بی حوصله ام...

ســـــــــــــــــــــــــــــلاممممممممممممممممم بر همه عزیزان و خوبان...

شه خبرا؟؟؟ خوبید؟؟ایشالا که باشین...

اگه خدا بخواد امشب دیگه احتمال میدم که آپ کنم با موفقیت

پریشبی اومدم اپ کنم..خودمو جرواجر کردم..بعد کامی رو جرواجر کردم...بعد دیگه هرچی دم دستم بودو جرواجر کردم ولی این سرور لعنتی درست نشد که نشد..قاطی کرده بود اساسی...

دیشب باز روز از نو روزی از نو...ولی از شب قبلش بدتر..تازه کمم میاورد اواسطش برقم قطع میشد...

خلاصه که بعد چند سال و اندی که ما تصمیم گرفتیم اپ کنیم این دنیای نت با ما سر لج افتاده بود از پریشب تا حالا...که حالا هم امشبم اگه مشکلی پیش نیاد خیلی شانس اوردم...

خب این از ساییده شدن روح لطیف ما توسط نت و این حرفا...

بعدش اینکه هی ما احساس میکردیم که خیلی وقت از آپ قبلیمون میگذره ها..ولی دریغ از یه مثقال حوصله واسه چرت و پرت گفتن تو اینجا...نمیدونم چم شده بود..ولی خیلی خیلی بیحوصله بودم...هنوزم هستما ولی به اون شدت نیست یخورده بهتر شده... ...

دیگه اینکه اول یه توضیحی بدم که اون پی نوشت اخریه پست قبلیم از خستگیه شدید روز جمعه هفته گذشته بود و روحی نبود...اخه چندتا از بچه فک کرده بودن باز من قاطی کردم..حالا البته زیادم بی راه نگفتنا اخه من مواقعی هم که خوب خوبم باز یه ذره قاطی دارم... خلاصه اون هفته ای بعد از چند وقت جوشکار داشتیم سر کار و بابای چشمام در اومد اساسی...منم که حساس...یعنی اینجور نبودما ولی خب به مرور زمان چشمام به شدت حساس شد به نور جوشکاری همچنین دودش...فک کنم یه دفعه دیگه هم تو یکی از پستام گفته بودم...من چند سال قبل یعنی حدود دو سه سال پیش خودم جوشکار اسکلت فلزی بودم...به همراه عموم اینا...کار بدی هم نبودا دوستم داشتما ولی خب یه مدت که شد عجیب چشمام درد میگرفت میسوخت...نمیدونم شنیدین تا حالا یا نه..برق زدگیه چشم رو یا نه؟ اره چشمام برق میزد اونم خفن...جوری که از شب تا صبح اگه بیهوشم میشدم نمیتونستم چشمامو رو هم بزارم از درد..واقعا وحشتناک درد میگرفت..اینقده این قطره تتراکایین ریخته بودم تو چشمام که شده بود مث حوض ..اخه دیگه داروخونه هم شک کرده بود بهم نمیداد قطره رو..اخرش دیگه ناچار شدیم راهی مطب دکتر گشتیم همی ..دکتره تا مارو دید گفت ای احمق.. گفتم خسته نباشی دکتر جان واقعا...خلاصه یه معاینه کرد و گفت اگه نمیخوای تا چند ماه اینده ایشالا کور بشی و چشماتو همچنین دیدنو دوست داری این کارو میزاری کنار...گفتم یعنی اینقد..گفت یه چیری بیشتر از اینقدر...خلاصه که دیگه از کار بیکار گشتیم و نرفتیم سر کار جوشکاری دیگه...حالا بدبختی این بود عموم اینا باور نمیکردن اینقد اوضاع چشمام خرابه..فک میکردن خالی میبندم که دیگه سر کار نرم...خلاصه بساطی داشتیم ما..یه عالمه حرفای غیر بهداشتی هم بارمون کردن و ما هم بهش تن در دادیم چون چاره ای نداشتیم و بیخیال این کار شدیم...ولی جوشکاری اسکلت فلزی یه چیزش خیلی باحال بود..اونم ترسش...از ارتفاع البته...زیر پا خالی وسط هوا زمین تو تابستون تیر اهنای داغ مث اتیش..خیلی حال میداد خلاصه...منم فضول عاشق اون بالا بالاها بودم..از اینورم یخورده ترس برم میداشت..خلاصه تا ۶ طبقه ارتفاع رو رفتم روی یه تیر اهن بالا و جوشکاری کردم...ولی خیلی حال میداد...عموم همیشه بهم میگفت هیچوقت زیر پاتو نیگا نکن و حواست فقط به کارت باشه..راستم میگفت اگه یه ذره حواست پرت میشد یا اینور اونور رو نیگا میکردی متوجه ارتفاع میشدی امکان سقوطت خیلی زیاد بود...ولی کلا کار خطر ناکی بود..که دیگه نتونستم برم...حالا این جمعه ای سر کار بابام جوشاری داشتیم رفتم کمک بابام چشمام برق جوش زد تا دو سه رو به حالت نیمه کور و نابینا و اینا بودم ...

خب اینم از این...

دیگه چی بگم؟؟

دیگه اینکه این کامیه بنده یه چند وقتیه صدای تراکتور در حال شخم زدن رو از خودش در میکنه شماها میدونین واسه چیه؟؟؟ما که هر کارش کردیم درست نشد و اخرشم نفهیدم چه مرگشه... خدایا شفـــــــــا...آمین...

یه چیز دیگه هم اینکه میخواستم بدونم شماها هم تو شهر های خودتون برقتون قطع میشه مرتب مث ما یا نه؟؟

ما که روزی ۲..۳ ساعت معمولیشه..حالا بدبختی نوبت منطقه ما میفته ساعت ۲.۳ بعد از ظهر تو اوج گرما ...هوا هم که ماشالا هی میخواد ثابت کنه که کویریه و از این حرفا..کم کمش ۲۵ درجه هست و تا ۴۰ درجه هم میرسه..حالا با این وضع این برق لعنتی هم هی قطع میشه...و ادم و مجبود میکنه هی بدو بیراهای عجیب غریب ناموسی و غیر ناموسی و هزارتا حرفای بد بد دیگه بکنه...اخه کار دیگه ای از دست ادم بر نمیاد که تو اون مواقع که دیگه...

خیلی دلم پره و خیلی حرفا دارم که باید یه جوری بزنم...تا راحت بشم..ولی خب میترسم ژ یگولو رو فیلتر کنن...حالا تو فکرشم که یه وبلاگ دیگه واسه اون حرفام راه بندازم و حرفامو توش بزنم...فک کنم به زودی...

دیگه اینکه حرفای چرت و پرت زیاد هست...ولی دیگه همش روزمرگیای مزخرف هستن و نمیشه گفت..یعنی گفتنش هیچ فایده ای نداره...

من همچنان بی حوصله ام...هزارتا کار دارم ولی حوصله انجام دادنشونو ندام...به شدتم بی انگیزه شدم...

خودمم میدونم که باید با انرژی و رحیه برم تو شیکم مشکلات و کارای انجام نشده..ولی حوصله میخواد که من ندارم فعلا..تعطیله کرکره هم کشیده پایین یه تابلو هم زده تا اطلاع ثانوی  کلوسد... ...

خب دییگه برم بخوابم با اینکه هنوز سر شبه   و اصلا هم خوابم نمیاد (ساعت دقیقا الان ۲ بامداد هستش)حالا باز پت میگه ۱۱۹ شدم من... ...

اهان این پستمو امتحانی تاییدیه دارش میکنم قسمت نظراتش اونم به دلیل اینکه ۶۰ تا ۶۰ تا کامنتو مجبور نشم یه جا جواب بدم بعدشم بشینم با مامانم دعوا کنم ...

شماها هم نظرتونو بگین خواهشا...که کدومو دوست دارین..اینکه تایدیه داشته باشه یا همینجوری مث قبل باشه...

این پایینم با خودمم و خدا... ...

خدایا یه خواهش ازت دارم..حالا دیگه بیا و یه لطفی در حق من بکن و این قدرت نه گفتن به ادمای دور و برم رو بده بهم...اخه خودت که میبینی دارم بیچاره میشم...بیا و یه کاری کن در مقابل خواسته های اینا بتونم یه بارم که شده دلم نسوزه و نگم گناه دارن و تو رودربایستی گیر کنم و  بگم بهشون نه...خدایا خودت کمکم کن حالا دیگه..به خود خودت خسته شدم...ممنونم خدا جون...

خب دیگه خوب و خوش و سلامت باشین..همگی..همیشه...ایشالا...

 

پی نوشت ۱ : ۲۹/۲/۸۶...باورم نمیشد حدود ۱۵ روز بعد از اینکه از طریق اینترنت واسه کارت سوختم تغییر ادرس ایجاد کردم کارتم بیاد...ولی همین الان که ساعت ۲:۴۰ بعد از ظهره پستچی عزیز اوردش...خیالم از یه کار راحت شد.

 

پی نوشت ۲ : ۳۱/۲/۸۶...ساعت ۱:۳۳ به وقت ۱۱۹ ...اینجانب ژیگولو به احتمال زیاد ساعت ۵ صبح یه سر رفتم رفسنجان و بیام..احتمالا هم تا فردا بعد از ظهر برمیگردم...هین گفتم که گفته بیده باشم ...

 

پی نوشت ۳ : ۱/۳/۸۶...ساعت ۰۰:۰۵ بازم به وقت ۱۱۹ ...اینجانب ژیگولو رفسنجانو رفتم و همین چند دقیقه پیش رسیدم و بسی خسته ام  ...فردا صبح باز دارم میرم اصفهان ..البته تفریحی نیستا..کاریه با ماشین بزرگم... خلاصه بازم گفتم که هویجوری گفته بیده باشم که بعدنا ثبت شده داشته باشمش و و دیگه اینکه از کتک خوردنای احتمالی جلو گیری بنمایم به این صورت... ...خب فعلا عزیزان...

 

نظرات 54 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:36 ق.ظ

جانم؟؟؟

نیاز پنج‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 06:44 ق.ظ

خسته نباشید واقعا این همه وقت نبوده حالا هم که اومده بی حوصله ست....برم بخونم ببینم چی نوشتی....من اخرش تورو میکشم!

سلامت باشید واقعا...:دینه دیگه اونقدرا هم بی حوصله نیستم که...اهان اره بخون...ووییییی....من میترسمم..فاطمههههههههه این نیاز میخواد منو بکشه...

فاطمه پنج‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 06:59 ق.ظ

برای حفظ مکان دومممم

اصن تو خودت نمره بیستی..تو مث هیچکسی نیستی...:دی

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 07:27 ق.ظ

جمش کن ببینم دادا

من فک کردم دوم شدم
(گریه)
الان تقریبن سر صب ...دیشب خدا یه لطفی به ما کرد گذشت درست بخوابیم...ای خوابیدم

اره دادا برق ما هم هرزگاهی بشن بالا می ندازه
یهو میری یهویی برمیگرده...یهویی با ناز میره با دو بر می گرده:-؟؟

خوب میخواستی وسط کویر دنیا نیایی
مثل آبجیت می شدی از زور سرما هی نق بزنی بگی من یه روزی از شهر خراب شده میرم...بعدش هیچ به کولر احتیاج نداشتی مجبورم می شدی وسط بهار تو این روزا برای اینکه زیاد یخ نزنی شبااا یه کوچلو به بخاری سرک بزنی..اینم نشد
خوب این کم لوسه ...به پتو بیچی خودتو....

آه آه داد دیشب این منصور دیدی چه جوری عشقشو پنهان کرد...اما از دست شما مردا...اماننننننننننننننننننننننن
نمی دونم این غرور کاذب چیه دارین...
میخوام با خدا صحبند کنم یه دو روز منو مرد بکنه ببینم مشکل از کجاست شاید راه حلی براش پیدا کردم...از دست خودتون که کاری بر نمیاد(نیش)
میدونی خیلی عصبانی شدماا..میخواستم برم منصور خفه کنم اونجاش که غزل زنگ می زد این قطع می کرد...عد آخرشم سیم تلفنو کشید..وایی خیلی حرصم در اومد...(عصبانی)

اصلن تو فیلم دیدی من نشستم دارم برات تفسیر می کنم(سکوت)

برق چشم...هم که حس میکنی یکی داره جلو چشات مثل این صحنه های شو هست نور برق می زنه اون باشه...اره داد
چون چشام ضعیفه تجربشو داشتم...جاده آسفالت کن هست اره دیگه همون...

می ترسم اینقدر جرواجر کردی یه اتفاقی بیفته جراوجر بشه اینجا

صدای تراکتور(خنده)
فک کنم از خرابی فن باشه...دادا یادت هست می گفتم کامی خود به خود شات دان میشه....چون فنش خراب بود(نیش)...فن قبلی هم یه چند روز قبل سوخیدن کامل...فک میکردی زدی تو مزرعه داری گندمو با تراکتور کمباین شخم می زنی....چیز خاصی نیست نترس
یه چند تومن تو گلوش گیر کرده...نترس...(سکوت)

خدایا یه چیز دیگه من اضافه کنم..مرسی خداجون فدای تو بشم....
یه کمم به من عقل بده بتونم ای ژیگولو رو درس کنم(نیش)(ترس)

دادا می دونم جنبه هر شوخی داری برا همین اینو نوشتم یه وخ ازم دلگیر نشیا....کلن شما فروردینیا خوبین...از لحاظ شوخی گفتم...:-?


ببین چقدر سوتی دادی...منو هر مجبور کن سوتی بگیم تذکر بدم...ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااا

تایید دار....به نظر من این بهتره...نمیدونم چقدر به ازادی بیان معتقدی....ولی با تایید دار کردن اینو بی خیال مشی
هر چند شما گفتی که نمیخوای ۶۰ تا کامنت یعهوییی جواب بدی بعد مثل من توسط مامانت دستگیر بشی(نیش)

دیگه کامنت بلند نداریم سر صبی کلی حرف زدم...فکم نه دستم درد گرفت...
صبخت بخیر
خسته نباشی
شاد ببینمت
یا حق......

سلاممممممم فاطمه خانوم...
جمعه الان دیگه..:دی...تو اصن اولی...
ایوللللللل که خوب خوابیدی خدا رو شکر..من از تو خیلی خوشحالترم...
برقم خدا خیرش بده..:|...
خب دنیا اوردنم..من که نمیخواستم که اینجا باشم که..اصن من بچه خارجم..:دی..عینک دودی...اشتباهی عوضی شده من اینجام الان..تو کویر...ایولللللللل خوبه که من اینگده پتو دوست دارم...:دینه هیچم لوس نیست...نه ندیدم این منصور چه جوری عشقشو پنهون کرد اخه باز همون موقع برق نبود...گریههه..امروز ظهر یادت باشه تکرارشو ببینم...تازشم میزنم تو سرش من...اه اه به قول خودت...:دیبابا اینا فیلمه..کی طاقت داره عشقش زنگ بزنه بعد جواب نده اون..من که خداییش بگم نمیتونم...حالا منصور احمق و نمیدونم دیگه..حالا اخرش خوب میشه و زندگی شیرین میشه اگه پای پلیس وسط نیاد..صب کن..اره باید خدا تو رو یه دو روزی مرد کنه به اوضاع سر و سامون بدی و برگردی..:دی...ارههههه دیدم دیگه...:دی
اره دیگه دقیقا..خوب گفتی...واقعا کمه مزخرفه..میگم فاطمه تو هم بیا برو چشماتو عمل کن مث گیلاسی از شر این سر درد و عینک راحت بشی..هان؟؟
خندههه..نه اینجا دیگه جرواجر نمیشه...حالا نه اینکه خودتم اصلا جرواجر نکردی اونجا رو..:دی...
خداااااااا من دیگه اصن کامی نمیخوام...گریهههه...به قیمتی که خریدم تت حالا تو گلوش ذره ذره گیر کرده خرجش کردم...اره فک کنم از فنش باش..ممنون از راهنماییت...
اختیار دارین خانوم...بانو جان..:دی...شما همینجوریشم میتونی درستش کنی.خندههههه...
نه بابا تازه من کلی ذوق مرگم این کامنتای بلندتو میبینم شوخیهایی که باهام میکنی..نه بابا دلگیری چیه..راحت باش فاطمه جان...اره ما فروردینیا کلا خوبیم..(عینک دودی)..:دی...
سوتی شده اینروزا جزیی از زندگی ادما کلا..خندههه الان فلسفی واست علتشو توضیح دادم.دکتری گونه...:دی...
نه تا حالا که خودت دیدی هیچ وقت تاییدی نبوده الانم هر کامنتی باشه تایید میشه...فقط اینو گذاشتم مجبور بشم چند تا چندتا کامنتا رو که میاد جواب بدم که رو هم نره...همین...
اره دقیقا..خودت که میدونی چه اوضاعیه..مامانا چه جورین...(چشمک)...
خسته نباشی خدایی..ولی کلی حالی به هولیه ها این کامنت بلندات..ممنونم عزیز...
صبح شما هم به خیر...
ممنون...
منم همینجور به خدا ارزومه...
حق نگهدارت...

ستاره پنج‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 07:48 ق.ظ http://www.meykade-ava.blogfa.com/

آمد و گذشت

شاید بهتر بود که بر سر راهش نمی ایستادم ،‌اما چه کنم ؟

خانه من کنار جاده بود و دسته گلی نیز در دست داشتم.

با من سخن گفت ، شاید بهتر بود که جوابش را نمی دادم ، اما چه کنم ؟

سپیده صبح از پنجره اتاقم سر به درون کرده بود و در باغ گل های بهاری عطر افشانی می کردند .

مرا در آغوش گرفت ، شاید بهتر بود که به این زودی تسلیم او نمیشدم ، اما چه کنم ؟

وقتی که دل صاحب اختیار باشد ،‌عقل کاری نمی تواند بکند .

رفت و گفت که فردا بر میگردد .

شاید بهتر باشد که دیگر انتظار او را نکشم ، و وقتی هم که آمد ،در به رویش نگشایم ، اما چه کنم ؟

فردا دوباره سپیده بهاری انگشت بر در اتاقم خواهد زد و دوباره دلم در انتظار ساعت عشق فریاد بی تابی بر خواهد داشت.

ممنون..خیلی قشنگ بود..فک کنم قسمتی از آپت باشه اگه اشتباه نکنم..میام میخونم...ممنونم ستاره جان...

ستاره پنج‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 07:50 ق.ظ http://setarehu.blogfa.com

سلامممممممممممممممم
اول شدم یا دوم؟
فعلا دارم با خودت چت میکنم

علیک سلامممممممم ستاره خانومی عزیز...
شما اولی...
اره دیگه..ولی الان دیگه رفتی که به کارات برسی..منم دارم میرم..خوشحال شدم..فعلا...

yasi پنج‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:10 ق.ظ http://www.yasi3pd.blogfa.com

salaaaaam
toke maro tahvil nemigiri vali man miam bazam :D

سلاممممممممممم یاسی خانومی گل...

من کی تو رو تحویل نگرفتم؟؟؟

اشتباه میکنی...

بازم ممنون شما با معرفتی..خانومی..گلی...

پت پنج‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:36 ق.ظ

سلام
خوبی؟
آره جوشکاری عالمی داره..... منم خوشم میاد ازش.... مخصوصا اون آخرش که باید اضافه هاشو با اون چکشه بزنی بریزه...... اسمشو اصلا یادم نمیاد..... از ارتفاعم نمیترسم.... ولی نشده تا حالا برم اون بالا جوشکاری...... شاید دفعه ی دیگه!......
۱۱۹ شدی دیگه!
خب......
من اونایی که به خدا گفتی رو خوندم!
موفق باشی

سلام..خوبم مرسی...
اره ایوللل..تو هم واردیا...ایوللللللل...منم نمیترسم از ارتفاع معمولی..ولی ارتفاع تو جوشکاری با اون ارتفاعی که زیر پات پر باشه خیلی فرق میکنه..ولی حال میده...اره ایشالا دفعه بعد دختر شجاع...:دی...
نگفتم میگی...:دی...
خب؟
اهان...
تو هم موفق باشی عزیز...ممنونم...

مرجان پنج‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:39 ب.ظ http://anemone.blogsky.com

سلام ژی ژی جان
اول بهت بگم که من آدرس جدیدمو برات پی ام زدم آف گذاشتم اما انگار نرسیده بهت متاسفانه .
بعدشم میشه منو گیگیلی ازت خواهش کنیم دیگه سراغ جوشکاریو اینا نری ؟ آخه ما ژی ژیه بی چش و چال نمیخواییم گفته باشم (نیشمولک)

بعدشم از این بعد خودتو توی رودربایستی ننداز مثل من قوی باش به خواهش های بیجا جواب نه بده ! به درک که یه عده ازت ناراحت شن

بعدشم اینکه : چقدر تو حرف میزنی روده ات خیلی درازه (چشمولک)

شاد باشی

سلاممممممم مرجانی...
نه چیزی به دست من نرسید..به هر حال پیدات کردم دیگه..اشکال نداره...
خندهههههه..نه دیگه نرفتم که..بعضی وقتا چاره ای نیست دیگه..ولی دیگه چشمممم..نیرم...

نمیتونم...هر کار میکنم نمیتونم...دیگه بیشتریا عادت کردن و خوبشونه این وضعیت..ولی من دیگه کم اوردم..اخه چند نفر به یه نفر...اره باید سعی خودمو بکنم و خدا هم کمکم کنه بتونم نه بگم...

خندههههه..شه کنیم دیگه..اینه..(عینک دودیه)...

تو هم شاد باشی عزیز...

نیلوفر پنج‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:23 ب.ظ

خیلی باحالیاااااا...
آدم بی حوصله باشه انقد تایپ کنه...(خنده)
نخوندم هنوز... هر وقت خوندم نظر میدم

خواهش..با حالی از خودتونه مهندس نیلو خانوم...
خندهههه...نیدونم...
اهان..باشه مرسی...

سامیه پنج‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 06:06 ب.ظ http://www.tintinior.persianblog.com

سلااام..ببینم مگه میشه این دنیای نارنجی رو فراموش کرد..
(چشمک)..راستی اگه میخوای سرور کامپیوتر و برق خونه و صدای تراکتور کامی(؟)باهات راه بیان...یه راه داری: نازشون کنیو قربون صدقه شون بری..اصولا موجودات مضحک دوس دارن یکی ازشون تعریف کنه!!(نیشخند)

سلامممممم سامیه جان...نمیدونم...من که میگم نه..:دی...
(چشمک)...اره اصولا همینجوره که تو میگی ولی کار اینا از ناز و قربون صدقه و این حرفا خارج...:دی...
ممنون اومدی..خوشحال شدم...

دختر باران پنج‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:20 ب.ظ http://www.dostevagheyi2006.blogfa.com

سلام علی داداشی عزیز خوبی؟
ممنونم که خبرم کردی آپ کردی
خدایی تو کی حوصله داشتی که تو این پستت گفتی حوصله ندارم(خنده)در مورد قاط زدن نت منم بیشتر مواقع اینجوری میشه اما مگه جرات داره درست نشه؟کام رو میکوبم زمین درست میشه بیچاره از ارتفاع میترسه(خنده)در مورد آب و هوا هم ۲ روزه که شهر ما بارون شدید میاد طوریه که فک میکنی تو زمستونی هوا خیلی خوبه
در مورد جوشکاری هم مواظب چشمات باش وقتی میدونی ضرر داره چرا بازم میری؟آفرین که از ارتفاع هم نمیترسیدی من که عمرا تا بالای پشت بوم خونه هم نمیرم(خنده)
پست تاییدی هم بهتره چون مامانت به قول خودت دعوات نمیکنه(خنده)
شاد و سلامت و موفق باشی داداشی گل

سلامممممم باران خانومی گلم...خوبم مرسی عزیز...
خواهش...
خندهههههه...هیچ وقت..:دی...نه خب الان خیلی دیگه کم شده بود...
اره دیگه به هر طریقی هست یه بلایی سرش میاریم درست بشه...:دیاره دیگه..خندههه...
ایوللللللللل شهر شما..من اصن دارم میرم کوچ کنم بیام شهر شما زندگی کنم...چه باحالهههه..من بارون میخواممممممم...
بعضی وقتا ادم مجبور میشه دیگه..ولی چشممم مواظبم...
ارتفاع و دوست دارم..:دی...
ایوللللللل دخمل شجاع...
اره فک کنم..:دی
ممنونم عزیزم..تو هم همینطور..ایشالا..مرسیییییی...

هیرودیا پنج‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:34 ب.ظ http://mysanctum.persianblog.com

سلام
ژیگولو نمیخوای جواب سوال من رو بدی؟
در ضمن اینجا که کم کمش میشه ۴۰ درجه!

سلام هیرودیا جون...
کدوم سوالو عزیزم؟؟؟یادم نمیاد...یه دفعه دیگه بپرس خواهشا...
اااا..مگه تو کجایی؟؟ اهوازی؟ بندری؟ کجایی؟؟؟تو هم جواب این سوال منو بده سوال خودتم بپرس...ممنون

انجمن حمایت از داداش شهرامی جمعه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:26 ق.ظ http://wezwez.blogsky.com

سلام

دلم میخواد از داداش شهرامی حمایت کنیم اگه هستین منو دست تنها نذاری
به کمک همتون احتیاج دارم
ممنون

سلام...

نیدونم والا...

بی معرفت نیستم...ولی...

hrgdlh جمعه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:28 ق.ظ

سلام
خیلی خیلی بدی که آپ کردی خبر ندادی.
دوباره میامممممم
فعلا بای

سلاممممممممم عزیز...
بابا به خدا خبرت کردم..راست میگم..اف گذاشتم واست...
مرسی عزیز...
فعلا...

اقلیما جمعه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:45 ق.ظ

راستی این تاییدیه دیگه چی بود گذاشتی؟

تایدیه تایدیه هست دیگه...توضیح دادم که عزیز جان..واسه اینکه زود به زود به کامنتا جواب بدم و یه جا نشه همه کامنتا رو هم...

ریحــــــانه جمعه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:45 ق.ظ http://reyhan274.blogfa.com

ببین .. راضی باش .. من حرفاتونو شنیدم ... یعنی دیدم ... یعنی خوندم .. :-s
خدایا یه کاری بکن که این بتونه بگه نه :-S
ما هممون می دونیم که چشم و اینا همش بهونست واسه از زیر کار در رفتن ... ما گول تو رو نمی خوریم !(شیطان)!!!!!!
در ضمن تاییدیه چیز چرتیه .. منم سر این پست آخری امتحانش کردم ولی به کار آدمایی مثل ما که مثل کف دست صافیم نمی خوره :D

راضیم..راحت باشین ریحان خانوم...:دی...
اره خدایی..به حرفای این ریحان گوش بده خدا جون...
خندهههههه...ایول با هوششششش..:دیشطوری فهمیدی؟؟:دی
ایوللللللللللللللللللللللل اینو خوب اومدی...دی ...اره دیگه راست میگی...

ارغوان جمعه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:45 ق.ظ http://www.harfayetanhayi.persianblog.com

سلاممممممممممممممم ژیگولو جان خوبی؟ خوشی؟ مرسی که همیشه لطف میکنی بهم میای وبلاگم .نظرای شما دوستان کمکم میکنه بهتر بنویسم. این قسمت آخر پستتم که خطاب به خدا بود خیلی قشنگ بود. موفق باشی دوست من.

سلاممممممم..خوبم مرسی...خواهش میکنم عزیز...ممنونم..مرسی نظر لطفته عزیز..بازم بیا..خوشحال میشم..تو هم موفق و خوش باشی...

هیرودیا جمعه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:43 ب.ظ http://mysanctum.persianblog.com

یه بار گفتی :دوست من هم توی دانشگاه شماست و همین جوری تعریف کرده اوضاع رو!
گفتم:مگه تو میدونی من کجا درس میخونم؟یا اون دوستت کجا درس میخونه مگه؟
!!
من جنوب هستم!

اهانننننن...حالا یادم اومد...تو جنوبی؟؟ نه پس من اشتباه کردم..اخه اون دوستم خیلی شبیه به تو تعریف میکرد قضایا رو..خیلی...ولی اون تهرانه...من اشتباه کردم..معذرت...

مونیکا جمعه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 02:48 ب.ظ

سلام
با رفتی تو فاز خستگی و بی حوصلگی؟می شه محض تنوع تو یکبار توپ توپ باشی؟
می گم شیطون می رفتی اون بالا به عشق دید زدن دخترای مردم چشات ضعیف شد؟
ببین اون شخمی که شما می فرمایید به احتمال ۹۰٪ از فن سیستمته اگر فن صدا میده یعنی در حال خرابیه.اگر مال سی پی یو باشه به محض خراب شدن سیستمت دود می شه اگر مال پاور هم باشه باید زود بهش برسی یکم تنبلیو بزار کنار ببرش سرویس
مواظب خودت باش
درضمن ما برق داریم دلت بسوزه ـ حالا در راستای حالگیری از بدجنسی من الان برق بره باحاله)
تا بعد

سلام مونیکا خانوم...
به قول خودت من همیشه تو فازشم..:دی...اره ایندفعه دیگه توپ توپم...
خندهههههههه..اصلندشم...:دی...بابا تو بیابونی که هیچ ساختمونی وجود نداره (به غیر از یه دبیرستان دخترونه)...دید زدنم کجا بود..خندهههههههههه...
اهان..منون از راهنماییات..فک کنم از فنشه..حالا تنبلی و اینا رو که هیچی..اخه این پدر سوخته ماهی ۲۳ روزشو سرویسه..:دی...
چشم خانوم..تو هم همینطور...
اره دیگه..باحال اونم چه باحالی..دل پسر مردمو میسوزونی برقتون میره ها..گفته باشم..:دی...
ممنون عزیز...

راستی منم میام مرتب اونجاها پیشتا..ولی خب کامنت دونیت واسم باز نمیشه...بی معرفت نیستم خانوم...

واژه ای به نام پاک کن! جمعه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 03:49 ب.ظ http://eraser.blogsky.com

سلام ژیگولو جان.....
چقدر بده آدم دو تا وبلاگ داشته باشه و ندونه با کدومشون کامت بذاره (خنده)

عجیب.........جمعه ها همیشه به یادتم...اگرم بتونم سریع میام نت برات کامنت میذارم....
کیبینم که آپ کردی....من دیشب درگیر خودمو خواب بودم...داشتم خواب پادشاه ۶۰ رو میدیدم برای همین نتونستم بیم تو نت......
کار خوبی میکنی یه وبلاگ دیگه میزنی...نهایتش فیلترش میکنن ولی حرفاتو زدی.....
چی بگم دیگه....به نظرم تائیدی داشته باشه بهتره....
من که تائیدی بیشتر دوست دارم.....
زیاد به خودت فشار نیار...تو هنوز این چشمارو میخوای...اگه نمیخوای که برو رو طبقه ۱۰ به جای ۶....تا صبح هم جوشکاری کن که موفق میشی....
خودم زیاد دلم با این رنگ وبلاگم نیست...ولی بعدا که اومدم میام درستش میکنم..نمیدونم شایدم نکردم....
به قول تو حوصلش نیست...وقت میگیره....

هم اومدم یه سلامی عرض کرده باشم هم اوم احوالتو بپرسم....هم اومدم بگم مرسی که بهم سر میزنی....هم اومدم یه خداحافظی کوچولو کنم....
یه چند وقتی نیستم....از دستم راحتی....
شاید دو هفته شایدم ۱ ماه...شایدم کمتر....
اومدم بگم که اگه یومدم دلخور نشی....
اما خب به یادت هستم....
جمعه ها هم دلت نگیره.....
خودتم سرگرم کن از بی حوصلگی در بیای....

فعلا.....

سلاممممممم نگین جان...:دی..اره خدایی..خندههههه...
از بس که تو خوبی نگین جان..میگم معرفتت ثابت شده هست راست میگم...ممنونم عزیز..مرسی واقعا...
خندههههه..ایولللل کار خوبشو تو کردی دیشب...
اره دیگه...حرفامو حداقل زدم اونجوری..خیلی خیلی دلم پره...
اره چون اینجوری هرزچی کامنت میاد جواب میدی و رو هم نمیره...
من فقط تایدی رو واسه اینکه کامنتام بی جواب زیاد نشن میزارم.همین...
خندهههههه چشممم مواظبم...
اره خدایی...به قول خودت زیاد هنوز جالب نیست..البته ببخشیدا دخالت میکنم ولی خب تو دل برو نیست..حداقل پسند خودت باشه..ولی از اون بیرنگیه اولش خیلی بهتر شده...اره خب وقت که میگیره...ولی هر وقت حوصلشو داشتی دستی به سر و روش بکش..(چشمک)...
ممنونم مرسیییییییی بابت همه چیز...ولی رفتن و نبودن اونم یه ماه واسه چی؟؟کجا میخوای بری؟ مشکلی پیش اومده نگین جان؟؟بهم بگو لطفا..نبودنت خیلی سخته..جدی میگم...کاش نری و اگرم رفتی و چاره ای نبود زودی زودی برگردی...
منم همیشه به یادتم..این جمعه هم نبودم دلگیر..یعنی از بس جمعه ها خسته میشم دیگه زیاد وقت نمیکنم..به هر حال ممنونم...
اره اینجوری بهتره..تو هم همینطور عزیز...

نگین جان نریا..اگرم رفتی خیلی زود برگرد..اینجا جات خیلی خالی میشه...
مواظب خودت باش..فعلا...

دختر باران جمعه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:54 ب.ظ http://www.nanazaninna.blogfa.com

علی آدرس جدیدم
دوست داشتی بیا

سلاممممممممم بارن خانومی عزیز...

عوضش کردی؟؟..
باشه حتما...ممنونم خبر دادی عزیز...

سایه جمعه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:19 ب.ظ http://www.ghamnameyesayeh.persianblog.com

سلام
اینقدری که شما حوصله داری و به همه پستا پاسخ میدی پس دیگه نباید بگی کرکره رو کشیدی پایین
در مورد جوشکاریم واقعا می دونم
نمونه بارزشو دارم می دونی که ;)
دیگه اینکه یه چند وقتی نصیحت گوش نده و بزن به دنده بیخیالی
بعدشم تو همون حین با خدا صمیمی تر بشو
بعدش که از این حالت در اومدی دیگه خودت تصمیم بگیر
اصولا کم نصیحت گوش کن
در آخر در مورد کامی جونت: فن پاورو تمیز کردی؟
فن سی پی یو چی؟
همه فناشو تمیز تمیز کن
بعدشم اتصالتو(بیشتر مادربرد به کیسو)سفت کن ممکنه ۲ تا تماس با هم صدای خرکی ایجاد کنه!دیگه اینکه شاد شاد باشی

سلام سایه جان...
اره خب..اونقدرا هم دیگه تبل و بی حوصله نشدم...:دی...
اره میدونم..خودت از نزدیک باهاشی و دیدی...واقعا کار سختیه..خدا کمکش کنه...
نصیحت که همه میکنن..کوچیک بزرگ..همه...فک میکنن همه همه چیز میدونن...حالا از نصیحت و اینا هم که بگذریم از کارای بیهوده ای که هی باید واسه اینو اون انجام بدم خسته شدم..ولی نمیتونم بگم نه.نمیدونم چرا...ایشالا که از این به بعد بتونم..درباره نصیحتم واقعا حرفات خوب بود..راست میگی قبول دارم..مرسی...
نه نکردم..دادم سرویس حدود ۱ ماه پیشی ولی فرقی نکرده..اره احتمال زیاد از فناش هست مشکل..باید خودم دست به کار بشم...
ممنونم از راهنماییات...
تو هم شاد باشی و موفق..ممنونم...

هیرودیا شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:23 ق.ظ

وبلاگم به روز شد!

سلام هیرودی عزیز...

مرسی خبر کردی...

نیاز شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 06:56 ق.ظ

اینجا تاییدیه دارشده بهتره...حداقل زود به کامنتا جواب میدی (نیش)...
راستی برای درد چشم بعد از جوشکاری هم شنیدم سیب زمینی خام خیلی خوبه...امتحان کردی؟؟؟

اره دیگه..هم من راحترم و هم زودتر به محبتای شما عزیزان جواب میدم...
اره دیگه اونو که اره..ولی سیب زمینی واسه اولاشه..من از اینچیزا کارم میگذشت..ولی سیب زمینی خام هم واقعا معجزه میکنه..خیلی چشمو اروم میکنه...مرسی عزیز...

نیلوفر شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:59 ب.ظ

سلامممممم ژیگول پیگول...

اولا... این نت عادت داره دهنا رو سرویس کنه(البته با عرض معذرت)...

دوما...خوبه که حالا درجه بی حوصلگیت کم شده وگرنه که میومدی دوباره یه الم شنگه اینجا راه مینداختی(نیش)...

سوما... من ارتفاع رو دوست می دارم(طبقه دوم تخت و اینا...)اما تو ارتفاع دیگه دلم نمی خواد جوش کاری کنم...دوست دارم تو ارتفاع راه برم و بشینم...

چهارما...این کامیه بدبختو درست کن...الان میتونی با چند تومن سر و تهشو هم بیاریااااا... بعدا مجبور میشی لباساتو بفروشی پول درست کردن کامی رو بدی... حالا از من گفتن...

پنجما... برق ما هم بعضی اوقات میره مثلا در هفته سه چهار بار...نهایتن هم یه ساعت برق نداشته باشیم...

ششما...یه وبلاگ دیگه می خوای بزنی؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!...نکن تو رو خدا...من همینجوری شرمنده ام که دیر به دیر بهت سر میزنم(خجالت)...

هفتما...منم بی حوصله ام... به مقدار خیلی زیاد...

هشتما...من دقیقا به همین دلیل کامنت دونیم تاییدیه... ولی به نظرم همین تاییدی بهتره...من خودم وقتی دلم میگیره برای دوستام کامنت میزارم و درددل میکنم... چون کامنتدونیشون تاییدیه و کسی نمیخونه...انقده خوبهههههههه...

نهما...ای خدااااااااااااااااااا...منم دقیقا عین تو روم نمیشه بگم نه...اصن زبون نه گفتن ندارم...خیلی بده(گریهههههه)...

شاد باشی

پ.ن۱:حال میکنی کامنت به این طولانیی برات نوشتم؟؟؟!!!...واقعا از من بعیده نه؟...

پ.ن۲: میگم فاطمه بیا تو کامنتدونیه این ژیگول پیگول کل کل کنیم...اینجا خیلی خوبه این کارا...ژیگول پیگولم میترسه فکر میکنه ما خشنیم حساب کار میاد دستش(نیش)...آهای فاطمه با تواممممم... کجایی؟...

سلامممممممممم نیلو خانوم عزیز...
اولا...اره کارش همینه عادت کرده...(خواهش میکنم..:دی)
دوما..گریهههههه...کی من ع الم شنگه را انداختم اخه...:دی...
سوما...ایولللللللللل منم ارتفاع رو دوست دارم..حالا هرکاری میکنم بکنم..جوشکاری..خواب..راه رفتن..:دی...
چارما...اره راست میگی..:دی..حالا اگه به یه لباس فروختنم کارش بشه که خوبه...
پنجما...اره دیگه اینجا هم تقربا همینجوریه...
ششما...دشمنت شرمنده عزیزم...هر وقت وقت کردی و قابل دونستی خونه خودته...خوشحال میشم بیای..حالا هنوز که نزدم که...
هفتما...اخییی.اره این مرض همه گیزیه..مخصوصا تو این فصل بهار...
هشتما...اره از لحاظ جواب دادن عالیه اینجوری تاییدی...از اون درد دل کردنم که که خیلی خوبه...پس حالا درد دلاتو منم میتونم بشنوم دیگه..پس یادت نره...
نهما...اره؟؟ منم همینطورم..پس میفهمی چه عذابی میکشم..چون خودتم به همین درد گرفتاری..خدا شفامون بده ایشالا..:دی...

تو هم عزیزم ایشالا همیشه شاد و موفق باشی...

پ ن ۱ : ارهههههه خیلی حال میده اینجور کامنتای طولانیی...اره خدایی از تو بعید بود..تعجب کردم...

پ.ن ۲: اره ایولللللللل اینم پیشنهاد خوبیه..راست میگه نیلو...ماهم شاد میشویم از کل کل شماها..:دی
اره حسابم که دیگه اره..:دی
اره این فاطمه چند روزه نیست باز..کم پیدا شده..بیا با هم صداش کنیم..
فاطمهههههههههههههههههههههه...

ممنونم عزیز..خوشحالم کردی..بازم از این کارا بکن..درد دلاتم اگه خواستی ..هر وقت داشتی من گوش میدم...

بنفشه شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 02:04 ب.ظ

سلام
چطوری ژیگو جونم
ببخشید دیر اومدم
البته میدونم که به این تاخیرهای من عادت داری
اما دستم بند نمایشگاه رسانه های دیجیتاله
میدونی که خبرگزاری هم غرفه داره و ما از صب خروس خون تا شب سگ پارس کن (زبونو نیش)باید بریم اونجا
وقتی هم میرسیم انقدر سردرد و پا درد داریم که به مرگ راضی تریم تا زندگی نکبت بار
الانم یه چیز دیگه هم شده
از وقتی که شهرام رو برای بار اِنُم هک کردن اعصابم بهم ریخته دیگه نمیدونم چطوری باید یداش کنم
اگر پیداش کردی یا اومد پیشت بهش بگو من کارش دارم
در ضمن مبارک باشه کارت هوشمند سوختتون
شیرینی بده...من قطاب؟؟؟ دوس دارم و لوز پسته که خیلی هم با چایی میچسبه )نیش(
امیدوارم چشمای قشنگت هم زود خوب بشه

سلام بنفشه جونم...
مرسی خوبم ممنون عزیز...
خواهش میشه...
اره دیگه عادت کردم..میدونم مشغله کاریت زیاده و سرت شلوغه..هر وقت بیای خوشحال میشم...اخیییی..خسته نباشی پس شدیدا عزیز...
اره دیگه از صبح تا شب..خدایی ادم خسته میشه...
اره میدونم..تو وبلاگ بچه ها دیدم که اینطوری شده..واقعا اون کسی که اینکارو میکنه یه بچه هست..یه بی عقل نامرد...واسه هرکسی..این نامردیه...خدا لعنتشون کنه..اعصابتو بهم نریز ایشالا پیداش میشه و همه چی درست میشه دوباره...اگه اومد..چشمممم..
خواهش میکنم سلامت باشین...:دی
چشمممممممم شیرینی هم میدم...ایوللللللل خوشم میاد اسماشم بلدی..حتما..واست میارم...نوش جونت...
ممنونم عزیزم...خوبه خیلی بهتره..ممنون که به فکرمی...

اعزامی یکشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:32 ق.ظ http://www.mehrzadeh.blogfa.com

سلام ژیگولوی با معرفت مهربونم
خوبی ؟ چی بگم که حسابی غافلگیرم کردی ..
با اینکه اون پست رو به اسم مهرزاد نوشته بودم ولی خیلی خوب فهمیدی که مال من بود !
همیشه همینطوری با مهربونیت غافلگیر میشم نازنین ..
نبینم بی حوصله باشی ها ..
اینجا یه نفر هست که همیشه واسه بی حوصلگی های تو حوصله داره دوست من ..
خیلی خیلی خوشحالم که مهرزادمون دوست مهربونی مثل تو داره ..
خوش باش که منم خوشم به خوشی دوستای عزیزی مثل تو ..

سلامممممم اعزامی جان...
خوبم مرسی تو چطوری؟؟نیدونم...:دی
اره..مرسی..
مهربونی از خودته عزیز...
چشمممممم نیستم..خوبم الان...
ممنونم عزیزم...مرسییییییییییییییییی واقعا...
منم خوشحالم که مهرزاد هست با شماها...
باشه چشم..منم خوشم...خوشیه همیشگیت ارزومه...
ممنونم عزیز واقعا..ممنون...

فاطمه یکشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:29 ب.ظ

هستم نیلو جونم
به شدتم هستم

من اصلن عشق ترسوندن مردا رو دارم


سلام دادا

خوبی
دادا بزار این بگم تا یادم نرفته
وب گیلاسی برام فیلتر شده(گریه)
یکی یه خبری ازش بهم بده(گریه)
اینجور که پیش میره منم فیلتر میشم(گریه)

؟

دادا اف گذاشتم رسید به دستت یا نه؟

شاد ببینمت....

قابل توجه نیلو خانوم...


مردا مگه ترسم بلدن؟؟:دی

سلامممممممممممممممم فاطمه خانوم...
خوبم مرسی...
ااااااا جدی میگی؟؟ تاظهر واسه من هنوز نشده بود..
الانم دوباره باز کردم..مشکلی نداره...شنبه ای که اپ کرده دیگه نکرده..چشماش درد میکنه هنوز...یه عالمه درس داره...۵ و ۱۲ خرداد روزی ۳ تا امتحان داره...دلش سیگار میخواد ولی سعی میکنه نکشه..فعلا همینا...
خدا نکنه تو فیلتر بشی...

آف؟؟؟کی؟ نه نرسیده که هیچی؟؟؟گریهههههه...

منم همینجور عزیز...

فاطمه یکشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:31 ب.ظ

تبریک می گم از بابت کارت سوخت:|

مرسییییییییی..:دی

مرجان یکشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 02:51 ب.ظ http://anemone.blogsky.com

سلام ژی ژی ! حال فیفیلی چه جوریاست ؟ (نیشمولک)

سلاممممممممم مرجان جونی...
حال فیفیلی هم خوبه خداروشکر..بعد از ظهری سردرد مزخرفی داشتم ولی الان خوبم خداروشکر...ممنونم از محبتت عزیز...

تو خوبی؟؟گیگیلی چطوره؟؟ایشالا خوب باشین..ممنونم...

مونیکا دوشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 06:12 ق.ظ

سلام احوالات پسر خودمون؟ببینم تو آپ نکردی میای به من غر میزنی رودار؟بچه خوبی باش.کامی چی شد؟؟خوبه؟
مواظب خودت باش

سلامممم مونی جون...خوبم مرسی..فقط الان رسیدم بسی خسته ام...
خندههههههه...اره دیگه خب..تو زودتر از من اپ کرده بودی الانم باید زودتر اپ کنی...
سعی میکنم باشم..کامی هم همونطورا..وقت نکردم درستش کنم...
تو هم...مرسی...

نیلوفر دوشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:49 ق.ظ

خبر بخوای من میدم بهت... از گیلاس؟ حالش خوبه...گفت به فاطمه سلام برسون
خوبی ژیگول؟

ایولللللللللل به خبر دادنت..مرسیییییی...
فاطمه گیلاس سلام رسوند..عجب سلامی شدا..چند دست گشت..:دی...تبرک شده..:دی

خوبم مرسی نیلو خانومی...

x دوشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:07 ق.ظ http://stillness.blogfa.com

سلام! من ا دوستای گیلاسم! وبلاگش چی شده؟ فیلتر شده؟ هک شده؟ آخه واسه من باز نمیشه! اگه اطلاعی دارید منو بی خبر نذارید...ممنون.بای

سلام...اها...چیزی نشده که من میتونم بازش کنم..نه هک شده نه فیلتر...نمیدونم من دیشب به گیلاسی گفتم که واسه بعضی بچه ها فیلتر شده..نمیدونم فکری کرده به حالش یا نه...اینجا که جواب دادم حالا اگه شد میام وبلاگتم میگم...خواهش...

دختر باران دوشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:21 ق.ظ http://www.20man-va-to28.blogfa.com

سلام داداش علی
آدرس وب جدیدمو لطفا لینک کن و بهم سر بزنی خوشحالم میکنی

سلام ابجی خانوم گل...
اا.چشمممم..ببینم مشکل حل شد؟؟ایشالا که شده باشه...
چشمم حتما میام...

نیلوفر دوشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 04:49 ب.ظ

تبریککککککک
کارتو گفتم

مرسییییییییییی...
اهان..بیشتر مرسییییی..:دی

هیرودیا سه‌شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:14 ق.ظ

عزیزم
خیلی خیلی ممنونم که به یادم هستی!
بهترم و سعی میکنم بهتر باشم!
کامنت هایت به من دلگرمی می ده!
شاد باشی

سلام..خواهش میکنم...
خداروشکر..اره همه سعی خودتو بکن...ببین هیرودی..تو بایـــــــــــد بهتر بشی...
خواهش میکنم...وظیفه اس...
تو هم...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:08 ق.ظ

http://www.vnnu.com/fa?111124297

ممنون...

فاطمه سه‌شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:51 ق.ظ

سلام
علی به نیلو بگو اونم به گیلاسی بگه فاطمه هم سلام داره
میگه مارو فراموش نکنی
(بوس)((ای برا گیلاس بوداااا)

دادا این یه روز این پی نوشتارو به وقت ژیگولو میکنم ....
حالا هی تو پی نوشت بزار
باشهههههه؟؟؟؟؟؟؟

سلامممممم...
نیلو فاطمه میگه به گیلاسی بگی فاطمه هم سلام داره میگه او رو فراموش نکنی...
بوس ای برا گیلاسی بودا..:دی


باشههههه...:دی

رویا سه‌شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:23 ب.ظ http://dream2002sh.persianblog.com

وبلاگ خوبی داری

ممنونم مرسی...

همین؟؟

مرجان سه‌شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:57 ب.ظ http://anemone.blogsky.com

سلام ژی ژی جونم !
تو خجالت نمی کشی ؟ رفتی رفسنجان ، واسه منو گیگیلی پسته نیوردی ؟ واقعا که ! یادت باشه رفتی اصفهون برامون حتما گز بیاری . به جون خودم به جون گیگیلی اگه از زیر سوغاتی در بری منو گیگیلی دوتایی میگیریمت تا میخوری میزنیمت اونقدر که تکه بزرگت گوشت باشه !

سلام گیلی...
چرا واسه چی ؟؟پسته که هنوز به دست نیوده که..دو ماه دیگه حدودا فک کنم بدست میاد..اونوقت به روی چشم...
واییییییییی...الان از اصفهون اومدم...گزم اوردم..:دیاوخ اوخ..اخه من گناهی...:دی..من الان اینهمه تهدید کردی فرار میکنم..فراررررررر...:دی

اذین سه‌شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:12 ب.ظ http://pandol.blogfa.com

واااااااااااااااااااااااااااااااااا
اینجا کجا بیده!؟!؟
چقدر آشناس!!
:
خیلی وقت بود که چشمانم به جمال مبارک (!) این صفخه نظاره نکرده بودن..
:
چه عجب به خودم!

جانم؟؟
اینجا ژ یگولو بیده...:دی...
اره دیگه...

اره دیگه شما که مارو از یاد بردی که دیگه..منم اومدما ولی کامنت وقت نکردم واست بزارم ولی باور کن اومدم وبت...

ممنونم که اومدی اذین جان...

راوی خاطرات بزها سه‌شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:57 ب.ظ http://boza.blogsky.com

سلام
اینکه کارت سوخت ماشینت بعد از 15 روز تغییر آدرس اینترنتی اومد ه به خاطر اینترنته. یه وقت فکر نکنی چیزی عوض شده ها!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!111

اهان...پس اینطوریه میگی..اره خب شایدم..نه چیزی که عوض نشده میدونم...

کله پوکه ۱:مینـــــــــــــــــــ سه‌شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:35 ب.ظ http://www.shitoona.blogfa.com

اهم...اهم....

ســـــــــــــــــلام داداش ژیگوله خودم(اصولن من عادت دارم زود صمیمی بشم)
خوفی یا بهتری داداشی؟
وایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی چه وبت

خوشمزه و اُشلی(خوشگلی )داری

آدم دهنش آب میفته الان من پرتقال میخوام مــــــــــــامـــــــــــــان

راستی داداشی منم نیدونم چرا کامیت صدای تراکتور از

خودش درمیاره!!!!!!!!!!!!!!

ولی کام من وضعش خرابتر از این حرفاس آخه همراه با صدای

تراکتور ؛یه زلزله ۸ریشتری باهاش میاد!!!!!!!!!!!

میگم اگه فهمیدی مشکله کار از کجا آب میخوره به منم بگو

دم اینکه منم بی حوصله ام تو نیدونی از کجا حوصله میخرن؟!؟

یا اجاره میدن؟!!؟!؟

کاشکی میشد حوصله رو خرید(آه)

خوب من دیگه برم با اجازه؟؟؟؟

وااااااااااااااااااا یعنی من برم !!!!!!!!!!!!آخه چطوری دلت میاد

من به این مظلومی(بگو ماشالله یه وقت چشم نزنن)(گریه)

باشه پس من رفع رحمت میکنم(رحمت نه زحمتـــــــــا)

پسر خوبی باش مامانی تو اذیت نکن

دست مامانیتو هم ول کن

بزرگی منو هم به همه برسون(نیشخند)

پس فعلا (گل)(گل)(گل)(گل)(گل)(گل)(گل)(گل)



بفرمایید..خونه خودتونه...

سلامممممم به به....(اصولا من بسی خوشحال میشم میبینم اینقد راحتی و زود صمیمی شدی..ممنونم)...
الان بهترم..خندههههه...
خواهش میشه...اشلی از خودتونه..:دی...من عاشق نارنجی ام...این پرتقال باشه برا خودت...
همون صدای تراکتور و زلزله ۸ ریشتری که تو میگی و که واسه منم بعضی وقتا اتفاق میفته همش از فن کامی هست..هر دوتا فناش...منم هنوز درستش نکردم چون وقت نکردم ولی مطمئنم و با راهنمییای بچه ها مشکل از فن کامیه...
تو دیگه چرا اخه؟؟نیدونم منم..شاید با کمک خود ادم و با همین دوست شدنا...
اره راحت بودا..میرفتی بقالی سر کوچه : اقا ببخشید یه دو کیلو حوصله خوب بی زحمت..:دی...
اااا کجا..تازه اومده بودی..کجا به این زودی؟؟بشین حالا بعد میری...
میگم که بشین..ماشالا..۱۰۰۰ بار...بترکه چشم حسود...
اختیار دارین اینا چه حرفیه...
باشه...
نیخوام...:دی
چشممممممممم حتما...:دی

فعلا عزیز..منمنونم...مرسی..خوشحال شدم خیلی..بازم بیا..منم میام..ولی امشب دیگه دارم منفجر میشم از خستگی..ایشالا فردا..ممنونم بازم...

کله پوکه۱:مینـــــــــــــو چهارشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:13 ق.ظ http://www.shitoona.blogfa.com

ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام من اومدم
میدونم خوشو اومدم
پس بهتری داداش ژیگولوی خودم(خدا رو شکـــــــــــر)
دیدی چه زود اومدم دوباره مراحمت شم
مرســـــــــــــــــــــــــــــــــــی یعنی این پرتقاله ماله خوده خودم؟؟!!!
گفته باشم به هیشکی نمیدم
وااااااااااا الان این نمی خوام یعنی دست مامانتو ول میکنی و اونو هم اذیتت میکنی؟!؟!؟!؟
این کار خیلی بدیه خدا بچه های بد و دوس نداره(نیشخند)
آفرین داداشی خودم پس دیگه دست مامانیو ول نکنی باشه؟
آهــــــــــــــــــــــا پس مشکله این کامی از اینه!!
ای بابا اینا هر روز یه مشکلی دارن اه
نیدونم برم یانه؟
ولی میرم تا مامانــــــــــــــــــــی نگفته مینـــــــــــــــــــــــو......
بقیه شم فکر کنم بدونی(گریه)
بزرگی منو به همه برسون
قرار شد دست مانیتم ول نکنی پسر خوفی باشی
مواظب خودتم باش
فعلا(گل)(گل)(گل)(گل)(گل)(گل)(گل)(گل)

سلاممممم خیلی خوش اومدی میــــــــــــــــــنو خانوم گل...
ایول که میدونی..:دی
اره بهترم مرسیییییییی...
تو خوبی مهربون..مزاحم چیه..باز نقطه اضافی گذاشتی اون بالا...
خواهش..اره دیگه مال خوده خودته هرکارش دوست داری بکن باهاش..:دی
نههههه من کی مامانشو اذیت میکنه..کی اصن جرات داره..:دی
اااا..راستم میگی...خب من الان بچه خوبیم...
باشـــــــــــــــــــــــــــــــه...چشمممم...
اره دیگه از همینه...
اره دیگه کامی بی مشکل اصن نداریم ما..کامی = مشکل...:دی
اوه..پس تو هم مشکل مامانی رو داری..ایولللل همردردیم...
اره میدونم..:دی
بزرگیتونم به چشم مینو خانوم گل...
باشه ول نمیکنم...
هستم تو هم باش...
فعلا عزیز...گل گل گل گل..خودت گلی...مرسیییییییی...

نیاز چهارشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:41 ق.ظ

رفسنجون خوش گذشت؟؟؟پسته خوردی.؟؟....سوغاتیت کو؟؟هان؟

سلام نیاز خانوم...
ای بد نبود..پسته که هنوز به دست نیومده که..دو ماه دیگه فک کنم...
ایندفعه که رفتم و پسته بدست اومده بود چشمم..حتما...:دی..

ستاره پنج‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:44 ق.ظ http://www.setarehu.blogfa.com

خوش به حالت که اومدی اصفهاننننننننننننننننننن(نیشخنده فراوان).شرمنده که آفت رو دیر دیدم دوست جون

خندههههههه...نبودی که:|...

خواهش میکنم...

از کمر بندی اومدیم رفتیم پالایشگاه دوباره از همون کمر بندی برگشتیم اومدیم یزد...:دی

اقلیما پنج‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:21 ق.ظ

های
یه نظر دارم:بد نیست بیایی آپ کنیا

سلامممممممممممم اقلیما خانوم...
اهان..چی بگو؟؟

اهان..راستی..نه خب فک کردم یهو جیز میشم..:دی..

چشمممممممم...

پویا پنج‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:55 ق.ظ


http://gili.blogsky.com/
گیلاسی

ممنون...ادرسشو دارم...اون یکیشم واسه من فیلتر نبود..به هر حال...

فاطمه پنج‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:17 ب.ظ

سلام بر دادا خان خودم
دیدم افتادی در به در دنبالمی
گفتم برم خبر بدم از نگرانی در بیاد

راستیتش مشغول شوهر داریم(نیش)(خجالت)

ولی فک نکنی اینجا و صاحب یادم می ره نخی اشتباه فککردی آپ کنی من اینجام
حالا زودتر آپ کن...آفرین وگرنه به من و میدونمو تو(نیش)

مرسی دادا
شاد ببینمت
بای بای

سلامممممممم فاطمه خانوم گل...
ااا..چه عجب...معلومه تو کجایی دختر؟؟؟

ااااااا خسته نباشید واقعا...مبارکههههههههههههه...پس شیرینیش کو...پس خبرا هست و ما بی خبریم؟؟ایولللللللللللللل...

جدی جدی گفتی اینو فاطمه؟؟

اهان..ممنونم شما گلی...مرسی...
چشمممم حتما..همین امشب...

ممنون خواهش میکنم...
منم همینطور ایشالا همیشه...
فعلا...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد