حالم خوبه...

 سلاممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم...

خوبین ؟؟؟ خوشین؟؟ چه خبرا؟؟؟

خب بعد از اون حال گرفتگی و دل گرفتگی و کلا هر چیز گرفتنیی که تو ادم وجود داره من الان حالم خوبه خوبه...

یعنی چند روزه حالم بهتره و یعنی خوبم...

اون پستم که نوشتم میدونست بعدا پشیمون میشما ولی خب گفتم بزار ثبت بشه..روزای دلگرفتگیمم باشه که بعدنا مث دفترچه خاطراته...

در ضمن از همه اونیی که اومدن و با حرفای درست و قشنگشون راهنمایم کردن و باهام همدردی هم کردن ممنونم..بسی زیاد ...

امروز فک کنم یه پست قاطی پاتی بشه که اونسرش ناپیدا...

اول اینکه باز من امروز از صبح اینجوریم... ...

فک کنم دیگه بدونین چرا؟؟ اره دیگه داره بارون میاد دوباره...بوی خیسیه خاک..منو به واقع مست میکنه...

من چهارشنبه ای هفته قبل ماشینو شستمش..نشون به نشون فرداش بارون اومد اساسی...

دیگه گفتم محاله تا خود روز عید ماشین بشورم...ولی هنوز اون ماشسین شستن من اثراتش مونده..امروزم داره بارون میاد...

بابام میگه این ماشین شستن تو هیچ فایده ای دیگه ای که نداره فقط خوبیش اینه تو زمستون باشه شاید بارون بیاد...اگه هم تو تابستون باشه یا طوفان شن میشه یا از چهارتا دونه بارونای ماشین کثیف کن میاد...

چه کنم دیگه اینم شانس منه...

خب..دیگه چی بگم...اهان..من یه پسر عمه دارم یه مغازه سوپر مارکت داره با باباش البته کار میکنن که مغزشم همینجاست نزدیک خونه ما و یه پسر خاله هم دارم ۵..۶ ماهیه مبل میفروشه و تزیینات داخلی و دکراسیونو خلاصه از این کارا که اونم مغازش همینجاست...

اره دیگه اینا از بس که مشتری دارن نمیفهمن چیکار بکنن... همش دم مغازه دارن پشه میپرونن ..حالا این بی مشتری بودن شده معز ذ ض ظ لی اساسی واسشون...بیکارن که هی دوتایی میشینن فک میکنن چه کار بکنن پولدار بشن و از این چیزا تا منم اینجاها پیدام میشه که دیگه هیچی..حملهههههه..منم فرارررررررر ولی اخرش این نامردا نمیزارن که میشینن شم های اقتصادیشونو رو میکنن...دیگه هیچ شغلی نبوده که اینا به فکرش نرفته باشن...تا الان که به این نتیجه رسیدن که ..آری این بهترین راهه...پرورش قارچ...حالا دم ظهری خر ما رو چسبیدن بیا بریم شرکتش سوال کنیم ببینیم چه جوریه...گفتم خب بابا بیایین بریم..من که تو ماشین نشستم اوندوتا رو فرستادم بالا بعد نیم ساعت دیدم پت و مت دارن میان... قیافه ها اینجور خوشحال خوشحال دارن میان..فهمیدم که ایوللللللل خانومه کار خودشو کرده مخ این دوتا رو زده اساسی... حالا اومدن میگم خب چی شد..میگن هیچی ..هیچ کاری نداره خیلی هم در امدش خوبه..گفتم خب...میگن حالا باید چی کار کنیم...میگن هیچی سریع باید حداقل ۵۰۰۰۰۰۰۰ میلیون پول جور کنیم با یه سالن ۵۰۰ متری حداقلش...همین خیلی ساده است..تازه خانومه گفته اینگده درامدش خوبه...

یه نگاهی بهشون انداختم میگم شماها حالتون زیاد که بد نیست..میگم نع..توپ توپیم..گفتم اره معلومه... ...

اینم از شم اختصادیه اینا..البته بد نیستا ولی ما همه چیشو داریما و فقط پول اولیشو نداریم و سالنشو..دیگه همه چیشو داریم...

دیگه اینکه من الان دارم این البوم جدید ابی رو گوش میدم..کلی حالی به هولیم... خیلی قشنگه به نظرم..واقعا که اقای صداست...یکی این یکی هم ستار..اونم البوم جدیدشو خیلی دوست دارم...

حالا فقط میخوام این خونه ما که بی شباهت به کاروانسرا هم نیست البته خالی بشه تا یه مشتی با صدای بلند گوش بدم یه چهارتا وسایل دکرو بشکنم... ...

اخه اهنگ گوش کردن یه طرف بعضی وقتا البته فقط بعضی وقتا با عند صدا گوش کردنم یه طرف...کلی حال میده...تا حالا چند دفعه اینکار و کردم...حال میدهههههههههه...

اهان...دیروز بعد از مدتها کارتون مورد علاقمم دیدم... ...گربه......ســـــــــگ... اخ که چقده ازاین  موجود خوشم میاد..خیلی کاراشون جالبه و با مزه هستن...بعد مدتها واقعا کیف کردم...

خیلی کیف داره ادم بعضی وقتا خودشو کوچیک کنه و از حال و احوالات بزرگ بودنش و حصارایی که دورش هست خلاص کنه خودشو بشه مث بچه ها...روح ادم شاد میشه...نمیدونم شاید تجربه کرده باشین..واقعا حس جالبیه...

خدایا این گربه سگتو از ما نگیر...

اخه یه مدت بود پارسال منو بچه های دانشگاه یا داشتیم کارتون نیگا میکردیم یا تو مهد کودکا تلپ بودیم یا تو پارک بچه ها بودیم یا خودمون بچه بازی در میاوردیم..خلاصه کلا سیستممون برگشته بود به ۱۸..۱۹ سال پیشمون...شده بودیم بچه بچه...کودک... حالا علتش چی بود..میگم...

گیر دادن استاد گرام به طراحی کردن مهد کودک... خلاصه که یه ترم کارمون شده بود همینا و واقعا دنیامون عوض شده بود...اولاش واقعا سخت بود واسمون ولی خب جوری شد که اخرای ترم دیگه نمیخواستیم ترم تموم بشه و کارامونو تحویل بدیم..خدایی استادمونم خوب بود..کلاسای ۷..۸ ساعتی طراحی معماری خیلی زود میگذشت...یادش به خیر  خیلی خوب بود...

خب دیگه برم...که از خاطره گرفته تا شیرین کاری همه چی گفتم...

بازم بگم..من خوبم..و واقعا تشکر میکنم از لطف دوستای عزیزم... مرسی...

خب دیگه من برم...

خوب و خوش سلامت باشین همگی همیشه ایشالا...

فعلا..بایتون...

نظرات 26 + ارسال نظر
پرشیلا دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 03:25 ب.ظ http://www.pershila.blogsky.com

سلام ژیگولو جون
چه وبلاگ باحالی داری خوشم اومد.
به منم یه سر بزن

سلام...
مرسی ممنون...باحالی از خودتونه..:دی
چشم..اومدم سر زدم...

سالار دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 04:02 ب.ظ http://tanhaa.mihanblog.com

سلام
چون می گذرد ...
همین !
بای

سلام سالار...
چی؟ چون میگذرد غمی نیست؟؟
همین؟
فعلا...

someone دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 04:04 ب.ظ http://yaveh-gooyan.blogsky.com

سلام . نمی دونم چرا دوست دارم خاطرات روزانه این و اون را بخونم ..
فکر کنم برا این هست که خیلی فضولم ... نه ؟
موفق باشی

سلام...خب منم دوست دارم.خیلیا دوست دارن..
نههههه این حرفا چیه...نه اصلا...
تو هم موفق باشی...
در ضمن خیلی هم خوش اومدی...

poolaki دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 04:04 ب.ظ http://poolaki.blogsky.com/

اگه می خوای پولدار شی این را حتما بخون

...

نیلوفر دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 04:08 ب.ظ

اول سلام
گفتم نظر بزارم بعضیا نگن بی معرفت
بخونم حالا میام

سلام نیلو...
بعضیا نمیگن بی معرفت...
باشه...

م دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 06:20 ب.ظ

سلام
خوشحالم حالت خوب شده علی جون
هوررررررررررررا
ببینم توهم که به درد من گرفتار شدی...
عبرت نگرفتی از ماشین شستن من؟
ایشالا همیشه خوب و خوش باشی

سلام مریم جان...
مرسی ممنون تو لطف داری عزیز...
:دی..
اره..من زودتر تو شسته بودمش ..یه روز زودتر شسته بودم.دیر عبرت شد...:دی
مرسی...تو هم همینجور...

فاطمه دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 08:12 ب.ظ

ماشااللهههههه

چرا خبره

خیلی شنگولی حبه انگور

نخیر باز نمیشه به من چهههههه

می کشمتاااااااا

خدا انسان درگیر نکنه(یکوت)

به جونت...

چرا خبره؟ یا چه خبر؟؟

اره شنگولم...حبه انگورم...

اهان..ربط داره دیگه..خب اشتباهی میزنی حتما...

واییییی...چرااااا؟

:دی...

دختر باران سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 07:57 ق.ظ http://www.dostevagheyi2006.blogfa.com

سلام علی جان
خوشحالم که بهتری
هنوز پستت رو نخوندم بخونم میام نظر میدم
اصلا حالم خوب نیست
فعلا

سلام بارن خانوم...
مرسی...
اهان..باشه...
چرا حالت خوب نیست؟؟
منتظرم...

نیلوفر سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:04 ق.ظ

میگم اونا که عیب نداره نداری بقیه چیزارم داشته باشین موفق میشین پول و سالن که مهم نیست
راستی من شاید عروس باشم اا داماد دیگه نیستم بابا
حال میکنی این چند روز چقدر برات کامنت گذاشتم؟

همون..اره اصلا مهم نیست..اصلا پول چیزه کثیفیه..اه اه..چرک کف دست...:دی
عروس که نیستی ولی شاید به زودی بشی...(فرارررر)...چرا بعضی از عروسا دامدام هستم یه پا واسه خودشون...
حال؟؟؟
مشکل از چیز دیگه بود شایدم هنوز باشه..که من بیخیال شدم...
خوش باشی..فعلا...

الهه تنهایی سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:07 ق.ظ http://myheaven.blogsky.com/

سلامممممممممممممممممم

خوبی ؟؟؟؟؟
این حرفا چیه دوست خوبم مگه میشه من تو رو فراموش کنم . حسابی سرما خوردم زیاد حالم خوب نبود به کسی سر نمیزدم . ولی اینو بدون همیشه به یادتم و هیچوقت فراموشت نمیکنم . تو بهترین دوستم هستی همیشه به یادمی. برات بهترین آرزوها رو دارم.
مواظب خودت باش.

سلاممممممممم الهه جانم...

خوبم مرسی...
نمیدونم..اخه خیلی وقت بود نبودی منم اوقاتم تلخ بود یه چیزی گفتم...
چرا موظب نبودی اخه..از اون سرما خوردگیای وحشتناک؟؟ وای وای...خیلی بده..ایشالا حالت خوب شده باشه...
مرسی عزیز..منم همینطور...
نظر لطفته...اره همیشه به یادتم...منم همینجور..ایشالا یه روز از ته دل شاد ببینمت...
تو هم مواظب خودت باش...

دختر باران سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:33 ق.ظ http://www.dostevagheyi2006.blogfa.com

بازم سلام داداش علی
پستت رو خوندم و بازم کلی خندیدم
چرا همیشه ماشینتو میشوری؟تو هم مثل داداش منی ...نمیدونم چرا پسرا عاشق ماشین شستن هستن اما ظرف نمیشورن(خنده)
این کسب در آمد واسه خیلیا معظلی شده البته به نظر من مغازه مبل و سوپر مارکت اگه تو نقاط شلوغ شهر باشن درآمد خوبی میتونن داشته باشن
فامیل مامان من هم پسره مدرک لیسانسشو گرفته و به پرورش قارچ میپردازه و حدود 100 میلیون سرمایه گذاری کرده البته نصف اون پول باباش بوده و بقیه رو وام گرفته
به هر حال امیدوارم موفق باشن
در مورد کارتون گربه سگ هم جدا زیباست منم با نظرت موافقم
در مورد دانشگاه هم واقعا سالهایی پیش میاد که فراموش نشدنی ان و من مهدکودک و بچه ها رو هم دوست دارم و از دیدنشون لذت میبرم
خوشحالم که همون علی شاد هستی
شاد و موفق باشی
فعلا.... مواظب خودت باش

سلامممم ابجی خانوم...
:دی...
اخه این ماشین که کثیف میشه دلم نمیاد نیگاش کنم چه برسه به اینکه سوارش بشم...(خندهههههه)..ظرف؟؟ نه خب ماشین شستن حالش بیشتره...:دی
اره واقعا معظله..واسه من که خیلی هم هست..اینجایی که اینا هستن شلوغ شهر نیست ولی خب بدم نیست...اره تو راست میگی...
اره..سرمایه خیلی میخواد ولی نمایندگیش بهمون گفت هرچی شما تولید کنید ما میخریم..نمیدونم..فعلا که هیچی تو بساطمون نیست..رفتیم دنبال وام...
مرسی...
اره من دوستش دارم...
اره واقعا بعدنا که ادم به اون سالها نیگا میکنه خوشش میاد لذت میبره..بچه ها موجودات دوست داشتنی و در عین حال بعضی وقتا حال به هم زنن..دوتاش با همن به نظرم...
مرسی...
تو هم همینجور همیشه...
فعلا..چشم..تو هم باش...

سالار سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 09:03 ق.ظ

سلام مشتی !!!
..
...
....
.....
هر چی ذوس داریجای ایننقطه ها بزار این ۳ نقطه ها تام کلام منن و تمام عقایدم !
بای بای

سلام...
..
...
....
.....
اگه به جاش من کلمه بزارم که میشه عقاید خودم که..بگو عقایدتو..حرف بزن...دوست دارم حرفاتو بشنوم...
یادت نره ها چی گفتم...

سالار سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 09:05 ق.ظ

بازم غلط نوشتم
قرار برم اکابر بابم گفته مب یفرستمت سیکل تو بگیری درست می شم

اشکال نداره...

میخونیم...

اختیار دارین شما...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 10:22 ق.ظ

آپ می کنم ژیگولو خان...ولی این روزا یه کم وقتم تنگه....

اهان..نبودی کلا که بعدا فهمیدم کجا بودی..پی مخ زنی...:دی

موفق باشی ایشالا تو کارت...

عسل بابا سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 01:40 ب.ظ http://man-o-babayi.blogfa.com

سلام
اول از همه اینکه خیلــــــــــــــــــــــــی خوشحال شدم که می بینم حالت بهتر شده! ایشالا از اون حس ها دیگه پیش نیاد!

اینجا دیشب داشت برف می یومد و امروز آفتابه! کلا" هوا هم قاطی کرده!

این ماشین شستن عجب ماجرایی داره! کاملا" در مورد بابای من هم صدق می کنه! تو اوج گرمای تابستون هم باشه یه نمه بارون می یاد!

ا...منم گربه سگ می خوام! کی نشون داد؟ :D

سلام عسل خانوم...
مرسی ممنون..نه دیگه ایشالا پیش نمیاد...

تو کجایی؟؟ میشه بگی؟؟
اینجا هم همینجوریه هواش..ذاتن هوای یزد قاطی داره..تازه اینجا از صبح تا شب چهار فصل و داریم ما...

اره..خیلیم ماجرا داره...ایولللللللللل راست گفتی..تو اوج داغیه تابستون هم یه قطره بارئنم شده میاد...

جدی؟ ندیدی مگه..همون روز که اپ کردم دیگه..بشین این کیه عمو سلیمونه کیه این که قصه میگه روزایی که این هست فک کنم گربه سگم نشون بده..چه کشفایی میکنما من..:دی

محبوب! سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:16 ب.ظ http://dokhtare-nashenas.blogfa.com

سلام !

خوشحالم که حالت خوبه . . . و از اون حالت دپرسی اومدی بیرون :|

اه اه اه ... گربه سگ ؟ یادمه وقتی پای برنامه ی کودک بودم تا این کارتون و میزاشت حالم گرفته میشد اساسی !‌!‌‌!

حالا اگه همون ۵۰۰۰۰۰۰۰ پول می خوای یه وق خجالت نکشی ها . . . رو من حساب کن :ِD

سلام...

مرسی...اره فعلا بیرونم...

(خنده)...خب سلیقه ها و نظرات فرق میکنه باهم...

من الان حساب میکنم روت...:دی...

نیاز سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 03:56 ب.ظ

سلام....
خوشحالم حالت اینقده خوبه....ایشالا همیشه همین طوری بمونی.....
اخیییی....چقدر دلم برای اونجا تنگ شده....یه ذره بارون چه ذوقی داشت..انا اینجا سیلم بیاد هیچکی تعجب نمیکنه.....
راستی این پسر خالت تو کدوم خیابون مبل فروش داره؟؟....
اره برگشتن به بچگی برای خیلی ها دلچسبه اما من دوست ندارم...اصلا....
ایشالا همیشه اینجارو شاد و با طراوت ببینم....
برقرار باش دوست با معرفت من.....

سلام نیاز جان...
مرسی عزیز..ممنون...به لطف شما دوستای خوبمم هست...
اره..کاش بازم اینجا بودی..یادته حتی چند قطره بارونم قشنگ بود...جدی؟ ولی من هرجا باشم تا بارونو ببینم حالی به هولی میشم کلن...
بعد پل هوایی قدیمیه..میدونی کجاست که؟ نه اون پلیکه جدید ساختنا...اونطرفا..کنار شهره...
منم اصلا دوست ندارم به بچگیام برگردم..اصلا..حالم به هم میخوره.بچگیامو دوست ندارم زیاد...هیچ دلخوشیی ازش ندارم...من منظورم این بود که الان تو این سن و سال اونجوری که دوست دارم بعضی وقتا بچه بشم...
مرسی...تمام سعیمو میکنم...
تو هم موفق و پایدار باشی نیاز جان..مرسی..معرفت از خودتونه...

دایانا سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 04:00 ب.ظ http://www.diyana1363.persianblog.com

سلام.من واسه هر پست تا حالا ۵ -۶ بار کامنت گذاشتم که همیشه هم پریده.از لطف همیشگیت ممنون.خوشحالم که حالت خوبه.در مورد سوالتم هر جند خیلی دیره اما من گرگان نیستم.

سلام دیانا خانوم...
جدی؟؟؟ متئاسفم..نمیدونم چرا واسه تو اینجوریه..تا حالا شکایتی نبوده از کامنت دونیم...بی شعوره این کامنت دونیم..:دیخواهش میکنم..مرسی عزیز...
اصن سوالشم یادم رفته بود..به هر حال مرسی از جوابت...
بازم بیا خوشحال میشم...

اذین سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 05:46 ب.ظ http://pandol.blogfa.com

///////////
سلام:
خدارو شکر...
چه جالبه ها...! اتفاقا ماهم اینطوری هستیم البته نه واسه ماشین! برای شستن حیاط... بابام هروقت حیاط خونه رو میشوره فرتی بعدش یا خاک و باد میاد یا شرشر بارون...! حالا اگه حیاطه هم کوچولو بود ادم دلش نمیسوخت...کی دوباره بیاد صدو پنجاه متر حیاطو بشوره!؟؟!؟!؟!؟
.
.
.
.
.
تولد تولد تولدم مبارک مبارک مبارک تولدم مباررررررررررررک...
میخوام شمعارو فوت کنم تا صد سال زنده باشم...(لطفا با آهنگ خوانده شود!)
حالا همه بگن سیییییییییب!!چیک چیک...

...
سلام اذین خانوم...
اره واقعا جالبه..اونم چه جالب بودنی...
اوخ اوخ حیاطو دیگه نگو داغ دلم تازه میشه...ما هم نیز به همین درد گرفتاریم...
.
.
.
.
.
تولدته؟؟؟
ایولللللللللللل بابا زودتر خبر میکردی..
مبااااااااااارررررررررررککککککککککککک باشه...
اره الان دارم میخونم...:دی
سیییییب...عجب عکسی شدا...

samira سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:28 ب.ظ

saaaaaaaalaaaaaaaaaam
khoshhalam ke khoobi ali jaaan
sorry bayad zoodtar beram
take care& have fun

سلاممممممممممممم سمیرا خانوم...
مرسی..منون از لطف همیشگیت...
میدونم درسات زیاده سرت شلوغه و امتحانت نزدیکه..برو عزیز به درسات برس...
...مرسیییییییی...
تو هم امتحانتو به خوبی بدی و خیالت راحت بشه...

نیمفا چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:11 ق.ظ http://while.blogsky.com

emroz amadam ke basi sare shoma ghor bezanam va begoyam ke ey pesar khob shoma ke daem bar sare ma ghoro londi raha mikonid khishtan ra niz molaheze karde ke chera khodet nemi upi ke ba didan post jadide shoma basi sharmgin shodim:(
saaaaaaaalam khoshhalam ke behtar shodi moffffffffffffavagh bashi vase ma ham doa kon ye alame
ejalatan ghooooooorrrrrrbone shoma ta baad!

سلام خانوم...
میکشی منو از خنده با این نوع ادبیاتت..مرسی...
پس اومده بودی دعوا و از این چیزا...پس شانس اوردم اپ کرده بودما...
نه عزیز شرمگین واسه چی..راحت باش..بیا یه اپ بکن و خودتو عذاب نده..:دی
مرسی ممنون...
چشم دعا هم چشم همیشه...یه عاااااااااالمهههههههه...
خوش باشی..قربون شما...

دختر باران چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:30 ق.ظ http://www.dostevagheyi2006.blogfa.com

داداشی بیا خبر خوبی دارم
اومدی برامون دعا کن
ممنون گلمممم

چیه ابجی خانوم؟؟؟
اومدم خبر خوبو دیدم و خیلی خوشحال شدم..چشم دعا میکنم..همیشه...
خواهش...

[ بدون نام ] چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:58 ب.ظ

ببین من قاتل هم نباشم تو یکی منو قاتل می کنی اخرش

چقدر بگم از تعارف بدم میاد

لوسسسسسسسسسسسسسسسسسسس

(خندهههههههههههه)...
چرا اخه...؟؟؟(در حال سوت زدن)...

بابا من نمیدونم اینا اسمش تعارفه..اخه اینجورم که بدون حتی یه تشکر خشک و خالی و از راه دور که خیلی زشته و اصلا تو کت من نمیره..من قصدم تشکر کردن از بابت زحمتات ببود که واسم کشییدی و نه تعارف کردن...

لوسم ...:دی

اذین چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:18 ب.ظ http://pandol.blogfa.com

سلام داداشی...ممنون ..! ببینم شیرینی یزدی همونان که گردن؟ زردن ؟ البته فکر کنم اونا کرمانشاهین اما یزدیا هم گردن مگه نه؟!؟!؟ اما الکی برنامه ریزی نکنیدا... بخواین از یزد بیاین تا اهواز من پول بلیت تونو نمیدم گفته باشم!! بعد هم کیک نیس دیگه ... همه شو خوردن بقیه. البته مال من هنوز تو یخچاله دست نخورده اگه خواستین بیاین بگین بزارمش تو فریزر خراب نشه نعمت خدا...چرا اسراف شه؟!؟!
آخرین کادوتون باحالترینشون بود...به این یکی واقعا احتیاج دارم خفن!
بازم ممنون...فعلا یا متین.

سلام ابجی اذین...خواهش...چه سوالی پرسیدیا..شیرینیا همشون گردن...:دیاهان گفتی کرمانشاهی فهمیدم کدومو میگی..نون برنجی رو میگی..اره کرمانشاهیشم هست..یزدم داره..تقریبا مثل همه..قطاب باقلوا از این چیزا رو مگه ندیدی تا حالا..؟ اینا هم شیرینیای معروف یزدن...
(خنده)...حالا میایم اونجا خدا بزرگه..یه کاریش میکنیم...یا تو تو رودربایستی گیر میکنی حساب میکنی خندهههه...حاللللللللاااا...:دی...
ااااااا کی خورده اون همه کیکو..؟اره نیگه دار میام...اسرافش نمیکنیم نترس..:دی...
خواهش..من همیشه دعاتون میکنم شماها دوستای خوبمو...
خواهش میکنم عزیز...فعلا...

زری پنج‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 09:25 ق.ظ http://respina0.blogfa.cm

سلام حال منم خوبه ولییییی

مثل اینکه تو بازم خیییییییییییییییلی نوشتی خوب


حالا حالم داره بد می شه .

سلام زری خانوم کم پیدا..خوشحالم خوبی...

خنده..تو مشکل داری اساسیا با زیاد نوشتن من اره؟؟؟


ای وایی..خب بابا نخواستیم..نخون تو..همینجور بیا و برو...

لیدا (یکی از این دو نفر) جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:22 ق.ظ http://tit4tat.ir

ولی من نسبت به گربه سگ احساس خوبی ندارم! دو گانگی شخصیتیمو به رخم می کشه انگار!

سلام..خیلی خوش اومدی...

به یکی دیگه از بچه ها هم گفتم..اختلاف سلیقه و علایق وجود داره...حق میتونه با تو هم باشه در این مورد..این حرفتو قبول دارم که دوگانگی شخصیتی رو به رخ میکشه..ولی در مورد شما رو نمیدونم..

راستنی ادرست چرا باز نمیشه پس؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد