن و چرا اصن بی اجازه جا گذاشتن رفتن..یه قیافه حق به جانبی میگرنو میگن اصلندشم به ما ربطی نداشته..تقصیر خودته و عوامل خارجی و داخلی دیگه... والا به خدا...چی میشه بهشون گفت اخه...یه عمره باهاتن..تو خوشیا (که بعضی وقتاش جلم بودن)تو نا خوشیا(که همیشه جیم بودن )...یه چیزی هم بگی فورا بهشون بر میخوره...چاره ای هم نیست..باید صبر کرد و سوخت و ساخت و کنار اومد... ...

اره با شمام...اره خودتون..جناب اعصاب و حوصله... ..جناب اعصاب که به شدت رفتن مرخصی و نیستن و حوصله هم که بعضی وقتا میاد بعضی وقتا میره...

چی؟؟ نگم به بچه ها؟؟ کور خوندین..اخه چقدر من کوتا بیام و ملاحضه شما دوتا جونورو بکنم..هان؟؟خجالت نمیکشین؟؟حالا هی بهم چسبیدین دوتاییتون که چی بشه..میگم..به همه بچه ها میگم شما دوتا چیکار دارین بر سرم میارین با این بچه بازیاتونو ددر رفتناتون...بزار بدونن اشکالی نداره... ...

ببخشید بچه ها...یه صحبت کوچولو بود با حوصله و اعصاب اینجانب...

اگه دیوونه بازیی از اینجانب مشاهده فرمودین تا اطلاع ثانوی بدونین به چه خاطر هست...

خب دیگه چی بگم...

هوممم؟؟

اهان..اون شرکته بود که چند وقت پیشا گفتم ماشین میخواست یخچال دار واسه حمل سبزیجات...خط شیراز...

اقا دوباره باز گیر داده یارو..

حالا ما یه غ ل ط ی کردیم دور از جون ول کن نیست که...هر دفعه ای که میزنگه به طرق مختلف و فنها و کلک کمبلای بسیار میپیچونمش ولی باز دوباره زنگ میزنه... قابل توجه که از نیسان اینقد پیچوندمش که راضی شده به این کامیو نتا هست...بزرگتر از نیسان... با کرایه بالاتر...خلاصه بگم دو ..سه ماهه ما هر میخی میزنیم اون یه چیزی بهش اویزون میکنه...میخامونم داره تموم میشه حالا دیگه بناست که ابروریزی بشه ...

کار بدی نیستا..تازه خودمم شدم رییس هر شرط و شروطی هم میزارم قبول میکننا ولی اخه نمیتونم برم که..البته یه ۶..۷ ماهی میتونم برما ولی خب ماشینه که قسطی بخرم مث زبون بسته جناب خ ر میمونم توش...

خلاصه که فیلم و بساطی داریم ما هر روز با اینا...

اگه قبول کنم با این شرایط باید هر ماه ۱۲ سرویس برم شیراز... یه حالی میده..همش تو جاده باشی... اینقده خوبه... ...منم که عشق جاده... ...

حالا نیدونم..شاید رفتم این کارم تجربه کردم... ...

خب اینم از این کارو بار ما...

دیگه عرضم به حضورتون که هوا شده اینجا بسی جهنم... ...

این کولر بیزبونمون شده ۲۴ ساعته همینجور پشت سر هم..اخرشم کم میاره بیزبون...

حالا این از تو خونه...

یه خره داشتم که هنوزم دارم سوارش میشم...

این خرمونم سورمه ای متالیک... کافیه یه ۳ مین یه جایی تو افتاب باشه...وقتی میشینی توش انگار کردنت تو کوره دارن میپخنت... ..آی میسوزی ای میسوزی...

حالا رفتم تو فکرش خر سیاهه  رو بفروشمش یه اسب سفید بخرم ...

که الان من رفتم تو فکرش فک کنم تا چشم انداز ۲۰ ساله این طرح عملی بشه...

جالب اینجاست از عید که هوا خیلی خنک تر از الان بود تا حالا که دو برابر اونوقت گرم شده هواشناسی همیشه میگه هوا ۳۰ درجه هست... ...

خب اینم از گزارش هواشناسیه ژیگولو... ...

دیگه اینکه من شاکیم به شدت...

از دست کی؟؟

خودشونو میدونن کیا رو میگم..البته اگه اومدنو اینا رو خوندن...

اهای با شمام...نیاز خانوم...بنفشه خانوم..(فعلا در حال حاضر)...بستن وبلاگ به خدا چاره کار نیست...چرا باورتون نمیشه..بابا جون خسته این..خب برین استراحت کنین..گردش برین..برین مسافرت..برین کتابخونه کتاب بخونین..هر کار که ارومتون میکنه...چیکار به وبلاگ بیزبونتون دارین اخه که فرتی میزنین میبندینش؟؟؟راحت یه پست بزارین بگین اهای اونایی که میاین میخونین من خسته ام..حالم ازتون بهم میخوره(فوق فوقش)فعلا برین گم شین تا خبرتون کنم..البته در بدترین حالتشو من دارم میگما...برین استراحت کنین..حالتون که خوب شد بیاین بنویسین...بد میگم بگین بد میگم...پس از همینجا از دوستایی که رفتن یا قصدشو دارن من به عنوان یه دوست (اگه قبولم داشته باشین البته)بهتون میگم چاره کار بستن وبلاگاتون نیست و ازتون خواهش میکنم که نکنین اینکارارو...به قول نیما خان که دیگه سرشون نمیگیره بیان اینطرفا..باشد که همگی جمیعا رستگار شویم... ...

خب دیگه برای این قسمت دیگه بسه...

کاری باری چیزی؟؟

قربونتون...فعلا..یا حق...

 

نظرات 24 + ارسال نظر
اقلیما یکشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:52 ب.ظ

گویا اولممممم؟!!!
سلاملکم.
خوبی شما؟
شهادت حضرت فاطمه بر تو هم تسلیت باد.
می بینم که می خویی بزنی به کوه و بیابون و دشت و اینا ....
30 درجه که خوبه اینجا 40 به بالاست ما صدامون در نمیاد!!!
فعلا ایا رو علل حساب (درست نوشتم؟؟) داشته باش.بازم میام.
فعلا بای تا های

اره اولی اقلیما جان عزیز...
سلاممممممم...
مرسی بدک نیستم...
ممنون مرسی...
اره دیگه..(عینک دودی)..:دی
بابا ۳۰ درجه اگه بود که خوب بود..زمستونشم بیشتر از ۳۰ درجه میشه روزاش..تی وی واسه خودش یه چیزی میگه...هوای اینجا اینروزا ۴۲..۳..۵..تا ۴۷ درجه هم میرسه...وحشتناک داغه...
اهان..اره فک کنم درست نوشتی..:دی
مرسی ممنونم..باشه...
فعلا...

یاسی دوشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:10 ق.ظ http://www.yasi3pd.blogfa.com

آقا اجازه؟ رنگ وبلاگت کشته منو! جیغغغغغغغغغغغغغغغ

بله که اجازه...بفرمایید یاسی خانوم گل...

میسی...جیغغغغغغغغغغغ..خندهههه...

[ بدون نام ] دوشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:43 ق.ظ

سلام!
منم تسلیت!
تو هم امیدوارم زودتر خوب بشی..... شاید هوا بهشون نساخته! گرمشون شده در رفتن!

سلام...
مرسی ممنون...
من چیزیم نیست...(چشمک)...
آره شایدم..نمیدونم..خب میگفتن کولر گازی میخریدم واسشون..:دی

[ بدون نام ] دوشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:44 ق.ظ

تهران که دیروز ۳۵ بود! اینارو ولشون کن بابا..... حالشون خوب نیست!

تهران باز بهتره...اینجا الان که اخره شبه و هوا مثلا خوبه شده ۳۵..روزش تا ۴۷...۸ درجه میرسه...
نیدونم...

[ بدون نام ] دوشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:45 ق.ظ

اگه رفتی سر این کار امیدوارم که موفق باشی

ممنونم و مرسی..ایشالا...

[ بدون نام ] دوشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:47 ق.ظ

امیدوارم بچه هایی که رفتن هم زودتر برگردن و البته صلاح خویش خسروان دانند...
موفق باشی

منم امیدوارم...اون که اره..ولی رفتن از اینجا به نظرم دردی رو دوا نمیکنه..بازم نیدونم...
ممنونم..تو هم...

ر دوشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:05 ق.ظ

جانم...!!!

[ بدون نام ] دوشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:05 ق.ظ

خب اقا رضا حالا دیگه پیام خالی میفرستی..:دی

رضا دوشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:06 ق.ظ http://reza-nefrin-name.blogfa.com

سلام سلام
وب با حالی داری[چشمک]

شاپرک بالت شکسته

پر و پرواز تو بسته

می بینم غم را تو چشمات

چه غریبونه نشسته

شاپرک خواب قناری

چه جوری دوام میاری

گلا پژمرده و زردن

تو عجب طاقتی داری

شاپرک دردت به جونم

تو را از خود من میدونم

بذار یه شعری که گفتم

واس دلت بخونم

شاپرک دل توی سینه

ساعتها تنها میشینه

وقتی که شب میرسه از راه

خواب پرواز رو میبینه

واسه زخمات یه دوا نیس

دلم از دلت جدا نیس

توی این غربت جون گیر

یه نگاه آشنا نیس

هر جا که میری خزونه

غروبه دل نگرونه

آفتابش جونی نداره

اما شب اینجا می مونه

نمی دونم مثل بارون

رو کدوم شونه ببارم

روی شاخه ها تو غربت

شاپرک من تو را دارم

[بدرود][گل]

سلام سلام سلام...
ممنونم.نظر لطفته اقا رضا...

عجب شعر قشنگی..خیلی خیلی ممنونم..خیلی خوشم اومد...

یا حق..خیلی خوش اومدی...گل...

فاطمه دوشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:32 ق.ظ

ببین اهان یعنی سلام

این اپ کردن نیش بازکردن داره آیا؟؟

بعد باز که تو افتادی تو دو حرف زدن یادت رفت داری می نویسی که...مامانننننننننن

بعد اونم
تا میخا تموم نشد برو از بیکاری بهترها:|
بعدش اون ها اینام بر میگردن فقط کمی دارن می نازن از من گفتم ...

بابا دیروز کلی برات توضیح دادم...مامانننننننن شوشووووووو بیا اینو بخور

خوب دیگه چی ...هیچی به اعصابتم سلام برشون گو ایول ایول داش اعصاب ایوللللللل

چی داداشششششش؟؟؟؟؟

شاد ببینمت
یاحق....

چی رو ؟؟ اها..سلاممممممممممممم فاطمه خانوم گل...

خندهههههههه...هویجوری...

ااااا جدی؟؟ نکنه باز زیاد شده حرفام...:دی

کدوم؟
میخا که هنوز تموم نشده..ولی یه مشکلی هست این وسط..واونم این سربازیه لعنتی...
ایشالا که برگردن...ایشالا...ایشالا که نازاشونو که کردن بیان..هر کار دوست دارن بکنن بیان ما قبول داریم...

نه منظورم تو نبودی..اخه اون توضیحات دیروزت کار خودشو کردن...قضیه رو کاملا گرفتم..خندههه..نهههههه تو رو خدا مامانتو فقط صدا نکن..:دی

چی...باشه اگه دیدمش بهش سلام مخصوص شما رو میرسونم یه دونه هم میزنم تو سرش از طرف خودم...:دی..ایولم داره اینکاراش..والا...

اوخ اوخ..دیگه خطرناک نشو حسن..میترسم من..:دی

منم همینطور ایشالا همیشه فاطمه جان...
یا حق...

کله پوکه۱:مینـــو دوشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:15 ق.ظ http://www.shitoona.blogfa.com

ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام

احواله داداشی ما چطوره؟خوفی؟

اعصاب مصاب داداشی هیچ وقت در دسترس نیس حالا طفلکیا تقصیری ندارن هــــــا

همش زیر سرجامعه س .(نیشخند)منظورم سیاسی نبود هــــا(ترس)یه کوچولو بود


وایـــــــــــــــــــــــــــــــــی از گرما نگوووووووو اینقدر اعصابه آدم خورد میشه اه

با اینکه اینجا زیادی هوا گرم نیس ولی به دستور من تا اطلاع ثانویی باید کولر روشن باشه حتی وقتی دارم یخ میزنم(چشمک)

الهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی قربونه داداشی اٌشلم بشم

مرسی پس واسم از اون کلبه های اٌشل درس کن باشه با ایده ی خودت
آخه میدونم داداشیم با سلیقه س

ای بابا فعلا که این کامی بنده زنده س و به سلامتی نفس میکشه میترسم نفس مارو بگیره اینقدر که بازی در میاره

وایـــــــــــــــــــــــــــــی پس ایشالله کی بیایم شیرینی ماشینتو بخوریم(گفته باشم تا الان دوتا شیرینی باید به من بدی هـــــــا)

ایشالله اون ۲۰ ساله آینده تبدیل به حداکثر ۲ ساله آینده و

حداقل به ۲ ماه آینده میشه ایشــــــــــــــــــالله(رو دومیش تاکید میکنم)

در مورده کار هم ایشالله هر چی خدا صلاح بدونه همون بشه

نه دیگه کاری نیس آخه همه ی کارا رو کردم(چشمک)

شما فقط مواظب خودت باش باشه؟

پس فعلا داداشی(گل)(گل)(گل)(گل)(گل)(گل)







ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام مینو خانوم گل...
خوبم مرسی...ممنون..
اره خدایی..یه موقع هایی میان مهرشونو میزنن پای کاغذ و باز میرن..
اره اصلندشم راست میگی.همش تقصیر این...... و جامعه هس..همون یه ذره کوچولو..:دی
خوش به حالتون.کدوم شهری؟؟ ایا؟/ اتینجا که در وازه جهنمه..هوا ضهرا تا ۴۷..۸ درجه هم میرسه...خندههههه..اره همون دستورات بانو مینو جالبه...(چشمک)...

ای واییی..خدا نکنه عزیزم...
چشمممم حتما حتما..قابل مینو خانوم عزیزم رو نداره اصلا...مرسی ممنون...

خدا رو شکر که زنده است و نفس میکشه..ایشالا همیشه همینجور باشه..خدا نکنه..خودم نفسشو میگیرم اگه خواست از این غ ل طا بکنه..:دی...
شیرینی ماشین؟؟به زودی..خبرت میکنم..دو تا شد؟؟ باشه چشم..پس خودت یادت باشه امارشو دیگه..:دی
ایشالا...
اره دیگه هر چی خدا بخواد..ما تلاش خودمونو میکنیم..بقیش با خدا...

خندهه..(چشمک)..مرسیییییی...خسته نباشی شدید...:دی

چشمم هستم..تو هم همینجور عزیزم...

فعلا..یا حق...هوارتا گل...از نوع مریمش...

مونیکا دوشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:21 ب.ظ

بابا توام که یه مدل دیگه قاط زدی.خود درگیری داری؟نیاز چش شده باز؟این مرجان کجاس؟ای هوار از دست شما جماعت وبلاگی

نخیرم..اصلندشم...خندهههه..من خیلی هم خوبم....تو رو میبینم بهترم میشم تازشم..:دی
نیدونم..:دی
دست رو دلم نذار که خینه...نمیدونم قاطی کرده اساسی ایندفعه زده وبلاگو بسته...
مرجان خانومم غیب شدن چند روزیه..اینطوری که شنیدم تشریف بردن یه چند روز مسافرت به سلامتی...
واقعا...یکیشم خود تو..:دی(نزن بابا شوخی کردم)...

نیکو دوشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:37 ب.ظ http://banoo-b.persianblog.com

سلام
من یک سالی میشه که به وبلاگ شما سر میزنم ولی راستش کامنت برات نذاشتم

خوب مینویسی برات ارزوی مو فقیت دارم

سلام دوست عزیز...
پس از اول اولش باهام بودی؟؟ واقعا ممنون و مرسی...
مرسی که میومدی حالا چه با کامنت چه بدون کامنت..حالا این کامنت باعث شد که بدونم یه دوست با معرفت دیگه هم داشتم یه تشکر هرچند خشک و خالی ازش بکنم..ممنونم مچکر...

ممنونم..نظر لطفته...ایشالا تو هم موفق باشی و شاد همیشه...

کیش میش و ایرانی دوشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:15 ب.ظ http://www.gloomines.blogfa.com

و خدایی که در این نزدیکیست....
سلام نازنین
وبلاگ ساده اما پر محتوایی داری خوحال میشم به ما هم سر بزنی و کمک کنی به اوج برسیم
با تبادل لینک موافقی گلم؟؟؟

و خدایی که در این نزدیکیست...
سلاممممم...
ممنونم..نظر لطف شماست...پر محتوا؟؟!
میام خدمتتون ایشالا...
حتما..میام پیشت...ممنون...

زیتون دوشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:52 ب.ظ http://zeytoonparvardeh.blogsky.com

سلااااااااااااااااااااااااام
چطوری ژیگولو ؟ منم بدک نیستم دیگه چند روز مونده به کنکور و قاطی کردیم دیگه (نیشخند) دعا کن تو رو خدا برام ... هو دعا کن قبول بشم هم این که آرامش داشته باشم ( چقده دستور میدما ) (چشمک)
راستی تو نمیدونی گیلاسی کجا رفته؟ دلم براش تنگیده بود اومدم ببینمش دیدم بسته وبلاگو ( ناراحت )‌
خوشحال شدم اومدم پیشت . میدونم تو هم خوشحال شدی (نیشخند)‌
فعلا بای .

سلامممممممممممم گلم...ایدا خانوم عزیز...
ممنونم..خوبم..تو چطوری؟؟خدا رو شکر...خدا نکنه قاطی کرده باشی..میدونم لحظات پر استرس و سختی رو میگذرونی تو و بقیه بچه هایی که کنکور دارن...
من همیشه به یادتونم واستون دعا میکنم مزد زحمتاتونو بگیرین و موفق باشین ایشالا..بازم چشم عزیز...
چشمم حتما حتما..ایشالا که با ارامش و قوی میری امتحانو میدی قبولم میشی و مزد تلاشتو میگیری..ایشالا...(نه بابا اینا چه حرفیه)
ادرسو عوض کرده..گیلی بلاگ فا...ناراحت نباش..حالا میام ادرسشو بهت میدم...
اون که اره..خیلی خوشحال شدم..ممنونم مو مرسی خیلی زیاد..دعا هم به چشم...
فعلا..یا حق...

یه بنده خدا دوشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:35 ب.ظ http://karvane2004.persianblog.com

میگم نکنه کاسه ای زیر نیم کاسشونه ... شاید می خوان مواد مخدر حمل کنن با این سبزیجات که اینگده اصرار دارن (نیشخند ) چه دیدم مثبته؟؟؟؟؟

سلام..
کیا؟؟
اهان اینا که ماشین میخوان...
اره خدایی خیلی این دیدت مثبت گرایانه بود..اوه اوه..خندههههه...

نه بابا..ادم خل گیر اوردن هی گیر دادن بهم...:دی

مرجان سه‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:03 ق.ظ http://anemone.blogsky.com

سلام ژی ژی جونکم
بابا اون کاری که بهت پیشنهاد کردن قبول کن دیگه . دیگه هی باید بری شیراز . خودتم توی یخچالش بخوابی بد نیستا (نیشمولک)
اون سه نفر کیا بودن که رفتن مرخصی ؟ آهان . حتما خودتو و ژی ژی و فیفیلی ! خندهههههههههههه

ناراحت نباش ایشاا... نیاز هم برمیگرده . بنفشه هم رفته ؟ آخه چرا ؟ اونم حتما برمیگرده

شاد باشی

سلامممممم مرجان خانومی...
چشمممممممممممم..ولی اخه این سربازیه لعنتی سر رامه..حالا ببینم چی میشه...اره یخچالم کیف میده تابستونی..:دی
اره دیگه...خندهههههههه...

ایشالا که برگرده..خیلی جاش خالیه...هنوز کامل نرفته ولی فعلا نیست..ایشالا که حالشون خوب بشه و برگردن...

تو هم عزیزم...

کله پوکه ۱:مینـــــو سه‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:09 ق.ظ http://www.shitoona.blogfa.com

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام به داداش ژیگولوی خودم
خوبی داداشی اٌشلم؟
خستــــــــــــــــه نباشی داداشی
منم خدارو شکر خوبه خوبــــــــــــــــم
در مورده این که من خر و میزنم یا خره منو باید بگم بعد کنکور مشخص میشه(نیشخند)
که ایشالله من زده باشم(آمیــــــــــــــن)
اوه اوه منو تک رقمی (تعجب)اصولن به قوله مامانم اگه تک رقمی بیارم از خوشحالی غش میکنه واسه همین نمیخوام تک رقمی بیارم
فقط به خاطر این که مامانم غش نکنه هــــــــــــا هیچ دلیله دیگه ی نداره
مرســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
وایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی آخ جون جایزه
من دیگه با این تفاسیر عمرا استرس بگیرم(نیشخند)
بابت دعاتم ممنون داداشی

منم وقتی داداشی اٌشلو مهربونی مثله داداش علیم دارم دیگه غمی ندارم(گل)

تــــــــــــــــــــــــــــازه یه خبر خوش(البته بیشتر واسه خودم)کامیم به سلامتی و میمنت درس شداگه دوباره بازی در نیاره خوبه
ملسی که خفه ش میکنی

وایــــــــــــــــــــــــــی خودت گلی داداشی مرسی
من گله مریم خیلی دوس دارم

تو هم مواظب خودت باشی هـــــــــــــا
پس فعلا با اجازه(گل)(گل)(گل)(گل)(گل)(گل)

سلاممممممممممم مینو خانومی گلم...
خوبم میسی...
سلامت باشی عسیسکم...
خدا رو شکر..ایشالا همیشه باشی...
اون که اره..:دی..ولی تو خرو زدی ایشالا به امید خد..همچین که دیگه جرات نکنه از جاش بلند بشه...:دی
ایشالا..آمـــــــــــــــــــــین...
اهان اره..فقط به خاطر مامانت..:دی..راستم میگیا..خندههههه...
خواهششششش....
اره دیگه جایزه هم داری...
ایوللللللللللل مینو خانومی گل...
خواهش میکنم وظیفه اس عسیسم...

ممنونم.تو مهربونی.خیلی لطف داری عزیزم..مرسییی...

ایولللللللل نه خب واسه منم خبر خوشه که هروز و یا حداقل چند روز یه بار میبینمت..هر وقت که دوست داشته باشی و وقت کنی بیای..خوشحال میشم با تمام وجودم..مرسییی...
خواهش..:دی

ایوللللللللل..من عاشق گل مریمم خودم...خوشحالم دوست داری...

چشممم چشم..حتما..تو هم باش...همیشه...
فعلا عزیزم...ممنونم...مرسییییییییییی...

یاس سه‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:50 ق.ظ http://myrules.blogfa.com

من همیشه سر میزنم فقط بعضی وقتها حرف ندارم بزنم
فکر اون گرما هنوز آزارم میده،یادم که میاد داغ میکنم.من حتی یک روزم نمیتونستم با کفش بیام بیرون همیشه صندل پام بود.خیلی داغه .مواظب باشید گرما زده نشید.

سلام یاسی جان..ممنونم و مرسی عزیز...
اها..باشه عزیز هر جور راحتی...
اره تو تجربش و داری میدونم..اره واقعا وحشتناکه..نه گرما زده میشم من زود...خیلی عادت کردم تو این ۲۳ سال زندگیم...فقط سردرد میشم وحشتناک...
ممنونم...

مریم چهارشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:39 ق.ظ http://maboodeman.persianblog.com

سلام داداشی گلم
منم عاشقه جادم
خیلی حال میده مسافرت
داداشی خوب شاید دوستات مشکلی دارن که بلاگشونو حذف کردن تو که جای اونا نیستی فدات شم
تازه غلط هم اونی کرده که گیر میده نه تو فهمیدی؟
دیگه
اهان همه هم باید حرفتو گوش کنن و گر نه می کشمشون
۵شنبه امتحان دارم دعا کن
دوست دارم داداشی بووووووووووووووس

سلامممم عزیزم...
ایولللللللل که ابجی گل خودمی...
اره خدایی...
جانم؟مشکل که اره دارن که حذفش کردن..ولی حرف من اینه که به نظر من بلاگ حذف کردن دردی رو دوا نمیکنه که اخه...به هر حال..راست میگی من که جای اونا نیستم که...
اره فهمیدم قربان..چشممم مریمی تو عصبی نشو شوخی کردم...
...
اوه اوه..اهای همه با شما بودا فهمیدین..:دی(عینک دودی)...
میدونم عزیزم..نگران نباش استاد قبول میشی ایشالا..دعا هم به چشم..همیشه...
منم همینطور عزیزم...میسیییی...

مرجان چهارشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:34 ب.ظ http://anemone.blogsky.com

سلام ژی ژی جونکم

بیا اینم از نیاز ! برگشته با یک وبلاگه جدید :

www.aiw.blogfa.com

سلاممممممم مرجان خانومی...

ایوللللللللللل...ممنونم..ایشالا همیشه خوشخبر باشی..مرسی...

دختر آریایی چهارشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:40 ب.ظ http://ariai.blogsky.com

سلام ژیگولو جان....
خوبی؟
تو آپ کردی چرا مو خبر نکردی پسر؟
اصن ببینم چرا پیش من نمیای تو؟هان؟

خب...
باز که اعصاب مصاب سر جنگ داری.....میخوای بیام حالشونو بگیرم....که همچین قشنگ بین سر جاشون...
این جریان نیسان و کامیون چیه...من نمیفهمم.....!!!!!
این رنگ زمینه وبلاگت پدر چشمای منو در آورد...
خداااااااااااااااااااااا.....
حالا گناه داری چون رنگ نارنجی دوس داری میسازیم دیگه...چه کنیم....آخر معرفتیم دیگه....

فعلا...

سلامممم نگین خانومی عزیز...
خوبم..مرسی...
من خبرت کردم که..همون شبی که اپ کردم واست اف گذاشتم...
ببخشید به خدا..گرفتارم...حالا میگم چی شده..ولی من همیشه به بارتم و میام...

من که سر جنگ ندارم که..اونا شاید داشته باشن نیدونم..اره خدایی تو میتونی نگین بیا حالشونو بگیر..:دی
خندههه..تو یکی از پستام گفتم جریان نیسان رو..حالا داره تبدیل میشه به کامیون..واسه یه کاره...
کرسی ممنون..(میدونم فحشم دادی..:دی)همه همینو میگن...درستش میکنم به زودی..مهذرت...
...خدا جون نگین خانوم با شمان تحویل بگیر...:دی
ایولللللللللل..من میدونم که دوستام اخر معذفتن دیگه..یکی از یکی بیشتر..مرسیییییی....

ممنونم..فعلا...

هیرودیا چهارشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:51 ب.ظ

سلام
خوبی ژیگولو؟
یهو گفتم بیام حالت رو بپرسم!

سلام عزیز...

مرسی...

ممنونم..خیلی خوشحالم کردی..منم همیشه میام فقط چند وقتیه کامنت نذاشتم واست..اینم به خاطر اینکه خیلی حرفا واسه گفتن داشتم واست...ولی میام همیشه پیشت و نوشته هاتو میخونم...

نیلوفر چهارشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:41 ب.ظ

سلام
اومدم یه سلامی بکنم بعد برم بخونم

سلام نیلو خانومی عزیز...
ممنونم..باشه...مرسی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد