۲۲

سلام...

خوبین همگی؟...

 

گفته بودم نمیرم دکترا یادتونه...اره ولی نشد یعنی اینقد گفتن و پس گفتن که خر شدم رفتم دکتر ... دکترم که ماشالا از در مطبش که رفتم تو فهمید سرما خوردم یه دونه از اون نسخه های امادشو داد دستمو گفت به سلامت خوش اومدی...رفتم داروهامو گرفتم ...یه دونه شربت دیفن هیدرامین...دو تا امپول پنسیلین...دو تا بسته ایبو پروفن...همین...یکی از امپولا رو زدم که چشمتون روز بد نبینه ..مثلا به عموم گفتم بیاد بزنه که باهاش راحت باشم هرچی میخوام بهش بگم دردم گرفت هم بتونم با صدای بلند دادو بیداد کنم و هم یخورده مراعات کنه یواش بزنه...اینم که درست برعکس شد همه چی چنان امپولی زد بهم که دیگه به غلط کردن افتادم به اشنا بگم...هنوزم جاش بد جور درد میکنه اخه دیروزم که از ساعت ۱۱ صبح که نشستم پشت ماشین تا امروز ساعت ۵ صبح که دیگه خیلی بدتر شده...اخه یه کاری واسم پیش اومد تهران باید میرفتم دیگه این شد که ماشینو ورداشتمو یه سره رفتم تا تهران و حدود ۴ ساعتم تهران بودمو برگشتم دوباره ...

راستش اصلن قصد ناشکری کردن ندارم میدونم دردی نیست که بخوام بنالم نه...ولی خیلی حالم بدتر شده از ۲..۳ روز پیش...اخه من یخورده کلکسیون انواع درد بودم از بچگی یخوردشو یادمه اونایشم که یادم نیست هم مامانم واسم تعریف کرده که بچه که بودم دیگه هیچ درد و مرضی نبوده که من نگیرم ..اره خلاصه یه درد خیلی بدم اینه که حدود دو ساله این سینه و ریه من بد جور درد میکنه همیشه... دکترم تا حالا چند بار رفتم ولی نمیفهمن چمه منم درد میکشم و بیخیال شدم...فقط وقتی سرما میخورم خیلی این درد سینه ام و ریه ام بدتر میشه تا جایی که نفس کشیدن واسم مشکل میشه ... به هیشکی هم تا حالا نگفتم نمیخوام کسی بدونه باعث ناراحتی یا خوشحالیشون بشه...

خوب بیخیال...بگذریم خودش خوب میشه ...

باز این دل وامونده بد جور گرفته......

میخوام بگم چرا گرفته دوباره ها...ولی اصلن حالم خوب نیست ...حالا ایشالا یه روز میگم قشنگ...

خوب و خوش سلامت باشین همگی...

فعلا...بایتون

نظرات 9 + ارسال نظر
پردیس پنج‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:48 ق.ظ

یه سرما خوردیا ... آخه چرا اینقدر درد داری؟(حالا انگار عمدی درد داری!) اگه خودت می دونی چیه که هیچی اگه نه یه عکس بد نیست برداری نشون دکتر بدی

سلام...نمیدونم والا !!!(خنده)
نه دیگه نمیدونم چیه...عکسم برداشتم یش سه تا دکترم تا حالا بردم که مثلا متخصص ریه تنفس بودن ولی هیچ فایده ای نداره درده سر جاشه...

... پنج‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:53 ق.ظ

سلامم....


میدونی چیه؟؟!!!!

نمیدونی که..

سلامممممممم...
نه نمیدونم چیه ؟
چرا میدونم...

... پنج‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:53 ق.ظ

من نمیدونم الان چی نشتی که چی جواب بدم..

زحمت شما...خسته نشی یه وقت اینقد وقت گذاشتی و خوندی...

ریحانه جمعه 10 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:35 ق.ظ http://reyhan274.blogfa.com

ای بابا ... من که هیچ جوره زیر بار آمپول نمیرم ... از بچگیم تا حالا یه بار تونستن منو ببرن زیر سوزن پنیسیلین .. همین !!

به امید روزی که بیای قشنگ بگی ...!!!

سلام...منم نمیرفتم ولی به زور کردنم زیر بار امپول اخه زورش پر زور بود...دی*
شما ماسالا قوی بودی و هستی...همین!!!
اره...میام ایشالا...اخه زیاد جالب نیست...

مریم شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 08:44 ق.ظ http://roozanehayam.blogsky.com

سلام
چقدر این سرماخوردگی تو طول کشید
ببین من یه دکتر بی نظیر ریه سراغ دارم اگه خواستی ایمیل بزن بهم آدرس بدم
چندتا از فک و فامیل که همه وضع بدی داشتن رفتن پیشش خوب شدن یکی بود مثل تو که تو بچگی ناراحتی ریه پیدا کرد بایک سرماخوردگی راهی بیمارستان میشد الان خوب شده
به هرحال امیدوارم زودتر خوب بشی

سلام مریم خانوم...نمیدونم چرا...ولی الان دیگه بهترم تقریبا...
نمیدونم تا حالا پیش سه تا متخصص رفتم ولی نمیفهمن من چمه ولی حالا بهت ایمیل میزنم این یکی دیگه هم امتحان کنم...اخه بعضی وقتا خیلی اذیتم میکنه جوری که تا مرز خفگی پیش میرم دیگه تا چند لحظه نفسم بالا نمیاد...
مرسی عزیز...

مریم شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 04:58 ب.ظ http://m

غر زدن ممنووووووووووووووووووووع !!!

غر زدن ؟؟؟
راستش وقتی داشتم مینوشتم این پست فکر میکردم اگه تو یکی بیای بخونی حتما دعوام میکنی...
چشمممممممممممم...

مریم شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 04:59 ب.ظ

اسم رمز یادم رفت :
نیشوووووووووووووووون جون !!!

ارهههههههه راست میگیا...
نی شوووووووووووووووووووووووووون جون !!!و همچنان تا اطلاع ثانوی خاک بر سر علیرضا...

فصل غم شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 06:52 ب.ظ http://www.faslegham.blogfa.com

سلام تو هنوز خوب نشدی؟؟ببین من ۶تا آمپول زدم تا خوب شدما....
منم مثل توام که این قفسه سینم درد میکنه...
بعضی وقتا نفسم میمونه...
من وتو فکر کنم یه چیمون هستا..

سلام معصومه جان...چرا الان فکر میکنم بهترم یخورده شکر خدا...ولی من همون دو تا هم برا هفت پشتم بسم بود...
چه بد ...خیلی درد بدیه بعضی وقتا ادم ارزو میکنه راحت بمیره ولی نفس کشیدنش مث ادم باشه...خیلی ناراحت شدم که تو هم این دردو داری اخه چون خودمم دارم کاملا درکت میکنم ...ایشالا زودتر خوب بشی...یا بهتره بگم زودتر خوب بشیم...
اره یه چیمون هست...همدردیم...

رومینا شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:24 ب.ظ

سلام...حال شما...خدا بد نده...ایشالله زودتر خوب بشین...حالا وسط این تابستون سرما خوردگی چرا؟؟؟؟؟

سلام رومینا خانوم...بهترم مرسی...مرسی ممنون...
والا منم نمیدونم این سرما خوردگیه عقل و هوش درست حسابی نداره که...اصلا وقت شناس نیست...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد