۱۵

سلامممممممممم...

حالم بهتره...شما خوبین؟...

احساس میکنم یه عالمه حرف دارم واسه گفتن یه گوش بیکار میخوام که بفهمه چی میگم...نمیدونم شایدم حرفی نباشه ها...

ولی نه احساسم به من دروغ ق نمیگه...حرف دارم واسه گفتن...

یه جفت گوش شنوا و بیکار میخوام...

الان سردم شد...اخه هم کولر روشنه هم پنکه ...نمیخوام هیچ کدومو خاموششون کنم ...

فکر کنم امشب دارم چرت مینویسم (یخورده از همیشه بیشتر )...

ولی نه چرت نیست اینا...حقیقته...

شما ها هیچ وقت سردتون میشه؟

چیکار میکنید سردتون که میشه...؟

الان داشتم به این فکر میکردم که اگه من اینبارم این درس وامونده ریاضی رو بیفتم چی کار باید بکنم ...بهش که

فکر میکنم حالمو بهم میزنه...از درس خوندن زده شدم...

کاش یه چهار واحد درسای تخصصی معماریمو داشتم...با اینکه میدونم خیلی از شبامو باید به خاطر پروژه اخر ترم بیدار میموندم ولی خیلی حال میداد...واقعا روحیم عوض میشد...

اخه این ریاضیم شد درس؟

یکی بیاد منو از دست این ریاضی نجات بده...

ولی این تابستونی استاده خیلی سخت گیر بود ...میگفت هرکی به جلسه اخر این کلاسا برسه پاس میکنه درسو...منم رسیدم به جلسه اخرش...

شماها میگید پاس میکنم ایا؟؟؟

فردا هم باز جمعه هستش ...

نمیشد مثلا ماهی یکبار جمعه میشد...خیلی خوب بودا ...نه؟؟؟

خوب بود دیگه...

خوب دیگه هیشکیم پیدا نشد باهاش حرف بزنم...

برم دیگه...

خدایا تو رو جون هرکی دوست داری درصد دلگیریه این جمعهه رو کمش کن...تازه حالم بهتر شده...آره قربونش...هرچی تو کردی...

فعلا...بایتون...