آخخخخخخخ...

سلام...

الان ساعت ۲:۲۲ رقیقه نصفه شبه دقیقا...راس ساعت ۲ از درد وحشتناک دندونم از خواب پریدم...خیس عرق...نصف بدنم داغ نصفش یخ...نمیدونم خواب بدی هم میدیدم یا نه...اخه هیچ وقت خوابام یادم نمیمونه...

من به بیش از اندازه خر بودن خودم الان پی بردم...واقعا واسه خودم متئاسفم...خیلی خرم خیلی...اصن داغونم...اخخخخخخخ خداااااااا...

الان گیج گیجم...اصن نمیدونم اینجا چه غلطی میکنم...اهان..اومدم اینجا نکنه یخورده حواسم پرت بشه نفهمم...

ااهههههه این قرصای لعنتی هم اثر نمیکنن چرا...ای خدااااااااااا...

اگه مردم واسم عزا نگیرینا...یه خر کمتر... یه دنیا + چند نفر این وسطا راحت راحت میشن...

خدایا از ته دلم میخواستم الان میمردمو این دردو نمیکشیدم...

 

نظرات 6 + ارسال نظر
سمیرا پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:06 ق.ظ http://goldgirl.blogsky

...اول..........
بابا جونه هرکی دوست داری برو اون دندونو دروست کن.......
به سلا متیت فکر کن
...
یه سری هم به ما بزن ....
البته هر وقت دندونت خوب شد

اره اول...
قسمم نده سمیرا رفتم دیروز کشیدمش...
باشه چشمممممم...مرسییییی...
زدم همونوقتی...
نه من همونوقت اومدم و از شعر قشنگت هم لذت بردم...

سمیرا پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:24 ق.ظ http://goldgirl.blogsky.com

دوباره سلام........
یه سوال .؟
چرا نمیری دندونتو درست کنی؟

راستی اگه خواستی منو اد کن

علیک سلام دوباره...
چی؟
خب وقت نمیکردم..راستیاتش یخورده هم نه اینکه بترسما از این دندنپزشکیه لعنتی خوشم نمیاد...

مرسی عزیز..وادت کردم با اجازه...

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:12 ب.ظ

مگه نگفتم اپ کردی منو خبر کن..میام آخرش تو رو با دنونت می کشم....

اوخ اوخ...چیه چرا دوباره بد اخلاق شدی خب...چشممممممم ببخشید...از این دفعه...

وایییییییییی فرارررررررررر...من همش باید از دستت در برم..:دی

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:14 ب.ظ

به اون حیوان دو حرفی بودنت اعتقادی ندارم

ولی به اون ترسی که مثل من داری شدید اعتقاد دارم

(((نزن خودم میرم<<گریه>>))

اوهوم...مرسی..نمیدونم چی بگم..ولی خودم شاید اعتقاد داشته باشم بعضی وقتا البته...

هههههههه..منو ترس؟؟؟ هیشششش..فک کردی...

هیش..یواش بیا دم گوشت بگم بین خودمون بمونه...اره خب یه زره...حالا تو ضایع نکن..

نه نمیزنم..میکشمت...:دی

بادبادک پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:11 ب.ظ http://freekite.blogsky.com

ما ۳ تا همدرد بودیم. من-تو- گیلاسی
من چند وقتیه که به بلاگت سر می زنم . حالا اینو ولش کن. اومدم بگم ببین پسر جان منو گیلاسی که رفتیم دردمون رو دوا کردیم . البته بماند که الان ۲ روز از عصب کشی گذشته و همچنان درد می کشم ولی خب پایان شب سیه سپید است :دی
تو هم زودتر یه آستینی برای این دندونت بالا بزن
وقت کردی یه سری به منم بزن. در باب درد دندان مرثیه سرایی کردم توووووپ

سلام...
اره مث اینکه...درد واقعا مذخرفیه..ولی فک کنم هر سه تامون الان دیگه راحت شدیم تقریبا...
مرسی...اهان..الان وله...:دی...
اره خدایی...نه منم دیروز صبی رفتم کشیدمش..دندون عقل بود..خیلی اذیت کرد ولی الان دیگه بهتره...خدایی اره..پایانش سپیده...:دی
زدم بالا براش اساسی همچین..خودش کیف کنه...:دی
اومدمو خوندم..خوشم اومد..مرسی از کامنت و خوشحال از اشنایی..اجازه لینکم که اگه میدی یا علی رو بگو بهم...

پت پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:11 ب.ظ http://www.chocoholic.persianblog.com

سلام!
الان بهتری؟
می خوای من خودم به روش نخ و در و دنون برات ترتیبشو بدم؟! بهتر از درد کشیدنه که!

سلام...
اره دیروز کشیدمش..الان بهترم..مرسی...
نه نه..خیلی ممنون و مرسی...راضی به زحمت انداختن تو نیستم..اونم با این روش خشن...:دی
اره خدایی بهتر از درد کشیدن که هست...مرسییییییی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد