ها... چیه خب؟؟

سیلاممممممممممممممممممم..سیلام سیلام... (اوخ الان باز دوستان میان میگن حرمت کلمه رو شکوندم...

سلاممممممممممممم...

چه حال چه احوال؟؟ خوبین خوش میگذره؟؟؟

خب به سلامتی...

 

همین اول بگم که..

از اینکه دیر به دیر میام می اپم خودمم خیلی ناراحتم..ولی از یه جهت دیگه حس میکنم نوشته هام هر چند از اولم چیز به درد بخوری نبوده ولی الانه دیگه حس میکنم همش شده مث هم.نمیدونم والا... ..

خب شی بگم؟؟

امشب دعا کمیل بودم...یه جلسه خوانوادگی داریم دور هم جمع میشیم یه دعا کمیل هم میخونیم...بد نیست خوبه... امشب نمیدونم امشب نظری چیزی داشتن یه اخونده هم دعوت کرده بودن روضه بخونه... یعنی خدایی اوج اعتماد به نفسو باید تو این قشر زحمت کش!!! دیدو یاد گرفتا......تازشم اینقده هم متلک به این خانوما گفت که چرا حرف میزنن که نگو......

تازه تازشم اش رشته هم پخیته بودن خردیم...اونایی که دوست دارن جاشون خالی......

دیگه همین چیزا دیگه... تازه ۱ ماه پیشی توو دعا قبلی خونه پسر خالم اینقد محکم دعا رو خوند این پسر خالم که بلند گو سوخیت...داییم خوچحال شد...

از همه اینا گریه اورترش این بود که بنده از دست بچه های وضول فامیل واسه گوشیم کد گذاشتم که همینجوری سرشونو مث گوسپند میندازن پایین میرن تو گوشی ادم وضولی ضد حال بخورن..به هدفمم رسیدما..ای حال کردم آی حال نمودم... ولی این پسر دایم اینقد کد وارد کرد اینقد گوشیه ارور داد که بعدشم که خودمم کد درست و وارد میکردم ارور میداد زبون بسته... دیگه یه ساعتی بیخیالش شدم بعدش که کد رو وارد کردم باز شد... کلی شادمانی نمودم واسه خودم...

خالا تو این گوشی هم هیچی نیستا ولی خب یه وسیله شخصی بید گوشی خوهشم نمیاد کسی بخواد ف ض و ل ی کنه... البته نه هر کسیا..کَس داریم تا کَس..

 

اینم از این کارای ما...

خب دیگه شی بگم؟؟

اهان بلاخره بعد اینهمه وقت جواب نظام وظیفه واسه خدمتم اومد...

اول تمام اون مدارکی رو که فرستاده بودما پس فرستادن فقط روش یه مهر زده بودن که مشخصات شما در رایانه ثبت گردید درخواست شما انجام شد..منتر دعوتنامه برای شورای پزشکی باشید...

این دعوتنامشم بعد ۶..۷ روز دیروز اومد... تا ۱ ماه وقت دارم..باید برم بیمارستان پیش نمیدونم چندتا دکتر..

خدایا این دیگه چه کاری بود مارو گرفتارش کردیا...من میخوام برم سربازیییییییییی...

خدا دید بد فرم نشستین شماها رفتن منو ببینین و به کله کچلم بخندین داره ضد حال میزنه بهتون...ایول خدا جون دست درد نکنه......

خلاصه که همچنان الافیم...

 

دیگه شی بگم؟؟ باز حرفام یادم رفت من...

من باز ویارم گرفته.من دیگه این ماشینو نیمیخوااااامممممممم...

من یه ماشین سفید میخواممممممممممم...یه ماشینی که ظهر وقتی یه سادت تو افتاب میمونه یه جایی وقتی میری میشینیی توش مث تنور باشه و تو که میشینی تو ماشین جزغاله بشی تا خونه...

اصلندش من زانیتا میخوام...زانیتای سیفید...

یه بند خدایی هست از اشناها بنده خدا به زانتیا میگه زانیتا...کلی میخندیم بهش..خودشم باهامون میخنده...

خلاصه که از من میشنوی ماشین مشکی نخرررر عییزه من...جزغاله میشی مث من..حالا از من گفتن بود...

ولی کلا اگه دست خودم بود و زیادی پول داشتم ۶ ماه یه بار ماشینمو عوض میکردم..من نمیتونم یه مدت طولانی یه ماشینو نیگر دارم...

خلاصه که یه زانیتا سیفید بیا با ماشنم عوضش کنم...ثواب داره مادر دل جوون مردم شاد میشه......

خب دیگه مخم تعطیله دیگه چیزی یادم نمیاد..برم بهتره...

راستی جهت اطلاع...

صندوق ذ خ ی ره  ارزی تهشو در اوردن اقایون...دیگه خیال خودشونو راحت کردن... هیئت امناشم منحل کردن اقای قشنگ خان رفت پیکارش... هییی خداااا...

خب دیگه..مواظبت خودتون باشین..بچه های خوبی باشین تو سر و کله همم نزنین اروم بشینین بازیتونو بکنین تا من برگردم......

فعلا..یا حق...