آ مپول...

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام...سلام سلام...

خوفین؟؟ خب خداروشکر...

 

اول بگم که کامنتاتون پیش من تو همون صندوقچه چیزای با ارزشم پیش من محفوظه خیالتون راحت باشه که نخوردمشون... ولی چون باز اقای داداش زحمت کشیدن و کامپیوتر بیزبون که یه چند ماهی راحت بودو ویروسیش کردن اساسی نمیتونم به کامنتاتون جواب بدم..اومدم چند خط حرفامو بینیویسمو که دلم تنگولیده واستون تا بهدش که اینو درستش کنم بیام جواب بدم و تاییدشون کنم کامنتارو...بدبختی هم اینه اون ویروسی میکنه و قشنگ که داغون شد ایندفعه من با کمک پسر عمه جان باید بزنیم تو سر این کامی بیزبونو خودمون تا درستش کنیم......شیطونه میگه بزنم ناکارش کنما...

بعدش اینکه...

مرسیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی و ممنونم به خاطر تبریکاتتون..مرسی واقعا...

 

خب همونطور که گفتم این هی خودش خاموش میشه روشن میشه ریستار میکنه دیگه هیچ ق غ ل ط ت ی نیست که نکنه  من زودی بگم چرت و پرتامو برم...

از ۵ شنبه صبح شروع کنم که اقا ما بعد مدتهای مدیدی رفتیم این دفترچه اماده به خدمت!!! رو پستش کنیم بعد به خاطر مشکل تنفسیم این پزشک معالجم تو فرمش نوشته مشکلمو بعد رفتم پستش کنم گفتن باید فرم درخواست معافی رو پرش کنی و بعدم پست کنی..(بیا یه بارم ما تو زندگی انسان وار رفتار کردیما اینا نزاشتن)خلاصه بخشنامه هم اومده جدیدا اینایی که درخواست معافی میدن اول قبل پست کردن مدارک باید واکسن بزنن..هیچی دیگه ماهم رفتیم فرتی واکسنو زدیم به رگ..اونم دوتا..یکی این بازو یکی اون بازو..بعد اونایی که اونجا بودن هی میگفتن نترسیدی؟؟ چطور بود..چرا میخندی خره؟؟ مام گفتیم بابا بیخیاللللل چیزی نمیشه که...کار نداریم تا شب اینور اونور بودیمو دنبال کارا شب که بیکار شدیم اومدیم بخوابیم دیدیم نع..مث اینکه یه چیزی میدونستن اون بد بختا..آی درد گرفته بود..آی درد گرفته بود.. خوابیدیم صبح پاشدیم دیدیم نچ بهتر نشده هیچ بدترم شده...درد سرتون ندم..به همه اون دردا تب و لرز خفن هم اضافه کنین..دیگه ما از پا افتادیم...عینهو این معتادای تو ترک(حالا من تجربه نکردمافکر بد نکنین..اینطوری که میگن) همه استخونام درد میکردم..شب رفتیم دکتر نسخه اماده گذاشته بود اونجا گرفتیم اومدیم بیرون تازشم ناهمرد یه امپول پنیسیلینم داده بود اونم نوش جان کردیم با اجازتون که هنوزم که هنوزه جاش درد داره خفنننن.. بهدش تا فرداش همینجور اون تب لرز بود دیگه یکم تو روز بهتر بود ولی شبش باز همون اش و همون کاسه...دوباردیدیم نع مث اینکه شوخی شوخی داره جدی میشه..باز به اسرار مهربانانه مامان جان رفتیم دکتر...خدا خیرش بده ایندفعه یه داروهای دیگه ای داد دیگه تا فردا بعد از ظهرش که دیروز باشه کمکمبهتر شدم امروزم دیگه به تشخیص دکتر ژ یگولو از خونه زدیم بیررون دنبال کارو بارامون..ولی ظهر خیلی سردرد داشتیم که اونم بیخیالش شدیم خودش خوب شد تا شب......قصه ما به سر رسید کلاغه بیشنمیدونم چه غلطی کرد رسید..نرسید.....

خلاصه که اینجوریا بود..

 

حالا هم این کامی یعنی داره منو..ببخشیدا بخشیدا روم تو تیفال گلاب به روتون داره جر میده بعدم خودشو... از بس همه غلطی داره میکنه... بقیه سخنها بماند برای بعد..که طبق معمول معلوم نیست کی...

 

مواظبت خودتون باشین تب نکنین مث من بشینن آمپولتون میزننا..گفته باشم...

یا حق...فعلا...