محرم...

سلام...

راستش میدونم دیر کردم ایندفعه...خیلی چیز واسه گفتن دارم..خیلی حرف واسه زدن دارم...

فقط چیزی که ندارم یه ذهن ازاده که بتونم جمع و جورش کنم مطالبو...و حرفایی که میخوام بزنمو...

تو اینروزا عجیب ذهنم مشغوله...اینقده بعضی وقتا تو فکر و خیالاتم غرق میشم که متوجه گذر زمان نمیشم...

تو  این ایام با ارزش و معنوی خیلی به دعاهاتون محتاجم...خیلی...

محرمو خیلی دوست داشتم از بچگی و الانم دارم...با اینکه اگه یکی از نزدیک ببینتم میگه این ادم چه احمق بیخیالیه...اصلا انگار نه انگار...ولی اینجور نیست...

سالای دیگه بهتر بود حس میکنم اخه یه هیئاتی مسجدی تکیه ای جایی...ولی امسال بد جور داغونم...حوصله اینکارا رو ندارم...احترام این ایامو دارما...فک نکنین اینقد دیگه بی شعورما نه اصلا...

ولی خیلی همیشه تاسوعا و عاشورا رو دوست داشتم...به خاطر غم بزرگی که تو این دو روز هست...به خاطر مراسمش...اوج عذاداریا...

نمیدونم دقت کردین یا نه یا اصلا جاهای دیگه هم همینجوره یا نه...که فک کنم همینجور باشه...عاشورا تو زمستون یخبندونم که باشه بازم خیلی خیلی روز گرمیه...روز عطش ناکیه...روزیه که هرچی بیشتر اب بوخوری بیشتر تشنه ات میشه...عین اینکه اب شور بخوری...واسه من که اینجوره...حدود ۳..۴ ساله که تقریبا عاشورا و تاسوعا تو زمستونه فصل سرما...ما هم همیشه روز عاشورا میریم روستامون..خیلی شلوغ میشه ما هم همه ساله میریم..یه چند سالی نرفتیم البته ها ولی بقیه سالا روز عاشورا اونجا هستیم...روستای ما هم یه جاییه که خیلی سرده هواش تو زمستون و بیشتر این فصل برف و یخه...ولی خدا شاهده تو این روز عاشورا به قدری هوا گرم میشه که هیچ وقت نمیتونی تو اینرور حس کنی یه زمونی برف بوده اینجا...

من فکر میکنم یکی از عظمتای امام حسین(ع) و روز عاشورا که هنوزم مشخصه همین یاد اوریه داغ بودن صحرای کربلاست...

همون احساس تشنگی کردن تو این روز گرم حی بعد از ۱۴۰۰ سال حدودا...

میخواد یه ذره به خودمون بیایم..قدر نعمتامونو بدونیم و شکر گذار باشیم...به یاد لب تشنه امام حسین و بچه هاش باشیم تو اون صحرای خون و عطش...

ما یه مراسم داریم تو شهرمون که نمیدونم تا حالا هیچکدومتون دیدین یا نه...مراسم نخل برداری...

یادمه پارسال چند دفع از شبکه ۳ پخش کرد این مراسمو...

نخل یه سنبله...چه جور بگم شبیه یه گنبد بزرگه که تماما از چوب ساخته شده و خیلی خیلی سنگینه...البته کوچیک بزرگ داره و همش به یه اندازه نیست ولی خب کوچیکاشم سنگینه...روز عاشورا که میشه دور تا دور این نخلو پارچه مشکی میبندن و دو طرفشو اینه اویزون میکنن یخورده هم پارچه های سبز...

بعد درست تو ظهر عاشورا که اذان ظهر و میگن بعد از خوندن نماز جماعت ظهر کنار این نخله تو حسینیه  که حتما خودتون بهتر میدونین یکی از هدفای قیام امام حسین زنده نگه داشتن نماز بوده ..خلاصه بعد از اینکه نماز رو خوندن خانوما میرن کنار حسینیه و بیشترم بالای رواقهای حسینیه اون بالا که بهتر پیدا باشه میشینن و مردا هم اونایی که میخوان (که تقریبا همه میخوان )خودشون و اماده میکنن واسه رفتن زیر نخل...اونایی که میخوان برن کفشاشونو در میارن و پاچه ها ور میمالنو میرن زیر نخل و چوبایی که واسه بلند کردن نخله رو میگیرن مث یه صف یه صورت شبکه ای مربع مربع که بعد که همه جمع شدن و اماده با گفتن اذان نخلو بلند میکنن رو دستاشون با گفتن یا حسین یا حسین یه دور کامل دور حسینیه میچرخونن بر میگردن سر جای اول و با یه استراحت کوتا(چون میگم که خیلی سنگینه)دوباره بلند میکنن و تا ۳ بار اینکارو تکرار میکنن...بقیه ادمایی هم که نتونستن برن زیر نخل دنبال نخل میدون و تو سر و سینه میزنن و یا حسین یاحسین میگن...خیلی منظره غم انگیزیه..شاید با تعریف کردن من متوجه نشید خیلیاتون چی میگم..ولی اونجا که باشی کاملا مشخصه..همه اونایی که اونجا هستن با خلوص نیت و از ته دلشون سوگوارن و عذادار...که هیچ کدومشون واسه نزدیکترین کساشونم هیچ وقت اینجور عذا داری نمیکنن...نمیخوام تعریف کنما اصلا...میخوام بگم اینا هم عظمتو بزرگیه امام حسین و میروسنه بازم...که حتی دل اون ادمی هم که دروغ زیاد میگه نماز نمیخونه هزار جور جنغولک بازی درمیاره..کلاه سر اینیکی اونیکی میزاره ..میشکنه . تو اونروز از ته دلش شاید گریه کنه..اونروزو حداقل واسه امام حسین عذاداره..میره زیر این نخل سنگین تا یخورده از گناهانش بخشیده بشه...ادمایی که زیر نخلن همه شون با اعتقاد کامل میرن اون زیر...تو اون شلوغی هیچ پایی سالم نمیمونه...پر از خون و زخم و زار میشه ارز بس ناخواسته پا پشت پای هم میزارن...از فشاری که رو تک تکشونه...ولی همه اینا رو به عشق امام حسین میکنن...و هیچ شکایتی هم از همدیگه ندارن که اره چرا پا رو پای من گذاشتی...(حالا اگه تونستم که حتما میخوام اینکارو بکنم...عکسای این مراسمو تو روز عاشورا واستون میزارم تا اونایی که میخوان ببینن ببینن چه جوریه)...

به نظر من اینا همش بزرگواری  اون اقاها رو میرسونه... مهر اقا ابولفضل و امام حسین و بقیه بزرگواران تو دل ماها کار خودشونه...اونا خیلی بزرگن...فقط کافیه یه نظر بهت بندازن...دیگه تا اخر عمر بیمه ای...زیر سایشون...

کاش ماها معرفت داشته باشیم و اینقده ظلم نکنیم..حالا هرکدوم به نوبه خودمون یه جوری که بلدیم و از دستمون بر میاد...

خدایا شکرت که حداقل تو این ۱۳ روزم که شده به فکر خودمون نباشیم...

یه چیز دیگه...به طور معمولی ماها واسه نزدیکانمون که عذا میگیریم از روز فوتش تا هفتش خیلی زیاد و تا چهلمش کمتر عذاداریم...ولی این چه حکمتیه که واسه امام حسین و یارانش از ۱۰ روز مودنه به روز عاشورا عذاداری میکنیم تا تا سیزدهم محرم که همون سومشون باشه...نمدونم حکمتی تو کاره یا ماها اینجور عادت کردیم شایدم کار غلطی باشه...به هر حال نمیدونم...باید برم دنبالش و تحقیق کنم ببینم اخه چرا...اگه وقت کردم البته..ولی یه روز میرم حتما..اخه واسم همیشه این مسئله معما بوده...

خب خدا ایشالا عقل و معرفتمونو زیاد کنه...مخصوصا من خودمو میگم...

تو این ایام شدیدا محتاجم به دعا...دعام کنین بچه ها...

موفق باشین...فعلا...