تولد ابجی جونیم...

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام...

دارین طول سلامو؟؟؟

این طولانی بودنش میدونین یعنی چی؟؟ یعنی اینکه خیلی دلم برا اینجا و بچه هاش تنگ شده...

خوبین؟/ خوشین؟؟

اول از همه ولادت  تنها مرد عدالت و عدالت خواهی واقعی رو به همه تبریک میگم...مخصوصا به همه باباهای مهربون که خیلیاشون از تو چهرشون پیدا نیست ولی از ته دلشون مهربونن و دوستمون دارن...بابا جونم..میدونم که خیلی اذیتت کردم ناخواسته البته..ولی خب روزگاره..پیش میاره..میدونم که با اون دل بزرگت از بدیای من گذشتی و بخشیدیم...به اندازه همه اون دوست داشتنی که باید دوست داشته باشم بیشتر دوست دارم...شاید تو رفتارام نه من نشون بدم و نه تو..ولی هردومون خوب میدونیم...امیدوارم که منو بخشیده باشی...ببخشم...ازم بگذر...میدونم دعاهای خیرت پشت سرمه...کاملا حس میکنم...خدایا شکرت..هزاران هزار بار شکرت...

بازمن از همینجا که میدونم هیچ وقت نمیخونی بهت این روز بزرگ رو تبریک میگم...امیدوارم سایه پر از برکتت همیشه بالا سرمون باشه...همچنین سایه پر از مهر و گذشت همه پدرای زحمتکش بالا سر متا بچه هاشون...

 

میدونم که همه تا یه چیزی رو داریم از دستش ندادیم یا قدرشو نمیدونیم یا اونطوری که باید بدونیم نمیدونیم...مطمئنم که اون بچه هایی که باباهاشون الان یه جور دیگه پیششونن یعنی فقط تو دلشون پیش همن و جسمشون در کنار بچه هاشون نیست..اون بچه ها از همه ماها بیشتر قدر بابا رو میدونن و میدونن داشتنش چه نعمته بزرگیه..مث چنتا از دوستای همینجا که میدونم این وضعو دارن...فاطمه عزیز..گیلاسی مهربون..ایدای گل (زیتون) و بچه های دیگه ای که این وضعو دارن..از همینجا به باباهای مهربونشون تبریک میگم این روزو...

خب این از این...

و اما...

تولد تولد تولدش مبارککککککککککککککککک...

البته دیروز بودا ولی خب هم تبریک روز پدر و هم این تولد با یه روز تاخیر اینجا مینویسم..اینم همش تقصیر این اینترنت مذخرفه که هر کار کردم دیشب و پریشب یا وصل نمیشد یا اون دو باری هم که به زور وصل شد هر دفعه ۳..۴ دقیقه بیشتر دوام نیاورد و قطع میشد..این شد که همش افتاد واسه امشب...

 

تولد ابجی کوچولی گل خودمه..همه زندگیه من...مخمل داداش مطهره کوچولی خودم...داداشی فداش بشه...

 

۷ سالش تموم شد  وارد ۸ سالگیش شده...

خیلی خیلی خیلی دوسش دارم و حتی یه روز دوریشو نمیتونم تحمل کنم...خدایا همیشه سالم نگهش دار و خندون...

من بهش میگم مخمل داداش و اون همیشه بهم میگه داش علی...همه فامیل میدونن دیگه...

کادو هم که یه عروسک یه بازی فکری یه سی دی کارتون گرفتم واسش...

مخمل داداشی..مطهره گلم خدا هیچ وقت تو رو ازم نگیره..نفس داداشی هستی..دوست دارم...

 

خب اینم که از اینا...

دیگه واسه امشبم بسه فک کنم...

خوش باشین همگی..مواظب خودتون باشین..فعلا..یا حق...