جییز کشون...

ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام عزیزانم...

خوبین ایشالا؟؟ به سلامتی...

خب از کجا شروع کنیم؟؟

اها..اول از اون ۳ میلیارده شروع میکنم......

من عشق ماشینم یه ۴...۵ تا ماشین میخردیم در وحله اول...اگه بخوام اسم ببرم میشه اینا...

سنگین : vo l vo fh12...M.A.N...escania

سبک : یه تویوتا از این وانت دوکابینا...یه کمری ۲۰۰۷..اره بابا من قانعم..چه کنیم دیگه..

یه خونه شیک ۲۰۰..۲۵۰ متری...یه ویلا شمال...همین...

فک کنم اگه تو اینا زیاده روی نکنم یه ۲ میلیاردی تهش مونده باشه هنوز...

یه کارخونه میزنم...کارخونه کاشی..اخه خیلی تولید شغل میکنه این کارخونه کاشی..یه ۲۰۰...۳۰۰ نفری مستقیم و یه ۲۰۰ نفری هم غیر مستقیم نون بخورن من خوشحال بشم...ذوق میکنم به چهار تا ادم معمولی کمکی کرده باشم و خوشحالشون کنم... که فک کنم این کارم همه پولارو به باد میده...یعنی دو میلیارد رو باید خرج کارخونه کنم...

نمیدونم میدونین یا نه..۶۰ درصد کاشی و سرامیک ایران رو استان ی ز د تولید میکنه..بیشترین کارخونه ها هم تو میبد هستش...اینم گفتم هویجوری م ه ح ز بالا رفتن اطلاعات عمومیتون...

و اما یه نتیجه گیری اخلاقی به قول مرجان از جواب دادن بچه ها به این سواله..

همه بچه ها  همه اونایی که جواب دادن به سواله..اینو گفتن که یکی یا چندتا بچه یتیم رو یا پرورشگاهی رو خرجش رو میدن..یا کمک به موسسه محک..خلاصه از اینجور کارا...میدونمم که الکی نمیگین هیچ کدومتون..پولی دستتون بیاد اولین کار و فکرتو همینه...بخود نیست خدا دوسمون داره...ایشالا از زندگیاتون خیر ببیینین...

خب این از این..

بعدش اینکه دیروز صبح بنده اولین مرحله گواهینامه رو قبول شده بیدم......اره دیگه دیروز صبح ساعت ۶:۳۰ رفتم واسه امتحان ایین نامه..رفتم راهنمایی رانندگی میبینم اوه چه خبره بابا...بعله..۱۵۰ نفر اومده بودن امتحان بدن...بعد دیگه اسمامونو خوندن و رفتیم سر جلسه...ووی وویی چه قیافه هایی خدایی..کم سند و سال ترینشونم من بودم یه چند نفر دیگه...در پایان امتحانم اقا این قلبمون اومد تو رودهمون از بس استرس گرفتیم تا این نتیجه هارو خوند..اونایی که بیشتر از ۴ تا غلط داشتن اسماشونو با تعداد غلطاشونو میخوند و کارتکسشونو میداد دستشون...هی میگفتم الانه که اسممو بخونه..ولی خداروشکر نخوند...اقا گفت تموم شد بقیه که اسماشونو نخوندیم قبولن یه نفس راحت کشیدیم...۳ تا غلط داشتم...خلاصه که امتحان ایین نامه رو قبول شدیم دفعه اول..حالا باید برم مرحه بعدی امتحان تپه..سختترین قسمتشم همین امتحان تپه هستش..دعام کنین.احتمالا اگه امادگی داشته باشم ۳ شنبه هفته بعد باید امتحان بدم..

و اما از حاشیه امتحانه...

تعداد شرکت کنندگان ۱۵۱ نفر...تعداد قبول شدگان ۳۵ نفر...

یه ۲۰ نفری هم به قول سرهنگ ریش سفیدای مجلس بودن..دفعه ۱۶..۱۷ بود که میومدن و بازم رد شدن...

تو این ۱۵۱ نفر اون یک نفر یه خانوم بود که اومده بود واسه پایه یک...ولی بیچاره ۵ تا غلط داشت و رد شد..دلم براش سوخت..اخه خیلی سخته بین اینهمه مرد سیبیلو بلا استسنائ اینجانب و چند جانب دیگه همه ماشالا سیبیلو خفن...

ولی چون کتابشو به علت کمبود وقت نخونده بودم همشو از صبح تا فردا صبحش که امتحان داشم یه سره خوندم.کتابشم که ماشالا چاق شده که.اونایی که تازه امتحان دادن میدونن..اون کتاب کوچولوئه شده یه کتاب ۳۰۰ صفحه ای ۳۰۰۰ تومنی...

شبش اومدم از خستگی بخوابم یه یک ساعتی..اینم اینقد تو این یک ساعت خواب و کابوس امتحان لعنتی دیدم که کوفتم شد این خواب..ولی هرچی بود تموم شد..حالا تازه سختیاش شروع شده...

خب اینم از این..

دیگه اینکه..اهان...

امشبم جییز کشون داشتیم...

همون جهاز کشون...اره دیگه..امشب جهازعمه خانومو اوردیم خونشون..البته خونشون که میدونین کجاست..همین نزدیکیا..طبقه بالا خودمونن......فردا هم خانوما حمله میکنن واسه چیدمان جهاز عروس خانوم...کلا بساط خاله زنک بازیه این چند روزه..

چهرشنبه هفته دیگه مصادف با نیمه شعبانم عروسی هست.از همینجا و در این مکان از همه دعوت به عمل می آوریمممم...لطفا قدم بر چشمامان گذاشته و مجلس و محفل را با حضور گرم و داغ و یخ و اینچیزای خودتو نورانی کنین..

ولی جدی جدی تشریف بیارین خوشحال میشم...از ۷ تا ۱۱...

خب دیگه اینکه..

نزن مرجان خانومی نزن اینه دیگه رو گفتم و رفتم...

یکی دیگر از دختر خاله های گراممان هم تقریبا رفتن به خانه بخت و از این حرفا..به احتمال قریب به یقین و طبق امار های واصله سه شنبه هفته اینده عقد کنون میباشد..خبرای بعدی در این ضمینه را بعدا بیشتر به اطلاع میرسانیم...

خب دیگه خیلی حرفیدم...

خوش و خوب و سلامت و ایچیزای خوب خوب باشین همیشه همگی..ایشالا...فعلا..یا حق...

 

پی نوشت : ۱/۶/۸۶...ساعت ۰۰:۳۳ بامداد...

ژ یگولو الان در خوابست...چشمانش باز است ولی خودش خواب است..خواب بودن ژ یگولو اونم این موقع از عجایب روزگارست...بعد از ظهری یه ۴..۵ ساعتی رو به موت بودیم..ولی نشد که خوشحالتون کنیم و اینا...حالام به خاطر خوردن نصف شیشه شربت پرومتازین(ضد حساسیت)در حالتهایی از گیجی و منگی و بیهوشی و اینا به سر میبرم...امشب تصمیم داشتم به خیلیا سر بزنم و از شرمندگیشون در بیام..ولی اصلا نمیتونم یعنی اصلا حرکاتم دست خودم نیست..الانم دستم به زور داره رو کیبورد میچرخه...فردا توضیحات بیشتر داده میشود انشالا...و همچنین اگر زنده ماندیم که احتمالا میمانیم به خیلیا سر میزنیم.دلمان برایتان تنگ است خیلیا...فعلا...

 

 

نظرات 55 + ارسال نظر
اصغر نه ببخشین کبری شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 04:54 ب.ظ

سلام
چطوری؟خوبی؟ خشی؟
ببخش مسافرتمون زیاد تر از اونی که فک می کردم طول کشید
قرار بود ۳شنبه شب حرکت کنیم نشد
حالا چطور بود ؟
خوش گذش؟
راسی چرا آپ نکردی؟؟؟؟؟؟

سلام...خوبم ممنون..بد نیستم.....خشی؟؟/ اره خشم..:دی

خواهش میشه..نیومدی عروسی ببینمت..؟/؟
اییی بد نبود...
بد نگذشت..
نمیدونم..بی حوصلگی..تنبلی...نیدونم...

منا یکشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 08:06 ق.ظ

سلام دوست خوبم
مرسی از کامنت زیبات
وقتی احساس میکنم یه نفر مثل تو اینجوری حرف دلمو میفهمه و کلماتمو حس میکنه خیلی سبک تر میشم
میفهمم تو این دنیا تنها نیستم
ازت ممنونم به خاطر همراهیت

سلام منا جان...
خواهش عزیز...
خواهش..جدی جدی فهمیدم و کاملا درک کردم..وگرنه من حرفی رو الکی نمیزنم..خوشحالم که با حرفام ناراحتت نکردم...
اره..تنها نیستی منا جان..هیچوقت تنها نیستی...
خواهش میکنم گلم..مرسی...

یاس یکشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 12:29 ب.ظ http://myrules.blogfa.com

بابا پایه یک!!!!!ما سر پایه ۲ خودمون کلی کر کر خنده داشتیم .ولی پایه یک انگار اصلا خنده نداره.
این پست۲۰۰ سال اینجاست و من ۳ بار خوندمش.نمیخوای آپ بفرمایید؟

:دی...جدی؟/ اره خب راستم میگی تو یاسی..تو تصادفت کلی بیچاره هارو میخندوندی با کارات و حرفات..:دی..معلومه که پایه دو هم میگرفتی خحنده دار بوده..:دی
نه پایه یکم تپه که میری امتحان بدی هم به بقیه میتونی بخندی و هم همه بهت میخندن اونجا..هر اشتباهی بکنی ابروت رفته و قضیه خیلی حیثیتیه کلا...کلا خنده اونجا با پایه دو فرق میکنه..:دی


اخی..راستم میگی به خدا..حوصله نوشتنم نمیاد نیدونم چرا..ولی امشب هرجوری هست دیگه حتما اپ میکنم عزیز...

راستی بابت امشبم شرمنده..به خدا تقصیر من نبود..میدونم بی ادبی شد..ولی ببخشید..

نگین یکشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 11:12 ب.ظ http://ariai.blogsky.com

سلام علی جون جون جونه خودم
خوبی؟
امشب اساس مهرم گل کرده..نمیدونم چرا...
خوابم میاد...اما خوبم نمیاد
فهمیدی چی گفتم...کژتابیش خیلی شدید ود
مرسی اومدی
من موضو پسته اساس دارم اما حاله پسته اساس گذاشتنو ندارم (نیش)
تنبلیه دیگه
چه کنیم...
تو چرا آپ نمیکنی؟
این آهنگه خیلی خوبه...من انقده دوسش دارم...
تنبل آپ کن
تنبل خان...
تنبل
تنبلللللللللللللللللل
آهای تنبلللللللللللللللل...

فراررررررررررررر


سلاممممممممممممممممممممم نگین خانومی خودم...
مرسیییی...
اره خدایی..تقریبا بی سابقه هست .اونم از تو نگین..:دی...ولی خیلی عالیه...
این یه موردو اتفاقا خوب میفهمم چون خودمم همینجوریم همیشه..:دی
اره شدید بود ولی گفتم که خوب میفهمم..:دی
خواهش گلم...
اها..پس هروقت حوصله پیدا کردی بزارش..من یکی که منتظرم..همیشه..میدونی که خودت دیگه..هر وقت دوست داشتی بزار...
:دی...شایدم..:دی...
اهنگ وبلاگ من؟؟ایوللل...
جانم...
گوشام سنگین شده نمیشنوم..ها...
ها...

به من میگی تنبل..؟؟؟عصبانییییییییییییی..
:دی..خب راستم میگی....:ئی

میگیرمت نگین..وایسا بینمممم...

یلدا سه‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 08:32 ق.ظ http://www.ashke-bi-seda.blogfa.com

سلام با معرفتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
خوبی؟
سراغ از ما نمی گیری اتفاقی افتاده؟
راستش من نمی تونم مثل گذشته اپ کنم مشکل برام پیش اومده
قبال هم گفتم اگه مشکلی برام پیش بیاد از قبل خبرت می کنم و حالا هم این کارو کردم
اگه برات زحمتی نمی شه به جای منم یه چیزای بزار تو وب
خودم که اومدم جبران می کنم
بای

سلام یلدا خانومی...
مرسی...
یخورده خودم خراب بودم بعدم کامپوترم...ببخشید...
چرا نمیتونی عزیز...فعلا که از همه جا بیخبرم..میام بهت سر میزنم گلم...ممنون...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد