تولد...

ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام...

 

خوفین؟؟؟

 

میگما...

 

۲۷/۱/۸۷ هست امروز که دیگه الان اخراشه و داره تموم میشه...

 

الان امروز من به دنیا اومدم...یعنی امروز روز من بود..روز

مخصوص من...روز تولدم...

پارسالم گففتم..امروزمو دوست دارم خودم...همه ادما

دوست دارن به نظرم روز تولدشونو ولی خیلیا انکار میکنن...

 

 

خلاصه که وارد بیست و پنجمین سال زندگیم شدم امروز...

 

راستش یه جورایی خودم باورم نمیشه که من ۲۴ سال از

عمرمو پشت سر گذاشتم...فک میکنم خیلی عقبم از

زندگی...یه ۴..۵ سالی عقبم.هم حس میکنم که عقبم و هم

 اینکه واقعا هم عقبم..همینه که ناراحتم میکنه فقط..ولی

خب نباید مهم باشه واسم اینجوری که میگن..باید از این به

بعد و سعی کنم عقب نیفتم از خودم..زندگیم..روزگار...

 

 

ممنونم و خیلی مرسیی از بچه هایی که تبریک

گفتن...گیلاس خانومی..بهار..نگین که هنوزم شک داره که

کی یه اخرش این تولده من...مرسیییییییییی...

 

همین دیگه...اومدم بنویسم امروز تولدم بوده که یهو سال

دیگه یادم نره کی به دنیا اومدم...

 

فعلا...یا حق...