بازی...

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام...

خب من الان که همه بازیاشونو تموم کردن دعوت شدم به این بازی..از طرف نیاز خانوم عزیز...

خب دیگه حتما همه میدونن کدوم بازی رو میگم...

اره همون بازیه اولین بار کی شروع به وبلاگ نویسی کردم و چه حسی داشتم...

خب بزارید از اول اولش بگم...

اگه از خیلی اولاش بخوام بگم میشه حدود پنج سال پیش که موجودی به نام رایانه یا همین کامی جون   خودمون وارد خونه ما شد...بعدش دیگه مث خیلی دیگه از ایرانیها تنها استفاده این کامی جون..دیدن فیلم..شو... بود واسه من و بازی واسه اسباب بازی واسه داداش..من هنوز یک بارم با این کامی جون بازی نکردم..چون خوشم نمیاد... خب سرتونو درد نیارم...همینجوری پیش میرفتیم و بعضی وقتا هم به اینترنت وصل میشدیم ولی خیلی کم..کلا حوصلشو نداشتم..تا حدودای دی ..و بهمن سال ۸۴ که بیشتر تو نت میومدم بیشترم میرفتم تو سایتای سرگرمی و جک و از این حرفا...یه روز هویجوری که تو یکی از وبلاگای جک بودم یه اسم تو لینکای بغل وبلاگ جکه توجهمو جلب کرد..اره گیلاس خانومی... خلاصه ورود به وبلاگ گیلاس خانومی همانا و معتاد شدن به کامی جون و نت همانا...دیگه کم کم با چندتا دیگه از وبلاگا هم اشنا شدم و میخوندمشون و کامنتم میزاشتم ولی خودم هنوز وبلاگ نداشتم...بعدش دیگه چند دفعه گیلاسی و یکی دیگه از بچه ها که الان خیلی وقته نیومده نت(اولین لینکم)بهم گفتن که وبلاگ بزنم و بنویسم..ولی من خودم باورم نمیشد که من وبلاگ داشته باشم..اخه هیچ استعدادی تو خودم نمیدیدم..انشامم خوب نبود هیچ وقت...خدا برکت دختر خالم بده که همیشه سه سوت یه انشا توپ واسم ردیف میکرد و فرداش میبردم سر کلاس میخوندم یه ۲۰ جانانه هم میگرفتم از اقای معلم خشنمون...کلی هم به به چه چه... ...

خلاصه که بعد کلی ذوق مرگی که منم میتونم بنویسم گفتم بزار شانسمو امتحان کنم..فوقش چهار نفر میان میخونن حالشون  میشه هرکدومم ۸ تا فحش میدن بعدشم درشو میبندیم دیگه...

اره دیگه این شد که واسه اولین بار روز ۹ تیر ماه پارسال یعنی سال ۸۵ اولین پستمو نوشتم و عنوانشم گذاشتم ژیگولو می اید..اره فک کنم...حسمم حس خاصی نبود...فقط خوشحال بودم که مینویسم..واسه دل خودم در وحله اول و واسه اونایی که میخونن در وحله دوم...بعدش که دیگه چند تا پست نوشتم و راه افتادم خیلی حس خوبی داشتم و هر روز از روز قبلش بیشتر اینکار و دوست داشتم و با خودم گفتم عمرا دیگه درشو ببندم..حالا هر چند نوشته هام چرت و پرت ولی خب دوسشون داشتم و دارم...یکی از بزرگترین خوبیاشم این بود که یه عالمه دوستای خوب خوب خوب گل و با معرفت پیدا کردم..که هر کدومشون واسم یه دنیا ارشه...من تو دنیای بیرون دوستی ندارم..تنهام..خیلی تنها...یه دو سه تا رفیقم داشتم که هر دفعه سر مسائل مختلف کمال بی معرفتیشونو بهم ثابت کردن و باعث شد که همونا هم دیگه ارتباطشون قطع بشه تقریبا...ولی دلخوشیم به این دنیاست..به اینجا و دوستام که هر کدوم واسم یه دنیان..بدون اغراق میگم...

دیگه اینکه من از اولی که شروع کردم که تقریبا نزدیک به یک ساله تو همین وبلاگ بودمو تو همین بلاگ آسمونی..خیلی هم همینجا رو دوست دارم و خوشم میاد..بزرگترین خوبیشم اینه که میتونم به محبتای دوستام جواب بدم...و این خیلی عالیه...همینجا میگم من هیچ وقت قرار نیست در اینجا رو ببندم..تا اونجایی که بتونم و راهی داشته باشه ژ یگولو رو حفظش میکنم و میمونم..همه تلاشمم همینه که بمونم...اخه چند دفعه تا حالا گفتم..از کلمه خداحافظی متنفرم..به معنای واقعیه کلمه متنفرم..من حتی تلفنم که حرف میزنم خداحافظ نمیکنم..فوق فوقش یه فعلا میگم...پس هیچ وقت تا اونجایی که مجبور نباشم از اینجا و شما دوستای خوبم خداحافظی نمیکنم...یه چیز دیگه هم بگم که من عاشق رنگ نارنجی ام...این وبلاگ نارنجیمو دوسش دارم و رنگشو عوض نمیکنم هیچ وقت..یه تغییراتی واسه تنوع میدم ولی عوضش نمیکنم..میدونم خیلیاتون گفتین بیخیال این رنگ بشم چشم و چالتونو خراب میکنه ولی نیتونم خلاصه که این یه موردو شرمنده... ...

خب این از این بازی...

دعوتیا هم که بیشتریا دعوت شدن به این بازی...

نمیدونم کیو بگم که دعوت نشده باشه...

حالا دو سه تا از بچه ها رو میگم ولی ازتون میخوام هر کدوم ننوشتین این بازی رو بنویسین خواهشا..از طرف من دعوتید...

خب من  مریم عزیز و پت و بنفشه و نگار و ستاره  و باران  و صمیم خانومی گل رو اسم میبرم..امیدوارم که اگه انجامش ندادن این بازیرو دعوتمو قبول کنن و بنویسن...ممنونم...

خب این از بازی...

دیگه اینکه امروز رفتم واسه نفس تنگیم و بازی در اوردن ریه ام دکتر...خلاصه بعد از ۱ ساعت بعد وقت داده شده بهم نوبتم شد و رفتم تو...همینجوری در حال جواب دادن به سوالات دکتر جان بودیم که ییهو دیدیم چهار پنج نفر مث اجل معلق ولو شدن تو اتاق دکتر... ...یه پیره زنه حالش خیلی خراب بود...بنده خدا داشت دار فانی رو وداع میگفت..من نمیدونم این همراهیای احمقش چرا اینقد گاگول بودن خدایی... بنده خدا داشت میمرد به جهیی اینکه زنگ بزنن به اورژانس اورده بودنش اونجا..اخرشم تو مطب خیلی حالش بد شد زنگ زدن به اورژانس اومدن بردنش..دیگه نفسی نداشت..ولی گفتن مردنی نیست...این از شانس گند من که هرجا میرم جلو جلوم داره میره ..اقا خلاصه بعد نیم ساعت دوباره برگشتیم سر میز مذاکره با اقای دکتر ..بعدشم گفت الرژی شدید ریوی داری..یه اسپری نوشت واسم که تا دو ماه استفاده کنم بعدش برم پیشش...گفت نگرانم نباشم چیز مهمی نیست... نه اینکه حالا من خیلی هم نگران بودم... ...کلا من نگران خودم نبودم و نیستم هیچوقت... ...

خب دیگه بسته دیگه..مث اوندفعه ای یکی از دوستان(غریبه جان)میاد میبینه اووووووووهههه چقده زیاد نوشتی..میگه حوصلمو سر بردی نمیخونه... تا حالا چندتا تذکر داشتم که چرا اینقد زیاد مینویسم..ولی هرچی سعی خودمو میکنم کمتر نمیشه خب چیکار کنم ...

مواظبت خودتون باشین...شاد باشین...فعلا..یا حق...

 

الان نوشت : ۲۵/۳/۸۶...۰۰:۵۲بامداد...

میدونی دلم چی میخواد...؟؟

یه آپارتمان تو یه برج بلند(۶۰...۷۰ طبقه) شیک و معروف رو بلند ترین نقطه شهر ...طبقه اخر.رو بالکن بیام لب نرده ها . درست شهر رو زیر پام ببینم...و

کیف کنم...

دیوونه ام نه؟؟

نظرات 46 + ارسال نظر
ستاره چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:50 ق.ظ http://www.setarehu.blogfa.com

اولللللللللللللللللللللل

جایزه ی اول شدنمو یالا بدهههههههه
اوللللللل
اولللللللللللللللللللللللللللل

ایوللللللللللللللل...تبریک//:دی

چی دوست داری جایزه؟؟
یه دسته گل بزرگ با گلای رز قرمز و سفید باشه جایزت...
حس ششمم بهم گفت که دوست داری..:دی
ممنونم ستاره جان...

ستاره چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:53 ق.ظ http://www.setarehu.blogfa.com

ممنون به زودی وقتی حالش بود بازی رو ادامه میدم بازم ممنون استاد

مواظب سلامتیت باش بچه جون همین مونده انشائ الله بکمیری از شرت راحت بشیما....
نزن بابااااااااا شوخی کردم امیدوارم همیشه سلامت باشی

خواهش میکنم...ایولللللللللل ممنونم..منتظرم...خواهش...

چشممم...خندهههههههه..ایشالا...خندههه...

نه...اشکال نداره...چشممم..ممنون...

فاطمه چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:16 ق.ظ

اولللللللللللللل

چشمک)

برم بخونممم

اره اولللللللللللللل..:دی

چشمک...

اها..باشه عزیز...

بنفشه چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:37 ق.ظ

اووووووووووووووووووووووووول

ایوللللللللللللل...

امروز چقده همه اینجا اول شدنا..اصن من هیچ سکوی دیگه ای ندارم..همش اوله...:دی
ممنونم...

بنفشه چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:42 ق.ظ

سلام
یادم نیست که قبلا هم کامنت دونیت تاییدی بود یا نه ...اما مطمئنم نبود. بود؟

بیخیال از اینکهتو هم وارد دنیای نت شدی خیلی خوشحالم چون این باعث شددوستخوبی بیافم . باید از گیلاس خانومی و اون دوستت که نیومده تشکران خالصانه و مخلصانه کرد

رنگ نارنجی بلاگت هرچند که اموات چشمامون رو زنده میکنه اما متمایزه و کمتر کسی این رنگ رو میپسنده این تاثیر منفی با رنگ نوشته‌هات کم میشه و قشنگتر
ممنونمکه منو به بازی دعوت کردی
فکر نکنم به این زودی بنویسم اما حتما تو بازی شرکت میکنم
خودمم دوس دارم بنویسمش
نمیدونم چرا اسپیس قاطی کرده باید بکوبمش تا یه فاصله بده اگر کلمه ها بهم میچسبه ببخشید

سلام بنفشه جون...
بود دیگه خانوم حواس پرت...بود خانوم خانوما...
اره بود...یه چند وقتی میشه..حدود ۵..۶ تا پسته فک کنم...

ممنونم..اره منم خوشحالم..داشتن دوستای خوب یکیشون خودت نعمته واسم...نعمت بزرگ و دوست داشتنی...ممنونم خدا...دست گیلاسو سمیه هم درد نکنه..:دی

خندههههه...ببخشید تو رو خدا..میدونم چشمو اذیت میکنه..ولی عشقمه دیگه..ولی میخوام کمرنگترش کنم که چشمای عزیزتونو اذیت نکنه اینقد..به زودی ایشالا...ممنونم و مرسی نظر لطفته...
خواهش میکنم عزیزم...
اهان..باشه پس منتظرم و ممنونم که قبول کردی...
ممنونم...
اها..نه خواهش میکنم..مشکلی نیست...
بازم ممنون..خوشحال شدم...

بنفشه چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:44 ق.ظ

راستی یادم رفت بهت بگم
خیلی پسر بدی هستی که مشکلات جسمیت رو جدی نمیگیری
جدی باش و با این مسائل شوخی نکن
ممکنه این مسائل جزئی زمینه ساز مسائل بزرگتری باشه
(هر چند که من خودم الان ۱۰۱۰۰بار دکترم گفته باید پات رو دوباره گچ بگیری و من گوش نمیکنم مثل من باش :دی)

راستی بالاخره کی میخوای دستت رو جراحی کنی؟

چی؟؟
اهان بد بوی..:دی...نمیتونم نمیدونم چرا بنفشه..همش فک میکنم خود خواهیه اگه مشکلاتمو جدی بگیرم...
اره میدونم...
اره همون یکی به خودت بگه خانوم خانوما...:دیبچه برو پاتو گچ بگیر زودددد...من مشکلی نیست..ولی هیچ کس دیگه نباید بیخیل باشه...

دستمم خیلی خیلی دااره اذیتم میکنه..به زودی..دقیق نمیدونم کی...
ممنونم به فکرمی عزیز...

اقلیما چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:46 ق.ظ

به به به به سلام !!!!
آقا بد نباشه. اینشالله زودتر خوب بشی.راستی تو پست قبلیت نوشته بودی حدث(حدس) .زشته غلط غولوط ننویس.
وبلاگتو دوست دارم واسه همین رنگ نارنجیش.
فعلا بای تا های

سلاممممممممم اقلیما جان...
ممنونم و مرسی...اهان..نه اینکه همیشه ساعت ۲ نصفه شب به بعد میاپم اثرات خستگیه..بی سواتیم دیگه..:دی ...چشمممم

ممنونم مرسییییییییییی...
فعلا عزیز...

نیاز چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:29 ق.ظ

سلام علی جان...خوبی؟...مرسی که دعوتمو قبول کردی...جالب بود..ولی خدائیش تو برو یه بار دیگه کلاس اول ابتدائی رو بگذرون....یه چیزایی برات مرور بشه بد نیست(نیش)...اول میگم خوب حالا باید ۳ نفرو دعوت کنم میای پایین میبینی ۷ نفر شدن!!...از کی تا حالا ۳ و ۷ یکی شدن ایا؟؟؟..در ضمن یه سوال فنی...چه جوری اسم بچه ها رو با لینک گذاشتی وتی میخواستی دعوتشون کنی...من بلت نیستم یادم میدی؟؟
شاد باشی

سلام نیاز جان...خوبم مرسی...خواهش میکنم...اها...اون که اره..خندههههه...خب همینه دیگه اثرات بی سواتیه..:دی..اخه نیاز جان خودت که میدونی ادم اینهمه دوست خوب داشته باشه نمیتونه ۳ تا رو انتخاب کنه..تازه مراعات همون عدد ۳ رو کردم وگرنه که ۴۰..۵۰ تا میشدن...حالا دیگه...:دی
بگو عزیز چی؟؟
اره دیگه کاری نداره که...ادرسو کپی میکنی میای بالای صفحه ای که داری مینویسی تو بلاگ اسکای یه دونه شکل هست مث دوتا حلقه زنجیره.(ردیفه پایینی از چپ به راست فک کنم میشه ۴..یا ۵ شکل)روش کلیک میکنی باز میشه اونجایی که نوشته یو آر ال جلوش تو مسطتیله ادرسو پست میکنی و اکی میکنی لینکش میاد رو اسمی که نوشتی..در ضمن قبلش رو اسم مورد نظرت سلکت میکنیا که لینکه بیاد رو همون اسم...
امیدوارم که زیادبد توضیح نداده باشم قابل فهم بوده باشه..اگه نبود بازم بگو بیشتر توضیح میدم واست...

تو هم عزیز ایشالا همیشه...ممنونم...

[ بدون نام ] چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:00 ق.ظ

مممممممممممم

الان در حال تفکری یاسی ؟؟؟:دی

یاسی چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:02 ق.ظ http://www.yasi3pd.blogfa.com

سلاممممممم
خوبی؟ ای بابا هیشکی منو دوس نداره(خندههههههههه)

سلاممممممممممم عزیز دل...
خوبم مرسی...
اااااا..من میدونستم اخرش یکی از واجباتو از قلم میندازم..یاسی جان معذرت..من که گفتم همه دعوتن..همه....

خوشحالم که خحندیدی...ممنونم...

پت چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:06 ق.ظ

من چرا پستای تورو نمیدیدم؟
اول؟!

نمیدونم چرا..رفرشو حتما نمیزدی!!!
اره اول..:دی

پت چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:07 ق.ظ

ای بابا اینکه تاییدیه!
من از پست تاثیر به این ور عقب موندم!!!! اگر این دفعه هم نگفته بودی نمیدیدم! حالا خوبه دیدی کامنت گذاشتم که چرا آپ نمیکنیا! یه کلمه بگو این بالا ۲-۳ تا آپ دیگه هم هست! (عصبانی!)

اره دیگه..یه ۵..۶ تا پستی میشه تایدی کردم فک کنم...
اهاننن...اوه اوه..بگوپس چرا کامنتای خوبتو دیگه نمیدیدم..فک کردم باهام قهری جدی جدی...
من فک کردم شوخی میکنی...|:...دیشب میخواستم بگم بهت رفرشو بزن باز گفتم با خودم حتما زدی..این شد که دیگه نگفتم...بیخیال..مهم اینه که الان اینجایی...ممنونم...

پت چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:08 ق.ظ

این دکترارو ول کن بابا..... به منم ۹۹۹۹۹ تا مرض مختلف نسبت دادن اما چون همشون مشکل مغزی داشتن کسی محلشون نذاشت!

ولن دکترا از نظر من کلا..خیالت راحت..:دی
اره دیگه..نباید زیاد محلشون گذاشت..اصن دکترا خودشون مریضن..:دی

پت چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:08 ق.ظ

خوبیه خداحافظی اینه که وقتی میگی می دونی که طرف رو به خدا سپردی و اگه دیگه ندیدیش خیالت راحته......

این که اره..طرفتو میسپاریش به دست خدا...ولی من نمیخوام با اونی که خداحافظی میکنم بره و برنگرده..نمیتونم تحمل کنم...

پت چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:09 ق.ظ

میرم پایینارو بخونم! فعلا!

اهان..مرسی..باشه...

[ بدون نام ] چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:09 ق.ظ

بازی رو هم دفعه ی دیگه که آپ کردم می نویسم امیدوارم.....

امیدوارم..ممنونم که دعوتمو قبول کردی..هر وقت حالشو داشتی بنویس...

[ بدون نام ] چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:11 ق.ظ

الان میزت شکل کیک شده تو فر فکر کنم!

اره منم فک کنم..اونم چه کیکی...اوههه...:دی
ایندفعه گفته تا اخر این ماه حاضره دیگه...
اخرشم کیکمو میس.وزونه این پسر خاله...

[ بدون نام ] چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:11 ق.ظ

شماره اتو تخفیف داشنجویی بده مشتری شم!

چشمممممممممم..به روی چشم...اصن قابل شما رو نداره که...

[ بدون نام ] چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:13 ق.ظ

الان خونتون جون میده برای کف بازی رو زمین!

ایولللللللللللللللل..اره دقیقا...پاشو بیا بازی..کیف میده...

[ بدون نام ] چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:14 ق.ظ

پیکور چیه؟!

پیکور؟؟
چه جور بگم..
چکشی که با برق کار میکنه ...
از اون بزرگاش تو خیابونا هست شاید دیده باشی..که خیلی میلرزونه اونی که باهاش کار میکنه هم میلرزه..که اسفالت خیابونا رو میکنن باهاشا..از اونا فقط کوچیکترش...

[ بدون نام ] چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:15 ق.ظ

امیدوارم زودتر خوب بشه مامان بزرگت.....

ممنونم ومرسییی..بهتر شدن خدا رو شکر...

[ بدون نام ] چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:17 ق.ظ

امیدوارم زودتر خوب بشه مامان بزرگت.....

ممنونم ومرسییی..بهتر شدن خدا رو شکر...

[ بدون نام ] چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:18 ق.ظ

خوشحالم که گیلاسی هم برگشت.....
من دیگه میرم.... خودمو رسوندم به پستات.....
یه کاری بی زحمت بکن.....
آپ که میکنی یه ندا بده که من متوجه بشم صفحه رو به زور باز کنم...... آخه من که میومدم این بی نظیر باش همش بود.....
فعلا

اره باعث خوشحالیه...
اهان..ممنونم و مرسی از لطف همیشگیت...
چی عزیز..بگو...
اهان.باشه چشم حتما...اره خب رفرشو نمیزدی که به روز بشه..اشکاال نداره از این به بعد اپیدم خبرت میکنم...ممنونم و مرسی عزیز جان...
فعلا...

مرجان چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:34 ب.ظ

سلام ژی ژی جون
خب حالا اینهمه حرف از خودت در وکردی ، ولی آخرش نگفتی این ژیگولو رو از کجا آوردی که عنوانه اولین پستت هم همین بود ...............

بعدشم اینکه ژی ژی جون ! میشه یه لطفیاتی بکنی و اسمه قبلیه وبلاگمو از جلوی اسمه وبلاگ جدیدم برداری ؟ ممنون میشم . و خواهشا اون اسمه قدیمی رو اینجا توی پاسخ تکرار نکن . اوکی ؟

برقرار باشی

سلامممممممم مرجان خانومی...
ژ یگولو..زاده همفکریای شبانه روزیه (خندهههه) منو همون گیلاسه...پیشنهاد گیلاس بود و منم خیلی ازش خوشم اومد و گذاشتم ژ یگولو...

اره که میشه..چشم حتما..معذرت میخوام نمیدونستم باعث ناراحتیت میشه..باشه حتما درستش میکنم...اسم قدیمی چیه؟؟ اوکی چشمممم...

تو هم عزیز...

آرامیس چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:50 ب.ظ http://mem00l.blogsky.com

دلها سه قسم است ؛ دلی مثل کوه که آنرا هیچ از جای نتواند جنبانید . دلی مثل درخت که بیخ او ثابت است،اما باد او را گاه گاهی حرکتی دهد و دلی مثل برگی که با باد می رود و بهر سوی می گردد


خوشحال میشم در مورد این پستم نظر شخصی تونو بگید

ممنون

اهان..پست جالبی به نظر میرسه..چشم حتما...ممنونم خبر دادی...

بنفشه پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:45 ق.ظ

سلام
اومدم و جواب کامنتهام رو خوندم
ممنونم کهجوابیدی
او.م تا یه عذر خواهی دیگه هم بکنم
اپ کرم اما به بازی ادامه ندادم تو این پست نمیتونستم بنویسمش
اما مینویسم
پست بعدی حتما مینویسم
شایدم اصلا فردا یا عصری نوشتمش

در اندرون من خسته دل ندانم چیست که من خموشم و او در فقان و در غوغاست

سلام بنفشه جان...
اها...میسی...
خواهش میکنم..قابل نداشت...
عذر خواهی واسه چی؟؟
اهان..باشه..به اختیار خودته عزیز..هر وقت دوست داشتی بنویس...
باشه..هر وقت دوست داشتی و تونستی بنویس...

باز خسته ای؟؟از چی و کی؟؟

نرجس پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:46 ق.ظ http://narjess.persianblog.com

ای خدا این وبلاگ نویسی هم هش شده بازی بازی :(

سلام نرجس خانوم...

حالا چرا عصبانی میشی؟؟

همه همشم بازی نیست...
و دیگه اینکه کل زندگیه ماها بازیه...

نیاز پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:21 ق.ظ

نمیشه علی..قبلا هم همین کارو میکردم اما نمیشه گریهههه

ای بابا...باید بشه..اخه چرا که نشه..چیز پیچیده ای نیست که اخه...نمیدونم والا..حتما یه جای کار ایراد داره...

دوست پاییزی پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:36 ق.ظ

سلام
من یه هفته ای اینترنت نداشتم میبینم که همه یه عالمه پست اپ کردن..همه پست ها رو خوندم همشون عالی بودن..
برای پدر بزرگ و مادر بزرگتونم دعا میکنم..شما هم برا دایی من دعا کنید ایشونم داره شیمی درمانی میشه :(:(

امیدوارم که مشکل ریه شما هم زود خوب بشه..
جالبه که منم گیلاسی باعث شد تا وبلاگ نویسی رو شروع کنم..رنگ نارنجی وبلاگتونم خوبه..منم نارنجی رو دوست دارم :) شاید به قول خودت کمرنگ ترش کنی تا بقیه یه کم راحت تر باشن

موفق باشید

سلام...
اهان...خوشحالم که الان اینترنت داری و اومدی..ممنونم...
ممنونم مرسی..چشممم حتما براشون دعا میکنم..اگه قابل باشیم البته..حتما حتما...ایشالا که بهتر باشن داییتون...

مرسی ممنون..مهم نیست زیاد..خوب میشه...
ااا چه جالب..مث خودم..ایوللل...اهان.ممنون مرسی..نارنجی عشقه..:دی ...اره باید یه فکری به حالش بکنم...

ممنونم و مرسی از اومدنت..راستی من هرچی ادرس وبلاگتو میزنم باز نمیکنه واسم..کن نات میزنه همش..گریهههه...

دختر آریایی پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:13 ب.ظ http://ariai.blogsky.com

سلامممممممممممممم.....
خوبی؟
اومدم.....
دیشب اومدم نت ولی فقط تونستم وب رو آپ کنم....
دلم اینقدر براتون تنگ شده بود..........
امروزو تا هر جا که بتونم توی وبلاگ همه میرم...
خب تو خوبی؟
خوش گذشت این مدتی من نبودم...؟؟
این جریان بازیا چیه؟؟چقدر شماها بازی میکنین......
خبری از گیلاسی داری؟
چی شد رفت؟
بیا پیشم...منتظرم....

فعلا....

سلامممممممممممممممممممم نگین خانومی گل...چه عجب خانوم خانوما تشریف فرما شدن..خیلی خوشحالم کردی برگشتی...
خوبم مرسی تو چطوری؟؟
ایوللل...
اهان...الان میام میخونم...
منم همینطور عزیز...
اوکی...
مرسی..بد نیستم زیاد...
گذشت دیگه..خوشی با نبودنت نه اصلا..نا خوشیه نبودنت...
نیدونم..بچه ایم دیگه..بچه ها هم که کارشون بازیه...:دی
اره لینکشو میزدی ادرس جدیدش باز میشد..تو بلاگ فاست فعلا..حالشم بد نیست...
نمیدونم..به هیچ کس نمیگه...
چشمممم حتما حتما...

فعلا عزیز..یا حق...

خر کوچولو پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:52 ب.ظ

ای ووووووول !

ای ولللللللللللل به تو...

چه عجب اینورا؟؟

پرشیلا جمعه 25 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:18 ق.ظ http:// www.pershilae.persianblog.com

سلام ژیگولو جون
واقعا ممنونم
راستی رو ز گل مبارک....
یا حق

سلام پرشیلا جان...
خواهش میکنم...
روز گل ؟؟؟
یا حق...

[ بدون نام ] جمعه 25 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:52 ق.ظ

دیونههههههههههه:|

خواهش میکنم..مرسی ممنونم...:دی

[ بدون نام ] جمعه 25 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:13 ب.ظ

سلام خوبی؟
یه زحمت.... میشه آدرس اقلیمارو بهم بدی؟! برام کامنتیده بدونه آدرسه..... فقط ایمیلشو داده....
مرسی...
فعلا

سلام..خوبم مرسی ممنونم...
اختیار داری..بفرما...اقلیما؟؟ اها..ببین اون ادرس نداره هنوز..فقط همین ایمیله که ای دیشم هست...وبلاگ نداره هنوز...
خواهش...
یا حق...

مرجان جمعه 25 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:34 ب.ظ http://anemone.blogsky.com

سلام ژی ژی جونم
مرسی که خواهشمو انجام دادی .

راستی من دلم یه آپارتمان یا حتی یه اتاق توی یک برجه بلند توی ایتالیا میخواد .اهههههههههه ......اه .........اه انقده الان حالم گرفته اس که هر چی زور میزنم گریه ام هم نمیگیره

شاد باشی

سلاممممممم مرجان خانومی...
خواهش میکنم وظیفه بود...

ایولللللللللل اره..ایتالیا رو خوب اومدی..منم هستم..اصن بیا بزنیم بریم ایتالیا...من پایه ام...یا المان یا ایتالیا...
اخیییی..چرا عزیزم..چرا حالت اینقد گرفته اس..تو نوشته هاتم معلوم میشه..اخه چی شده؟؟
گریه که همون بهتر..چشمات گناه دارن اذیت میشن اگه گریه کنی...

تو هم عزیز ایشالا همیشه...

مونیکا شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:26 ق.ظ

هان؟چیه باز جیغ جیغ راه انداختی؟برو در خونه خودتون توف بازی
تنبلم خودتی من کدوم دفعه تند تند آپ کردم؟بی خیال من همینجوریم با فاصله آپ می کنم شاخ غول می شکنم.برم ببینم بازیت چطوره.اگر برنگشتم بدون شب میام
قربونت

هان؟؟ جانم..!!! چی میگه؟؟...خندهههه...
من در خونه شما توف بازیم میاد فقط..:دی
اون که اره...:دی..هیچ دفعه..ولی دیگه ۲۰ روز شده بیا اپ کن.همچین تند تند هم نمیشه بعد بیست روز..احیانا فک کنم البته..:دی
اوه اوه...اهان..باشه..مرسی...

کیزاد شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:40 ب.ظ http://kayzad.blogspot.com

خوشحالم وبلاگتو خوندم. باورت شاید نشه چه چیزایی میشه تو این وبلاگا گیر آورد

سلام...
اهان..مرسی ممنون از اینکه وقت گذاشتی...
اها..خدا کنه چیز بدرد بخوری بوده باشه...
مرسی...

[ بدون نام ] شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:13 ب.ظ

سلام!
این دیوونهههههه پایینو من نوشتم؟! خیللللللللللللللی بعید میدونم!...... اومدم یه چیزی بگم که یادم رفت!
مرسی برای اقلیما......
آهان! لینکه منو اشتباه گذاشتی تو پستت!
فعلا

نیدونم...:دی...
نه بعید ندون...
خسته نباشم من واقعا...|:
خواهش میشه...
واسه چی اینو گفتی الان؟؟یعنی چی اشتباهی گذاشتم..متوجه نشدم..ایا؟؟
فعلا...

بنفشه شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:33 ب.ظ

سلام
اومدم بگم که نوشتم پست کذایی رو ببخشید که سرد و بی روحه و هیچ نکته مثبتی نداره


دارم میرم
در خونم بسته میشه
اما میدونی که تو خونه قلبم جا داری

سلام بنفشه عزیزم...
ممنونم وم رسی..ولی زورم نبودا به خدا..نمیخواستی و حسی نداشتی بهش خب نمینوشتی..اصلا مسئله ای نداشت...

کجااااااااااااا؟؟؟
ای خداااا..به خدا تو دیگه نه بنفشه..من دیگه طاقت ندارما..نکنین اینکارارو...

واژه ای به نام پاک کن! شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:46 ب.ظ http://eraser.blogsky.com

سلام ژیگولو جان...
خوبی؟
خوش میگذره...؟؟
ممنون از اینکه اومدی پیشم...میدونی که من جوابو اونجا میدم....
راستش تو دیوونه نیستی...یه خرده خولی....ناراحت نشی هااااا...ولی من خودم چون خولم میگم....
زود اپ کن...

فعلا...

سلاممممممم نگین خانومی عزیز...
ای..شکر...
میگذره...
خواهش میکنم عزیز...اره میدونم و میام میخونم همیشه جوابامو...
خندههههه..اینو خوب اومدی...:دی...نه اصلا..راحت باش...نه اختیار دارین شما..:دی
چشمممم...

فعلا عزیز..یا حق...

نیلوفر شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:46 ب.ظ

اولن که اون دنیا گیلاسی باید جواب بده که بچه مردمو مهتاد کرده....
دومن تو از اولم شانس نداشتی (نیش)
سومن اگه پست جدیدمو بخونی و چیزایی که دلم می خوادو میفهمی از خودت دیوونه ترم هست(چشمک)

سلام نیلو خانوم...
اولن که اره..:دی...
چرا اتفاقا در اینجور موارد شانس داشتم..:دی
پست جدیدتو که میام میخونم...ولی منم همشو ننوشتم ابرو داری کردم..:دی؛(چشمک)...

اقلیما شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:59 ب.ظ

سیلامممم
دیوونه دیوونه . امشب بیرون میمونه!!
می بینم که هنوز آپ نکردی؟!!!!!
خوش باشی و موفق
فعلا بای تا های

سیلامممممممم اقلیما جان...
دیوونه دیوونه..همیشه بیرون میمونه...
اره دیگه..ما اینیم...(عینک دودی)..:دی
ممنونم و مرسی...
فعلا...

گیلاسی یکشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:53 ق.ظ

اسمتم من انتخاب کردم فک کنم بود ژیگولو خان !!
پوریا برگشته منم بلاگ فام ..یاد اون روزای افتادم که سمی هم بود !!
حالا دیگه تیکه میندازی!!

سلام گیلاسی...
اونم اره چندتا اسمو گفتی و لی من اینو از همش بیشتر دوست داشتم و دارم...
اره فک کنم دیدم...وافعا باگ فایی؟؟ من نمیدونستم...!!!
اره خدایی.چقده من کل کلای تو سمی رو دوست داشتم...باحال بود...یا اونوقتایی که تو کامنت دونیت ۴ نفری چت میکردیم..تو سمی و من و پوریا...یادش به خیر...

تیکه؟؟ من کی تیکه انداختم که باز خودم خبر ندارم..چرا حرفتو واضح نزدی گیلاس..منظورت چی بود؟؟؟

فاطمه یکشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:26 ق.ظ

داداااااااااااا

نیاززززززززززز نیسسسسسسسسسسس(گریه)

جونممممممم...

نیاز؟؟ کجا رفته باز..دیروز که دیدم اپیده..برم ببینم باز چی شده...
تو هم گریه نکن..اااا..(چشمک)...

گیلاسی یکشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:00 ب.ظ

اون تیکه ای که به کامنتا جواب میدم و گفتم .... تازه شوخی کردم تو چرا قاطی میکنی دیونه !!

اهان...ببخشید به خدا..میگم اعصابم رفته مرخصی هیشکی باورش نمیشه...
ببخشید..تو که قاطی کردنای منم میدونی که...دیوونه بازیه..امیدوارم به دل نگرفته باشی...
بازم معذرت...

کله پوکه۱:مینــــو یکشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:58 ب.ظ http://www.shitoona.blogfa.com

ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام

خوبی داداشی؟

ای خــــــــــــــــــــــــــدا هی من میخوام اول بشم زووودی بیام مگه این کامه من درس میشه اه(گریه)

راستی تسلیت میگم ایامه شهادت حضرت فاطمه رو دعا فراموش نشه هـــــآ

حالایعنی چی نگرانه خودت نیستی هــــــــــــــــــــا؟؟من الن ناراحتم

داداشی من این کارو نمیکنه خوب من میدونم بعضی وقتا هممون سهل انگاری میکنیم (که یکیش خودمم)

ولی داداشی من باید بیشتر هوای خودشو داشته باشه آخه سلامتی نعمته کمی نیس

آره واقعا منم موافقم تو این دنیای مجازی آدما میتونن یه دلای پاک و زلالی و پیدا کنن که همیشه فکر میکردن وجود نداره

در مورد رنگه وبت که باید بگم بیسته بیسته مثله داداشی اٌشلم

الهــــــــــــــــــــــــــــی (گل)ایشالله یه روز به این خواستت میرسی فقط مواظب باش از اون بالا نیفتی هــــــــا

پس بر عکس منی داداشی
آخه مناز ارتفع میترسمولی دوس دارم یه کلبه چوبی داشته باشم تو یه جای سرسبز که بتونم از تو پنجره اش صدای پرنده هارو بشنوم
یه جورایی ساکتو دنج (حالا نه زیادی ساکته هـــآ)

که فکر کنم این از اون رویاهاس که به حقیقت پیوستنش عمر نوح میخواد(ناراحت)
راستــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

تبریک به خاطر برگشتن گیلاسی جونم(ماچ)

ایشالله مامان بزرگه مهربونت حالشون بهتر شه(مـــــاچ)من عاشق مامان بزرگاو بابا بزرگام خیلــــــــــــــــــــــــی اٌشلن

درس مثله بچه کوشمولوها پاکن و دوس داشتنی

منم هی دوس دارم ماچشون کنم که اصولن حرص مامان بزرگمو بابا بزرگمو درمیارم(نیشخند)

امیدوارم سایشون سالهای سال بالا سر هممون باشن(آمیــــــــــن)

مواظب خودت باش داداشی(خیلی خیلی زیـــــــــــــــــــــــاد)

دوباره مواظب خودت باش(اینو واسه تاکیدش گفتم)(نیشخند)

منم جون از خداحافظی خوشم نمیاد میگم

فعلا(گل)(گل)(گل)(گل)(گل)(گل)(گل)(گل)

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام مینو خانوم گلم...
مرسیییییییی..اره خوبم..ممنونم...تو چطوری؟؟
میبینم چند روزه نیومدیا...س هنوز درگیر این کامی هستی؟؟ ایشالا که خدا شفاشون بده به جیب تو هم یه ول درست و حسابی واسه گلو درد کامی جون..:دی
ممنون..دعا هم که چشم..همیشه دعا کردم و بازم چشم...
اااااا..خب تو ناراحت نباش من دیگه قول میدم کمتر بیخیال باشم...و مث خودت سهل انگاری نکنم...
اره خدایی..سلامتی خیلی خیلی نعمت بزرگیه که خدا بهمون داده...

اره خدایی..منم همین عقیده رو دارم..دلایی رو که نظیرشون هیچ کجا پیدا نمیشه...

ممنونم و مرسی مینو عزیزم...تو همیشه بهم لطف داری...مرسی...
ممنونم..ارتفاع رو خیلی خیلی دوست دارم..اون یزره ترسشم دوست دارم..پر از هیجانه..خیلی دوست دارم..اره احتمالا در این مورد بر عکسیم..منم دوست دارما یه کلبه دنج و خلوتا ولی خب زیاد نمیتونم دوام بیارم..دلگیرم میکنه...نه عمر نوح نمیخواد عزیزم..ایشالا که زود بهش میرسی..اصن میخوای خوم واست بسازم..اخه معماری خوندیم نا سلامتیا..:دی
اره تبریکم داره..قابل توجه گیلاسی...
اره دوست داشتنین خیلی...ممنونم..بهتر شدن مامانبزرگم خدا روشکر..ممنون...
خندههههههههههه..اشکال نداره..تند تند ماچشون کن..:دی
آمیــــــــــــــــــن...

چشممم..هستم..تو هم باش...(خیلی خیلی زیــــــــــــــــاد)...

چشمممممممممممممم..:دی

ایوللللللللللللللل..مرسییییییییییییییی...فعلا خانو خانوما..ممنونم و مرسی که بهم سر میزنی..خوش باشی..مرسی بابت گلای قشنگت...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد