۱...۲...۳...۴...۵

سلاممممممممممممممممم سلام سلام...

خوبین خوشین؟؟

اقای تنبل خان وارد میشود...

ولی هرچی هم این تنبلیه زیاد باشه اخرش دلتنگیه اینجا کار خودشو میکنه...

خب اول بگم که چند شبه هر شب میام سلام میکنم اینجا چند خط مینویسم بعدم زرتی صفحه رو میبندمش..مثلا اگه رو کاغذ بود اینجوری بود که خودنویسو برمیدارم یخورده فک میکنم یه سلام و چند خط مینویسم و بعدم زرتی کاغذه رو پاره میکنم و تو سطل اشغال...تا شب بعد...(خواهش میکنم..زحمتی نیست)...

از اون روزی که اپیدم تا حالا چیزایی که میشه گفت ایناست..

اول : روز یک شنبه هفته قبلی مراسم نامزدی دختر خاله گرامی بود بسی در ان مراسم ما ضایع گشتیمممم...حالا بماند بقیشو نمیگم بیشتر از این ابروریزی نشه...

دوم اینکه : دو روز بعدش یعنی سه شنبه این دختر خاله گرامی با همسرشون عقد شدن وخیال خودشونو راحت کردن...(ایشالا که خوشبخت بشن)...و در ان مراسم هم که ما وقت نکردیم اصلا و ابدا شرکت کنیم...(چه جالب واقعا)...چون اینقدر درگیر کارای عروسیه اون عمه خانوم با پسر خاله بودیم که دیگر فرصت نشد برویم...میدانیم اگر خاله مان بفهمد که ما نرفتیم بسی فحشمان میدهد و موجبات دلخوریشان فراهم میشود خداروشکر ایشان وبلاگ مبلاگ نمیخوانند..

سوم اینکه : بلاخره باباهه دوچرخه رو داد به پسرش تا بره عشق و حال و صفا سیتی همچین بترکونه دیگه...خوش باشه واسه خودش...

اره دیگه چهار شنبه یعنی همون فردای همون سه شنبه جشن عروسیه عمه خانوم بود با پسر خاله...دیگه یعنی روز نیمه شعبان و تو اون شلوغ پلوغی و خر تو شیری شهر دهنمون سرویس شد همچین اساسی..خونه ما اینور شهر تالار عروسی اونور شهر...خلاصه از بس رفتیم اومدیم دیگه این پرایت بدبخت بیزبونمون هم صداش در اومد..ولی فقط تو اون دو روز سه شنبه و چهار شنبه شربت و شیرینی  زوری تو خیابونا  بود که به خیک ما بستن ...دیگه قیافمون شده بود مث لیوان......از بس شربت خوردیم..حالا کاش هملهنگ شربت میدادن..شربت ابلیمو..اسانس پرتقال..البالو..عرق بیدمشک..گلاب...اب خالی به جای شربت..شیر تو اون گرما(که البته من مقاومت کردمو نخوردم این یه قلم رو)...خلاصه دیگه تو شکم ما معجونی درست میشد که بیا و ببین..حالا نگین چقد این پسره شکمو بوده ها..نه بابا..زوری بود..نمیگرفتی باهات لج میکردن میریختن تو لباسا و شلوار کلا زندگیتو بهم میریختن نامردا...خلاصه دیگه بعد کلی اینور اونور دویدن و خستگی جات های فراوون چهر شنبه شب از ساعت ۷ الی ۱۱ شب عروسی بود..که البته اقایون ۱۱ تو کوچه بودن همه و بعد انواع سیفی کاری زیر پاهشون به صورت خود رو خانوما۵/۱۲ اومدن بیرون...تااره هم همین بگم یکم دیگه به خودش فشر اورده بود میشد گفت از نظر پذیرایی ایفتیضاح ..حالا ما که هیچی ابروی دوماد رزفت با این تالار گرفتنش...نامردای بیشرف فقط بلدن پول مفت بگیرن..حقشونه اینجا اسمه تالاره رو بنویسم تبلیغات منفی کنم ابروشون بره....خلاصه دیگه تا اومدن عروس خانومو بزارن تو ماشینو حرکت کنن شد ساعت ۱..ولی خب عوضش خیابونا خلوت شده بود...واسه عروس کشونی خوب بود..حالا بگو چه وحشی بازیی دراوردن این بچه لاتا تو پرایت بدبخت من...اقا این بچه ها به هر زور و مکافاتی بود مامانومو مخمل داداشو دودر کردن و فرستادنش با عموم اینا بیان..خودشونم چپیدن همشون تو ماشین بیزبون من...اقا این پرایت بد بخت..۷ نفر ادم نعره غول تو ماشین چپیدن ماشینمم خراب شده بود اونروز به هیچ عنوان با بنزین کار نمیکرد ..با گازم که ماشالا دو نفر ادمو با زور سرعتش میاد رو ۸۰..۹۰ تا...نشستن تو ماشین صدا ظبت رو خدا دیگه ابروی خودشونو مارو تو این چندین ساله تو فامیل جلو بزرگترا بردن همچین اساسی...ولی خیلی حال داد خدایی..ماشینه هم نامردی نکرد و با همون گاز سوز بودنش اون همه ادم خوب راه میرفت...اقا دیگه این نامردا هیچ وحشی گریی نبود که تو این ماشین انجام ندن...جیغ..سوت..سر و صدا..دست..رقص..تو شیشه میرفتن بیرون از اونور میومدن تو میرفتن رو سقف..بالا پایین میشدن تو ایمن ماشین که ماشینم باهاشون بالا پایین میشد منم که جو گیر خدایی چنان رانندگی کردم که خودم مونده بودم توش...لایی..سبقت...بیخ ماشین عروس(البته به اسرار بچه ها این یه مورد رو)... بوق ماشینه هم که خفن.کلی اتیش سوزوندیم دیگه تا رسیدیم..ولی دیگه بغل هر کدوم از ماشینای دیگه فامیل رد میشدیم چهر چشمی نیگامون میکردن ببینن این اپاچیا دیگه کین..جالب اینجا بود اولش که نمیشناختن ما هستیم..فک میکردن غریبه هست.....ولی اونشب همه جوگیر شده بودن تند میرفتن..خدایی عروس کشونش باحال بید خیلی...خلاصه جوونای مردمو شاد کردمو پرایتمم که پکوندمش...خلاصه اینم از عروسی و عروس کشونیش...

سوم اینکه : خونه عروسم که طبقه بالای خونه ماست باز ایسن خانوما که از اون ۴..۵ ساعت شب قبلش واسه عروسی سیرذ نمیشن دوباره عروسی میگرن..همون پاتختی ..خلاصه فردا بعد از ظهرشم که دیگه تا شب خانوما بالا بودن..مام دیدیم بد جور رو اعصابن از خونه زدیم بیرون ماشین سواری همینجور الکی......

چهارم اینکه : هوممممم...

امروز بلاخره با پرایتمون وداع کردیم...بچه ها اسمشو گذاشته بودن الاغ یا همون خر سیاه..نامردا..خلاصه یه خر سیاه دادیم دوباره یه اسب سیاه گرفتیم...اینقده از این رنگ مشکی خوشم میاد همشم جلو جلوم داره میره..خیلی خوبه ها فقط باید همش تمیز باشه..اینم که کی حوصله داره...ولی ظبتشو باز کردم در کمال اسکروچ بازی..دیم حیفه هنوز چکش رو پاس نکردم......خب اینم که از این...

و اما پنجم اینکه :

اگه خدا بخواد و مشکلی پیش نیاد باز... احتمالا فردا بعد از ظهر یا شب حرکت میکنیم با اهالیه خانواده خودمون و احتمالا عمو اینا به سمت مشهد...بلاخره اگه خدا بخواد بعد چند سال اما رضا طلبیده..البته منو بعد چند سال بقیه نامردا پارسال رفته بودن...خلاصه اگه جور شد و رفتم حدود ۶..۷ روزی نیستم اینجاها...مجلس ختم و اینا نگیرین بیخودی خودتونو تو خرج نندازین..بعدا نگین نگفتما.....اونجا میرم به یاد همتون هستم.همه همه دوستام..ابجیای گلم و چندتا داداش عزیز...دعاتون میکنم و ارزو میکنم دعاهاتون براورده بشه به ارزوهاتون برسین...به هرچی میخواین که به صلاحتونه برسین و البته خودمم همینجور..اول شماها بعد خودم...دعا کردن واسه شماها عزیزام یه حال دیگه ای میده..جدی میگما...

اگه صحیح و سالم رفتم و برگشتم میام درباره سفر حتما مینویسم...اگرم نه که حلالمون کنین.....

اگرم اونجا به اینترنت دسترسی پیدا کردم میام اینجاها...نترسین زیاد راحتتون نمیزارم تا وقتی هم که نیستم......

خب دیگه یخورده نوشتم که تو این مدتی که نیستم وقت داشته باشین بخونین ارا ج ی ف بنده رو...

خب دیگه رفع زحمت و رحمت و اینا کنیم..خوش باشین..دعام کنین..مواظب خودتون باشین..بچه های خوبی باشین..هی وبلاگاتونو نبندین خدایی نکرده چشم منو دور میبینین...دست به گاز نزنین میخ تو سوراخ پریز برق نکنین دور حوض نرین...خلاصه بچه های خوبی باشین من خیالم راحت باشه میرم و بر میگردم...

خوش باشین..فعلا..یا حق...

 

 

پی نوشت ۱ : بدی خوبی حلال کنین... ما حرکت کردیم...دعام کنین..فعلا...

نظرات 41 + ارسال نظر
ستاره دوشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 04:27 ق.ظ http://setarehu.blogfa.com

آخ جون کاش اول باشممممم

سلام ستاره جونم..

اره اولی خانوم خانوما...ممنون...

ستاره دوشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 04:27 ق.ظ http://setarehu.blogfa.com

بازم سلام به ژیگولوی عزیزم که آفای منم به دستش نرسیده و فکر کرده مام بی معرفت شدیم اما نوچ نشدیم و این روزا کمتر توی این دنیا پیدامون میشه چون عین خر توی گل گیر کردیم و همه ی بچه ها دارن دفاعیه رو میدن ولی اینجانب هنوز هیچ غلطی نکرده ام.خوب چطوری؟اول رفتم اون یکی وبت با اینکه قرار گذاشتی اونجا قسمتای تلخ دلتو خالی کنی اما آخرش آدم از بس تو رو شاد دیده دلش میگیره پسرم مگه بهت نگفتم زیاد توی آفتاب نرو که اینجور قاطی کنی از شوخی گذشته امیدوارم علی هیچ وقت غمگین نبینمت که خودم میفرستمت توی آفتابببب.شاید 4 شنبه پنج شنبه آن شدم امیدوارم ببینمت.دیگه اینکه دلمم برات تنگ شده از بس اونورام پیدات نمیشه سایتم دیگه سنگین شده و قرنی یکبار یاد ما میکنی و آفی میذاری اما همینشم جای کلی خوشحالی و تشکر داره که حداقل تو با رفتنمون فراموشمون نکردی کامل و گاهگداری یه سراغی میگیری ببینی زنده ایم یا مرده.خوب خیلی ور زدم آفا بخون مواظب خودت و دلت باش پسر خوبیم باش دست به کبریتم نزن.آفرین تا مثل یکی بهت جایزه چند تا شاخه گل بدم(اینجا چشمک داره)

سلاممممممممممممم عزیزم...اره خدای به دستم نرسیده عزیز..حتی امروز...هوم..
میدونم نیستی عزیز بیمعرفت..میشناسمت که دیگه من...میدونم چه اوضاعیه..الانم که گرفتاره پروژه هستی.موفق باشی ایشالا..حرصشو نخور..درست میشه عزیز...
ببخهشید اگه غمگینت کردم..ولی سعی میکنم اونجا رو زیاد اپ نکنم عزیز...ممونم مرسی..تو خیلی بهم لطف داری و محبت عزیزم...
منم خیلی برات دلم تنگ شده ولی باور کن ستاره جان به خدا میام همیشه و میخونم ولی از وقتی پرشین بلاگ قاطی کرد و شد ای ار مکامنت دونیت دیگه واسم باز نمیشه..کاش میتونستی درستش کنی..خیلی دلم تنگه اونجاست..دوست دارم کامنت بزارم واست ولی خب نمیشه..شرمنده عزیز...من هیچ وقت هیچ وقت فراموشت نکردم و نمیکنم حتی یه زره عزیز..دلیلشم که گفتم چرا کامنت نذاشتم..
خیلی خیلی مواظب خودت باش..دلم واست تنگ میشه عزیز..حرصم نخور کارات ایشالا درست میشه..موفق باشی گلم...

ستاره دوشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 04:29 ق.ظ http://setarehu.blogfa.com


03:09 AM | ژ یگولو | نظرات [0]
آخه این چه موقعه ی آپ کردنه هان نصفه شبی
کم بوده خوابه ها برای همین میزنه به سرت بچه جانننننننننن

تازه این ساعتش ۵/۱ ساعت عقبه..:دی..صبح بوده دیگه...
اره خدای خیلی کم میخوابم..میفهمم خودم..حالا دارم میرم مسافرت چند روزی احتمالا بیشتر میخوابم..

ستاره دوشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 04:31 ق.ظ

خوش به حالتتتتتت
منو یادت نره ها
التماس دعای ویژه دارم
علی منو حتما دعا کننن
خوئش بگذره

خواهش...
جای همتونو خالی میکنم..وئاسه همتون دعا میکنم..مخصوصثا خودت عزیز..حتما..
ممنون..

توت کوچولوووووووو دوشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 05:43 ق.ظ http://darkscare.blogsky.com



سلام ژیگولووووووووو جون جوووووونم!! بابا ترکوندی حالا میفهمم این بچه ها طفلینا چرا داد میزنن توت کوچولو کم بنویس نگو که چشاشون در میاد حالا کیه که بذاره سره جاش:)

ایول عرووووووووووووووووووووووووسیییییییییییی منم میخووووووووووووووووام نامردی این تابستون اصن عروسی نرفتم:(

ما هم قراره بریم گرگان از اونجا مشهد ولی من راضی نمیشم:( ببین چه آدمیم شاید من و طلب نکرده!! خستم دیگه حوصله سفر رو ندارم حالم داره بهم میخوره :)

خودم میرم به خالت میگم بیاد وبلاگت رو بخونه بفهمه تو مراسمه شرکت نکردی:دیییییییییییی

سفر خوش بگذره من و یادت نره من دعای ویژه نیاز دارم:((

خوب دیگه زیاد نهرفم!!

راستی چندمم؟؟!!

آپم هستم :))

تاتا

سلاممممممممممممممممممم کوچولو خانومی عزیز...
اره دیگه...زیاد که مینویسی چشم چال ادم در میاد ولی باحاله...:دی..(چشمک)...

ایشالا خدا قسمت و نصیب همه بندگانش میکنه عروسی و همچنین شما خانوم خانوما...

گرگان خیلی خوبه..حتما برو..مخصوصا نهار خورانش..خیلی هواش خوبه...

نهههههههه اینکارو نکن..گریهههه..:دی..خندهههه

نه عزیز..هرچی دوست داری اینجا بهرف..من همیشه گوشم...

میام دیدنت..ممنون...

فعلا...

[ بدون نام ] دوشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 12:39 ب.ظ

سلام!

علیک سلام عزیز...

[ بدون نام ] دوشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 12:40 ب.ظ

اول که فکر نکنم باشم!
عروسی معلومه که حسسسسسسسسابی خوش گذشته!
مسافرت هم بهت خوش بگذره.....
موفق باشی

نیدونم...:دی
اییی..عروس کشونی اره خوب بود...
ممنون مرسی...
تو هم...

عاطی دوشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:20 ب.ظ

به به سلام
چه عجب بابا
ولی خوب سرتم شوغول بوده آخه....
میبینم که پاش بیافته تو هم آرهههههههههههه.....


بالاخره هم که پرایتتو فوروختی


سفر هم خیلی خیلی خوش بگذره
سوغاتی یادت نره ها....:دی
اگه یادت رفت ...
هیچی دیگه... حالا مثلا میخایم چه کا کنیم؟
فهلا....
بابای

سلاممممممممممممم عاطی خانوم عزیز...
عجبی نیست...
اره خدایی خیلی گرفتار بودم...
خندههه...شه کنیم دیگه...هرچی که با ماشین سرو کار داشته باشه منم ارهههه..:دی

اره دیگه..خیلی داشت اذیتم میکرد...

ممنونم مرسی...
چشم حتما...
وقتی دیدیم میزنی تا بهت سوغاتی بدم..خوبه؟؟ :دی
فعلا عزیز...

یلدا دوشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:41 ب.ظ http://www.ashke-bi-seda.blogfa.com

الیکه سلام
چرا وبلاک باز نمی شه؟
دیروز با همون رمز باز می شد ولی حالا نه
امیدوارم کاره تو نباشه
چون ایدیمم باز نمی شه
خیلی عجیبه
همچین موردی بی سابقه بوده
لطفا تو وبلاگم جوابمو بده
منتظرت هستم
بای

سلام...
من چه میدونم...
خب شاید فراموش کردی اشتباهی میزنی رمز رو..واسه من که باز میشه که...
نخیر کار من نیست..من چیکار دارم که عوضش کنم اصن...
نیدونم...
جواب دادم..ایشالا که مشکلات حل شده...
فعلا...

عسل بابا دوشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 04:58 ب.ظ


سلام

وایییییییی خوش به حالت! انقدر دلم مشهد می خواد که حد نداره!!

:ی لازمه بگم هرکی من رو دعا نکنه سوسک می شه؟

ایشالا که حسابی خوش بگذزه!

خوب و خوش باشی.

سلامممممممممم عسلی خانومی گلم...

اخیی..منم بعد ۴ سال رفتم امسال...تیشالا قسمت ت هم میشه و میری عزیز...

ای وایی..منئ که پس از این خطر در امانم..چون خیلی دعات کردم...

ممنونم...

تو هم عزیز...

at دوشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 11:00 ب.ظ http://down-2-up.blogsky.com/

سلام
چطوری؟
خوشی؟
بابا با معرفت...


منم دیده وب دارما....
بلینک منو....
فهلا بابای

سلام عزیز...
مرسی..
خوبم...
نبودم یه دو هفته ای..الان اودم..بهت سر میزنم حتما...

مبارک باشه خانوم خانوما...ایوللللللللللل...
چشم حتما عزیز...
فعلا...

نیلوفر سه‌شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 07:58 ق.ظ http://niloofar380.persianblog.ir/

سلام
می خوام دعوتت کنم اگه کفشات سیاه نیست یه سری به وبلاگم بزنی

سلام نبلوفر خانوم...
ممنون...میام..نه کفشام سیاه نیست...

شیرین سه‌شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:19 ب.ظ http://www.shirinlife.blogfa.com

سلام مش ژیگولو خان
احوال شما؟ البته ناگفته معلومه که حسابی خوش گذروندی تو عروسی ها...چه باحال! عمه و پسر خاله! انشاءالله خوشبخت بشن. سفرت امن و پربار...واسه ام دعا کن...خیلی محتاجم. فعلا بای بای.

سلامممممممممممم شیرین خانومی شیرین...
ممنون.بد نیستم...:دی..نه بابا خوشی کجا بود..:دی
اره دیگه..عمه و پسر خاله...ممنون...مرسی گلم...حتما..خیلی دعات کردم..هم واسه تو هم بقیه بچه ها...
فعلا عزیز..راستی خیلی دلم واسه تو و نوشته هات تنگیده..میام به زودی پیشت...

مرجان سه‌شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 02:51 ب.ظ http://anemone.blogsky.com

ژی ژی خان به مشهد میرود....... ژی ژی مشدی میشود
سلام مشدی ژی ژی جونم (بوس)

دلم برات تنگ شده بید اومدم حالی بپرسم .... پس بالاخره ماشینتو فروشیدی :دی حالا به فکره یه الاغ باش گفته بودم که ! الاغی که به منو گیگیلی هم سواری بده ها ! نیشمولک

ژی ژی زود بیا من دلم تنگ میشه برات خب :(
تو چقده عروسی میری ؟ حالا هی برو عروسی هی برو عروسی آخرش خودتو هم عروس می کنن

وای . گیگیلی باز چی گفتی ؟

الفراررررررررررررررررررررررررررررررررررر

باقلوا
باقلوا یادت نره

فرارررررررررررررررررررررررر

خندهههههههه...عجب تبلیغاتی راه انداختیا..:دی..ممنون...
سلامممممممممممممم گل گل خانوم...بوس...

منم خیلی دلم برات تنگ شده...گیگیلی هم همینطور..خوبین؟؟

اره دیگه فروشیدیم رفت...(چشمولک)..:دی
چشمم حتما...پیدا کردم خبرتون میکنم...

اومدم دیگه..منم همینطور..به خدا خیلی دلتنگتون بودم.واسه تو..و همه بچه ها..
منو که عمرا بتونن عروس کنن...:دی..کی جراتشو داره...خندهههه...

بگیر جلو این گیگیلی رو..میزنم یه بلایی سرش میارما..:دی

چشممم حتما...

.: دنیای لی لی :. سه‌شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 08:16 ب.ظ http://liliana.blogsky.com/

سفر خوش

ممنون..مرسی...

یلدا سه‌شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 08:36 ب.ظ http://www.ashke-bi-seda.blogfa.com

سلام اقای با معرفتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
خوبی؟
سلا متی؟
واقعا اینه رسمش؟
خیلی از دستت ناراحتم از اون ور ایدی هام جن گیر شدن با لا نمی یان از ای طرفم وبلاگ مشترکمون ناز می کنه اصلا و ابدا باز نمی شه یعنی این چند روز منتظر بهانه هستم که به یکی بتوبم
حالا چی از شانس بده مامانم قرعه به نام اون می یوفته فقط
خلاصه قات قاتم بابا یه فکری کن ببین ایدی که حالا یعنی فعلا باهاش می یام بالا رو برات می زارم حتما برام اف بزار
بی معرفت بازی هم در نیار خوا هش می کنم
پس تا بعد بای بای!!!!!!!!!!!!!!!

سلام یلدا خانوم شاکی...
ممنون..بد نیستم...
چی شده باز؟؟

بیا هرچی میخوای سر من بتوپ راحت بشی..خوبه؟؟
صبور باش خانوم گل...دیدی الان درست شده همه چی...

یلدا سه‌شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 08:52 ب.ظ http://www.ashke-bi-seda.blogfa.com

این ایدیمه بالای وبم تو نظر نگاه کن همین نظر هاااااا
تو به یاهو دات کام کاری نداشته باش فقط ای دی
راستی اسم وبلاگ هم برام بزار همون جینگیلی و ....
کامل هاااااااااااااااااا

دیدم عزیز..ممنون گذاشتی واسم...
مرسی..میدونم...

باران سه‌شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:19 ب.ظ

سلام داش علی
فقط میتونم بگم دعام کن...تو حرم امام رضا(ع)
راستی فوق العاده بد قولی!!!!!!!!!!!!!!!

سلاممممممممممم ابجی خانومی گلم...
دعات کردم عزیز..خیلی خیلی زیاد...همون تو حرم...پیش امام رضا...
بد قول نیستم..نشد به خدا...اونروزی اینقده کار داشتم که حتی نیم ساعتم تو خونه نبودم...معذرت به هر حال...ولی به قولم عمل میکنم..مطمئن باش...

مریم چهارشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:56 ق.ظ http://yohoho.blogfa.com

من دومم دیگه...نه؟
به من چه؟ستاره جون خب همه ی حرفاتو و یه نظر می نوستی دیگه....اول که شدی...بقیه مکان ها رو واسه ما می ذاشتی....
خوش بگذره...
خوش به حالت چه قدر عروسی دور و برته...منم می خوام...
بعدشم که این ورا میای نایب الزیاره هم باشی...خودم الان ۲ هفته ای هس که نرفتم...احتمالا تا ۲ هفته دیگه هم نمی رم...
مراتب تبریک و تسلیت من رو بابت خرید اسب سیام و فروش خر سیاه بپذیرید...
خوش باشی...
فهلا....

نیدونم...
خندهههههههه...اره تو دومی..اصلن اولی..ممنون...
ممنونم...
بیا باشه واسه تو...عروسیا رو میگم...
بودم عزیز...واسه همه دعا کردم و نایب زیاره همه بچه ها بودم..تو اونجا هستی پارتی داری..مارو دعا کن...
چشمم..ممنونیم..مرسیییییییی..:دی
تو هم...
فعلا...

شهرزاد چهارشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 05:02 ب.ظ

ســــــــــــــــــــــلام ژیگولـــــــــی گــــــــــــــــــل:
چه طوری؟خوبی؟سلامتی؟
همیشه به سفر و عروسی ایشالا!!!!
مبارک ماشین مشکیـــــــت!!!!!!
ماشین که افتاد تو خرج باید همون اول بدیش بره به امون خدا!!!
ژیگولی باز زیاد نوشتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من حوصلم خوبه تا ته میخوانم یکی که اعصاب مصاب نداره همون اول صفحتو میببنده!!!عزیز تو بچگیت مطمئنن انشات ضعیف بوده که خلاصه نویسی بلد نیستی!!!!!!چشششمولک!!!
بیا یه چند جلسه پیش خودم انشات و خلاصه نویسیت میشه تـــــــــــــــــــــوپ!!!
قربونت!!
مواظب خودت باش!!
به منم بی معرفت یه سر بزن!!!!
اینقده عروسی نرو آخر سر خودتم پا گیر میشی ها؟؟؟؟؟؟؟!!!!
فعلا.......

سلامممممممممممممم شهرزاد خانومی عزیز...
بد نیستم..مرسی ممنون...
ممنون...
مرسیییییییییی...
اره دیگه...پدرمو در اورد لامصب..ولی راحت سشدم بلاخره...
اره دیگه..ژ یگولی زیاد ننویسه کی بنویسه؟؟
همون تو که حوصلت زیاده خدارو شکر هزاران بار..بقیه هم که میخونن و حوصله دارن عزیزای منن . اونیی هم همون اول میبندن صاحب اختیارن..خوش باشن...نه انشام که خوب نبوده..انشهای دختر خالم خوب بود واسه منم مینوشت میرفتم سر کلاس میخوندم ۲۰ میگرفتم...:دی
ااا..یادم میدی..ممنون..میام حتما...:دی
چشمم..تو هم باش خانومی...
به خدا این چند وقته خودت که میدونی نوشتم..گرفتار بودم..کامپوترمم خراب بود..ولی چشم میام حتما...
عمرا..خندهههه...

فعلا عزیز...

مهدیه چهارشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:38 ب.ظ http://www.khabzadegan.persianblog.ir

خوش به حالت . رفتی مشهد. میگم عجب موسیقی داره وبلاگت به ادم ارامش میده . من ناخود اگاه یاد سمفونی بتهون افتادم. خونه ما هم بیا.( خونه = وبلاگ) وسیله واسه پذیرایی هم بخر ما پول خرید نداریم

اره رفتم و برگشتم..منون...ااا جدی..اره خیلی دوسش دارم...چه جالب...

چشم عزیز..حتما...
اونم به چشم...:دیممنون...

آرامیس پنج‌شنبه 15 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 05:15 ب.ظ http://mem00l.blogsky.co

سلام من اومدم یه وقت نیای اون وراا ها


بابا دمت گرم دیگه

سلام عزیز...

ممنون..به خدا گرفتارم...ولی چشم..میام...

اقلیما پنج‌شنبه 15 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 05:59 ب.ظ

سلاااااممممممممم
خوبییِ؟؟؟؟
آخیی دادیش رفت؟؟
خوش به حالت این همه عروسی.من که واقعا دلم لک زده واسه ی یکیش!!!
ایشالله روزی خودت.
سفر بی خطر.خوش بگذره.منم فراموش نکن(دعا)
فعلا بای تا های

سلامممممممممممممممم اقلیما خانومی گل...
بد نیستم..مرسی...
اره دیگه..سه طلاقش کردم رفت..راحت شدم..:دی
چه خوش به حالیی...؟
ایشالا خدا قسمتتون بکنه شما هم..حالا یهو دیدی خودت عروس شدی که دیگه هیچی..خندهههه...
همون اره..:دی
ممنون..مرسی...حتما..خیلی خیلی دعات کردم..راست میگم..خیلی به یادت بودم...
فعلا عزیز...

شازده کوچولو جمعه 16 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:09 ب.ظ http://shazdekoochooloo8668.persianblog.ir

چه عجببببببببببببببب...
بالاخره تنبل خان دست به کیبورد شدند..
راستی من میخوندم قبلنا اینجارو
ولی اولین باره که نظر میدم هاااا..(سووووووووووووووووووت)

عجبی نیست..:دی
شکنیم دیگه..:دی...تنبل خانا هم بعضی وقتا دست به کیبورد میشن...
اها..ممنون..هم واسه خوندن اینجا و هم واسه کاکمنتت که خوشحالم کرد خیلی.مرسی..بازم بیا...

منا جمعه 16 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 02:48 ب.ظ http://man-o-del.blogfa.com/

سلام
خوبی؟
خوشحالم که بالاخره اپ کردی یه ذره شو خوندم گفتم بیام فعلا نظر بذارم تا بقیشو بخونم
این همه وصلتی که تو خانواده دارین مبارک باشه

سلام عزیز...
مرسی خوبم...
ممنونم..مرسی عزیزم...
مرسیییییییی...

صمیم شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 05:54 ق.ظ

تو چرا نمیای از کافی نتی جایی بنویسی؟ مردیم بابا!!!

خدا نکنه صمیم خانومی گلم...

اخه وقت نشد اونجا اصلن...معذرت...

مریم شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:16 ب.ظ http://maboodeman.persianblog.ir

سلام داداشی
دلم برات ۱ ذره شده
تو که اصلن حال ما رو نپرسی

سلاممممممممممممممممممم گل خانومم...
منم همینطور عزیز...
به خدا نبودم...معذرت...

[ بدون نام ] یکشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 07:19 ب.ظ

جانم...

دوست پاییزی یکشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 07:22 ب.ظ http://mehr-64.blogsky.com

سلام
خوش به حالت..حسابی کیف میکنی ها...اون از عروسی ها اونم از مشهد رفتن..من کلی دلم هوس عروسی کرده..مشهد رو که دیگه نگوووووووووو
حسابی التماس دعا دارم..
ایشالا بهتون خوش بگذره..
ماشین جدیدم مبارک..
همیشه موفق و شاد باشی

سلام عزیز...
عروسی که بد نبود..ولی مشهد خیلی خیلی خوب بود..جاتو خیلی خالی کردم..حسابی هم دعات کردم..واسه همه بچه ها دعا کردم...
ممنونم...
مرسی...
تو هم عزیز...

پرشیلا دوشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:55 ق.ظ http://www.pershilae.pershianblog.ir

سلام
آپم یه سر بیا

سلام عزیز...چشم...

توت کوچولووووووووووو دوشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:24 ب.ظ

واییییییییییییییییی من بیست صفحه کامنتیده بودم یعنی برات سند نشد؟؟!!:(((((((((((((((((((((((((((((۰

نهههههههههههههههههههههههههه!!!

منم دعا میخوام! خیلی مخصوص باشه هااااااااااااا!!

تاتا

غمگین شدم:(((((((((((((((((( کامنتم رفت هوااااااااااا

سلام عزیز...

چرا خانوم خانوما..سند شده..جوابم دادم الان..فقط اونروزی عجله داشتم وقت نشد جواب بدم و تایدش کنم...معذرت...

باور کن خیلی پیش امام رضا دعات کردم..خیلی خیلی...مخصوص مخصوص...

غمگین نباش خانومی..کامنتات پیش من محفوظ بوده..الانم که دیگه جواب دادم...ممنون...

منا دوشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 07:33 ب.ظ

سلام علی جان
چطوری؟
چه اهنگ جالبی رو وبت گذاشتی تو اوج سگ اخلاقی و گریه خندم گرفت
قلمت بی نظیره

سلام منا خانومی عزیز...
خوبم مرسی...
خدا روشکر یه خنده ای رو لبات نشست..اخه واسه چی اینقد گریه..نگرانتم...میام حتما پیشت...
ممنونم..نظر لطفته عزیزم...

رضا سه‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:54 ق.ظ http://smsjok.blogsky.com

سلام
از وبلاگت دیدن کردم بسیار عالی بود لطفا لینک من را در لینک دو ستان قرار بده ممنون
http://smsjok.blogsky.com
بزرگترین سایت اس ام اس و شعر
با تشکر

سلام اقا رضا...
ممنون...
چشم...وقت کنم حتما...
مرسی...

نگین سه‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:05 ق.ظ http://ariai.blogsky.com

سلام علی جونم
خوبی؟
علییییییییی چطوری؟
چی شده؟
نگرانم کردی علی؟
بابا تو همیشه یه دفعه به هم میریزی؟بگو چی شده؟
من منتظرم هاااا.....
مسافرت خوش گذشت؟
دلم برات تنگولیده بود...
چند روزی تلفنم یکطرفه بود نمیتونستم بیام نت...چه خبر شده اینجا....
(ناراحت)

سلام نگین خانومی جونم..مرسی عزیز...
حالم بهتره...
یه مشکلی بود که نگم بهتره..ولی خدا بخواد داره حل میشه نگران نباش...
اره دقیقا..همیشه من یه دفعه ای بهم میریزم..ولی خداروشکر داره حل میشه...
ایی..بد نبود..جات خالی...
منم همینطور.به خداها..خیلی زیاد...
ناراحت نباش عزیز..همه چی درست میشه ایشالا...

نگین سه‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:07 ق.ظ http://ariai.blogsky.com

بازم سلام
علی جوابمو ندادی
چرا میگی اسمه وبلاگمو عوض نکنم؟
آخه شرط بندیه...
عوض نکنم که کم میارم...(نیش)
حالا بذار عوض کنم.....تو نیای تو وبلاگم که من دق میکنم...
این حرفو نزن...
علیییییییییییییی میزنمت هاااا
زود بیا....
زووووووووووووووووددددددددد بیاااااااااااااااااااااااااااااا(جیغ)

سلام نگین خانومی عزیز...
نبودم اخه که بخوام جواب بدم...
اخه اسم به این خوبی سر این شرط بندیای بچه بازی..از تو بعیده نگین این کارا...
هر جور راحتی گلم...من که هرچی باشه اسمش میام..بیخ ریشتم...
جان علی؟؟
چشممم..چشم عزیز....

جیغ نزنن...گفتم که چشم خانوم خانوما...

شهرزاد سه‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 11:24 ب.ظ

سلام ژیگولی عزیزم:
خوبی؟سلامی؟؟
تو منو نگران کردی اخه!!!
*#######*
___*##########*
__*##############
__################
_##################_________*###### ##
_##################_______*###########
__##################_____*#############
___#################*__################
____##################################
______########## بدو بیا که #######
_______#############################
________###########################
__________###### آپم ##########
___________*#####################
____________*##################
_____________*###############
_______________#############
________________##########
________________*########
_________________######
__________________####
__________________###
___________________#
مواظب خودت باش
فعلا....

سلام شهرزاد خانومی گلم...
مرسی عزیز..خوبم...
نگران نباش عزیز..هنوز زنده ام...۰چشمک)...
چشمم..تو هم همینطور...
فعلا...

بهاره چهارشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 07:37 ق.ظ http://2khtare-khorshid.blogfa.com

منم یه مدت مسافرت بودم، برگشتم.
خب تو هم که حسابی بهت خوش گذشته!
مشکلت هم هرچی هست امیدوارم زودتر حل شه.خیلی اهمیت نده.می دونی که هیچ چیزی حل نشدنی نیست :)

اها..به سلامتی...خوش گذشت ایشالا؟؟
اییی بد نبود...
ممنون عزیز...اره میدونم..حل میشه همه مشکلات...

نیلوفر چهارشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 07:47 ق.ظ

سلام...چی شده علی جان؟
نگرانم کردی...زود بیا بگو چی شده باشه؟

سلام نیلو خانومی...
ببخشید عزیز..امشب یه پست میزارم..نگران نباش عزیز...

نیاز چهارشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:31 ب.ظ

سلام علی جان
خوبی؟؟
خیلی وقته ازت بیخبرم...
بابا من که ار روز اول معرفت درست حسابی نداشتم ولی دلم به معرفت تو خوش بود تو هم که این روزا نیستی...یعنی هستی اما در واقع نه مثله همیشه و نه برای همه
نگران شدم بابت پست اخرت ...چی شده؟؟
زودتر بیا توضیح بده...

سلاممممممممم نیاز خانوم گلم...
خوبم عزیز..مرسی...
کم سعادتیه منه گل خانوم...
اختیار دارین خانوم خانوما .معرفت شما بهم ثابت شده هست عزیز...جدی میگم...
به خدا چند وقتیه خیلی گرفتار بودم و بعدم که یه هفته ای مشهد بودم و بعدشم که حال خودم و بعدشم که این کامپوتر لعنتی..نمیخوام توجیح کنم ولی همه اینا دستا به دیت هم میده تا من به نظرت بی معرفت بیام شاید..ولی به خدا اینطور نیست..همیشهع به یاد همه شماها هستم..حتی اگه اینجا نباشم...
یه مشکل بود که تا حدود زیادی حل شده عزیز نگران نباش...
چشم..اینم توضیح...

نگار چهارشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 06:39 ب.ظ http://nazdelak.persianblog.ir

سلام ژیگولو جان.حالت خوبه؟زیبا و جالب مینویسی.به منم یه سری بزن خوشال میشم.راستی لطفا اگه میشه منو با نام نازدلک لینک کن ممنون میشم.بعد بم اطلاع بده.منم لینکت میکنم.راستی چی میخونی؟

سلام نگار خانوم...حالم الان بهتره عزیز...ممنون واقعا..نظر لطفته عزیز...چشم حتما...دیدم کامنتاتو عزیز..ممنون واقعا..به خدا این از شانس بده من بوده که درست زمان اشنا شدن باهات هم خودم حالم خوب نباشه و هم کامپوترم خراب باشه..ولی حتما هم لینکت میکنم و هم میام وبلاگت..ممنونم...
چی میخونم؟؟ دانشگاه؟؟ معماری خوندم...

نگین چهارشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:53 ب.ظ http://ariai.blgosky.com

سلام علی جونم
خوبی گلم؟
کجایی؟
هنوز نظراتم تائید نکردی که
ژیگولو جون نگرانم
زود بیا
آهان فهمیدم
شیطونی میکنی الان دیگه

سلام نگین خانومی عزیزم...
مرسی اره خوبم عزیز...
همینجاها..زیر سایه پروردگار و کنار شما عزیزانم...
به خدا همین الان که ساعت ۱۲:۳۰ شبه کامپوترم درست شده و دارم به کامنتا جواب میدم..معذرت واقعا..
نگرانم نباش عزیز...میدونی که بمیاش افت نداره..:دی
چشممم...
شیطونی؟؟ نه بابا..شیطونی کجا بود...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد