کشیدمش...

سلامممممممممممممممممممممممممممممممممم...سلام...سلام...

خب..دیروز بلاخره بعد از اون درد کشیدن اونشبش خیلی خیلی وحشناک و خفن بود دیگه عزممو جزم کردم و دلو به دریا زدم و رفتم شنا..نه ببخشید رفتم دندون پزشکی...(ممنون متشکر..نه تشویق نکید..خجالتم ندید اصلا کاری نبود... )...

رفتم پیش دکتر و با بغض... بهش میگم اقای دکتر دندونممممممم... ..دکتره میگه اخی طفلی بچه دوساله...منم عصبانی..اومدم یه چی بهش بگم که دیدم اشناست زشته یهو میره پیش بابام سوتی میده ابرومو میبره..اخه رفیقه بابامه...گفتم بیا یه نیگا به این طرف دهنم بکن ببین کدوم نامردی منو اینجور داره نابود میکنه از درد حدود ۱۵ روزه... میگه اخه مگه نمودونی کدوم دندونته...؟ میگم نه خب اگه میدونستم که تو رو میخواستم چیکار...

خلاصه که بعد از یه ساعت معتل کردن الکی پاشده اومده بالا سرمو همینکه دهنمو باز کردم ببینه میگه عقلته...

بهش میگم اخه من که همین ۲..۳ ماه پیبشی کشیدمش یه دونشو اونم به دستای توانمند خودت..میگه اونیکیشه...من: ...دکتر: ...من:

گفتم خب چیکارش کنم...میگه برو بکشش...

منم کلی نگاه عاقل اندر سفیه و از این چیزا بهش کردم و بهش میگم خب مثلا من الان اومدم پیش دکترا که مثلا شما باشی...فک میکنم البته ها...ااا نکنه اشتباهی اومدم

بهم میگه نه اخه میدونی چیه؟..میگم نه..میگه ببین الان صبحه و من دست تنهامو این دندونای تو هم که مث همه دندونا نیست که...دوباره من: ...

میگم خب پس چرا اوندفعه ای کشیدی اونیکیشو..میگه خب اون فرق فوکولید...میگم چه فرقی...که اخرش گفته این دندون عقله پایین یهویی عکس میخواد یا موقع کشیدن جراحی و بخیه و این چیزا میخواد منم مجهز نیستم زیاد بیا برو این کلینیکی که من ادست میدم...

گفتم خب باشه بابا..

اره دیگه ادرسو گرفتمو همی روان شدیم به سوی کلینیک...

حالا این کلینیکه هم یه جای شلوغ ق شهر(سه راه شحنه...قابل توجه نیاز خانومی که اینجا هست میدونه کجاست)..مگه پیدا میشه..تا اینکه یهویی تابلوشو دیدم دیگه با هزار مکافات سه تا کوچه پایینتر ماشینو گذاشتمو رفتم تو کلینیکه...

حالا رفتم پایین میبینم واییییی خداتا ادم جورواجور اونجا نشستن تو صف... ..داشتم میرفتم بیخیال بشم و برم پی کارم که یادمو درد نصفه شبیه اومد گفتم حالا که اومدم بذار تا اخرش برم ...هیشکی هم که نبود بگه بهم اره برو من باهاتم..تو میتونی و اینا که... ...

دیدم نه اونجوریا هم نیست خلاصه که تا اخرش که از شر دندونه خلاص شدم یه نیم ساعتی بیشتر نشد...

اخه گله ای کار میکردن اونجا لامصبا ...۶ تا دکتر بودن و یه ۷..۸ تا از این دانشجویایه دندنونپزشکی که واسه چه میدونم اسمش کار اموزیه چیه اینه بودن...

ولی دکتره وقتی داشت دندونمو میکشید میخواست خفم کنه... اخه لامصب ریشه که نبود..حدود یه سانتو نیم...وقتی کشیدو کرد تو بپلاستیک گذاشت کف دستم گفت ببین این بوده بلای جونت..خودم که دیدم وحشت کردم... ولی خیلی اذیت شدم..هم من هم دکتر بدبخت..با تمام زوری که داشت به این انبرا وسیله هاش فشار میاورد..مگه کنده میشد لعنتی..خلاصه که خیلی مقاومت میکرد...

اره دیگه از دیروز تا حالا هم زیاد اذیت نکرده رو به بهبودیه...

ولی من موندم اخه این چه کاریه...

همین خود من حدود ۴...۵ سال پیش به علت بزرگ بودن بقیه دندونام جا نداشت میخواست دندون عقلام در بیاد سرویسم کرد تا بیرون اومد..حالا دوباره منو بیچاره کرده تا بکشمشون..اخه ادم بی عقل چیکار به این همه دندون عقل داشته خدا؟؟؟هان؟؟؟

حالا همون دکتر اولیه شمرده حدود ۵..۶ تا از دندونامو باید برم پر کنم... مامانننننننن...

از شنبه گفته برم پیشش...

حالا نمیدونم مقاومت کنم و نرم تا بشه مث اینیکی که ایگده اذیت کرد...یا مث بچه ادم پاشم برم درستش کنم؟؟؟

اره دیگه این بود سرگذشت یه دندون بد...

دیگه اینکه این سریال باق مزفرم قسمت اخرشه امشب... ..اخه چرا؟؟؟

ماه محرم داره میاد دیگه...تو شهر ما تا سیزدهم محرم که غوغاست...حالا پست بعدیم میگم چه جحوریاست..دوست دارم..خیلی جالبه...

خب دیگه خوب خوش بدون درد دندون باشین همگی...

فعلا..بایتون...

 

پ.ن : امشب قد ۱۰ تای بچگیا دلم گرفته...امشب قد همون ۱۰ تای بچگیا دلم گریه میخواد...امشب دارم میرم قد همون ۱۰ تای بچگیا بشینم گریه کنم...

اینو الان اضافه کردم..ساعت ۱۱:۱۱ دقیقه شبه...