دیگه...

سلام عزیزان...

اینقده میخوام بنویسم...ولی نمیدونم از چی و کجا...

یعنی اتفاق اینا زیاد میفته ها..ولی حال گفتنشو ندارم..نمیدونم چم شده...

چند روزیه این اینترنت لعنتی مزخرف  منو کامی رو با هم داره ج ر میده...از اونور این کامیه خدا بگم چیکارش کنه دهن صاحابشو داره سر وی س میکنه...همه غلطی میکنه با اجازه شما..پنجره باز میکنه...پنجره ها رو باهم میبنده یهو..ویروسی شده باز...اصن یه اوضاعیه ها که نگو نپرس...اخه تا کی باید به پاش بسوزم و بسازم..چند دفعه کردم برم طلا قش بدم راحت بشم..مهرش حلال جونم آزاد و از این حرفا ولی باز یه نیم ساعت خهوب میشه من اروم میشم ولی باز دوباره شروع میکنه...خواهر خر رو به فاکیده...

خب حالا اینهمه اینار و گفتم که چی..اهان..۱- نیومدم به وبلاگاتون یه دلیلش همینا بود که گفتم...۲- اپ نکردنم هم همین بود + یه زره همچین تنبلی قاطیش...حال و روز خودمم که دست کمی از کامی و اینترنتم نداره..این میشه که میشه لعبتی میشه مث من و نوشته هام...

دیگه اینکه ما همچنان در تلاشیم این پرایتمونو بفروشیمش...این ماشینی که من سالی به دوازده ماه یه دفعه نمیشستمش حالا هر روز باید بشورمش که داره واسش مشتری میاد...خدایی ما هم یه مشکلی داریم فک کنم با خودمون...از اینور نمیخوام بفروشمش..دوباره یه بالاهایی سرم میاره که میخوام بفروشمش..کلا قاطی کردم...لطفا نظری پیشنهادی چیزی دارین بهم بگین...منو راحت کنین...... 

دیگه اینکه شنبه باید برم معاینه چشم و ازمایش عدم اع تیاد و از این مسخره بازیا...حالا شانس اوردم ازمایش عدم اعتیاد به نت نداره..وگرنه بهم گواهینامه نمیدادن......

دیگه دیگه اینکه امشب بعد یه مدت مدیدی با پسر عمه نسبتا نیمه گرام رفتیم صفاییه.....یکی نبود بهمون بگه اخه صفاییه هم که میخوان برن ۶..۷ بعد ظهر میرن که یه فایده ای داشته باشه نه ساعت ۱۱ شب...یه بستنی خوردیم و شوتی اومدیم خونه...ولی جای شما خالی بستنیه خیلی چسبید...

دیگه دیگه دیگه اینکه...آهان..چمن مصنوعیه ورشگاه بم رو دیدید؟؟...عجب چمن جالبی بود خدایی...نمیدونم دیدین یا نه..اقا این بدبختا پا زیر توپ میزدن یا میدویدن یا توپ میخورد زمین یه گرد و خاکی از این چمن بلند میشد که خدا میدونه...از زمین خاکی بدتر..فک کنم خاک مصنوعی بود زمینه...من فوتبال و اینا نیگا نمیکنم هیچوقتا..ولی یه چند دقیقه الکی نشستم ببینم چیکارمیکنن که کلی خندیدم به این چمنشون...

دیگه دیگه دیگه دیگه اینکه...همیشه(همیشه همیشه نه ها) دارم به این فک میکنم چرا من یه عالکمه پول ندارم... همچین توش غلط بزنم نفهمم چیکارش کنم...؟؟والا...حالا اینو قبول دارم که حتما خدا خر خودشو شناخته که بهش شاخ نداده ها..ولی خب خدا جون..تو بده قول میدم خر خوبی باشم واست...جفتک و اینا هم نمیندازم...

راستی یه سوال..اول شماها جواب بدین بعد من تو پست بعدی جواب میدم...اگه یه مقدار زیادی پول داشتین..مثلا فرض بگیریم ۳ میلیارد تومن پول داشتین..با این پول چیکارا میکردین..خدایی میخوام بدونم... خیلی ممنون میشم جواب درست و حسابی بدین...

خب دیگه خیلی ور زدم انگاری...میدونم از اون پستای درب و داغونتر از همیشه بود...ببخشید دیگه..

خوش باشین و موفق و سلامت...فعلا...یا حق...